هدایت شده از مطالب گوشی
اگہبیآیتوۍاینکانآلعآشقخدامیشۍ↯
https://eitaa.com/joinchat/1612578849Ce690663e6b
😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸
❤نبض کربلا❤
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیست_هفتم در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من،
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_هشتم
(بازگشت)
کمتر از لحظهای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیدهام و تیم پزشکی مشغول شوک برقی به من هستند.😯😯😯
دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد.🍁🌻🍁
روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتهام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشتهام.
پزشکان بعد از مدتی کار خودشان را تمام کردند در واقع غده خارج شده بود و مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شدم. بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.🌷🌱🌷
من در تمام آن لحظات شاهد کارهایشان بودم. پس از اتمام کار، مرا به اتاق مجاور جهت ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی، کمکم اثر بیهوشی رفت و درد و رنج دوباره به بدنم برگشت.😩😩😩
حالم بهتر شد و توانستم چشمم راستم را باز کنم، اما نمیتوانستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوند. من در این ساعات، تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی داشتم را با خود مرور میکردم.🌸✨🌸
چقدر سخت بود. شرایط سختی را طی کردم. من بهشت برزخی را با تمام نعماتش دیدم. من افراد گرفتار را دیدم. من تا چند قدمی بهشت رفتم.من مادرم حضرت زهرا(س) را با کمی فاصله مشاهده کردم.😍❤️😍
من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامی در دنیا و آخرت دارد برایم تحمل دنیا واقعاً سخت بود. 😔😔😔
دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
همینکه از دور آمدهاند، از مشاهده چهره یکی از آنان واقعاً وحشت کردم من او را مانند یک گرگ میدیدم که به من نزدیک میشد!😨😱😨
مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از آشنایان به دیدنم آمده بودند.
یکباره از دیدن چهرهی باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از همراهانم گفتم: بگو فلانی و فلانی برگردند. تحمل هیچکس را ندارم.😭😥😭
احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن و اعمال و رفتار و...🤯🤯🤯
به غذایی که برایم میآوردند نگاه نمیکردم. میترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور به خوردن بودم.😓😓😓
دوست نداشتم هیچکس را نگاه کنم. برخی از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم اما نمیدانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.🥀💔🥀
بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچکس را نبینم. اما یکباره رنگ از چهرهام پرید! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار میشنیدم!😳😳😳
دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار میکردند که من چشمانم را باز کنم اما نمیدانستند که من از دیدن چهره اطرافیان وحشت دارم و برای همین چشمانم را باز نمیکنم.😖😣😖
ڪپےباذڪرصلواتآزاد
@nabz_karbala
28_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
18.56M
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_هشتم
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
توسط استاد امینی خواه
ڪپےباذڪرصلواتآزاد
@nabz_karbala
⋱⸾🙃✨⸾ #شهیـدانهـ
گفت:مراقبنگاهتبآش..
"العَینبَریدُالقَلب"
چـشمپیغامرساݩدل❤️است...
#شهید_احمد_مشلب
#صرفاجهتاطلاع🌱
سربازواقعیمیدونیدیعنیچی؟!
یعنی
تادیدسخنرانیِحضرتآقادارهپخشمیشه
پاشهبره
تلوزیونروزیادکنه
دستورروبگیرهوبااخمسرتکونبده
وتهشهمبگه
امردریافتشدفرمانده !!
وتلاشکنهواسهتحققیافتنش ...
#گاندو2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مهمترین ویژگی دوران قبل از ظهور 🌾
👤استاد رائفی_پور