زندگی مثل نقاشی کردن است
خطوط را با امید بکش
اشتباهات را با آرامش پاک کن
قلم مو را در صبر غوطه ور کن
و با عشق رنگ بزن..
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
در آزمــون حفـظ نگاهـتـ👀
ڪسـے نگشتہ حریـفـ👌
چہ مـن😐🖐
چہ قلــــــــــم چــــــــــی😐
چہ مدرسان شریــــف😁
#عشق_جان_چشاتو_ببند😜
#بہ_خاڪ_سیاه_نشستیم☹️
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
💍👫
گفت : این زنها هم که همیشه مشکوکند به ما مردها!
گفتم : دعا کن همیشه همین مشکوک باقی بمانند، این یعنی تو را دوست دارند
به یقین برسند واویلاست
آنوقت است که خدایت بیامرزد!
╔═─┅─═ঊঈ💞ঊঈ═─┅─═╗
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
💓نبض عشق💓
💍👫 گفت : این زنها هم که همیشه مشکوکند به ما مردها! گفتم : دعا کن همیشه همین مشکوک باقی بمانند، این
😂😂😂😂سرشون میزنیم ببخشش لازم نیست😂
هدایت شده از تبادل وتبلیغ
یادشبخیرتوکربلاچهحالخوبیبودشبا:
باسلام
گروه عشاق الرضا❤️
💌دعوت نامه ای ازخادمین شهداوامام رضابرای محبین اهل بیت(ع)؛
☘پستهای مهدوی وانتظارفرج
🥀معرفی شهدا
📿ختم اذکارشریفه
🎤روضه آنلاین
🗣بحث وگفتمان مذهبی
🎼🎬ارسال نوحه های درخواستی ازمداحین
❤️دلنوشته هایی ازجنس دلتنگی کربلا
🦋ختم دعای فرج هرشب به نیابت ازیک شهید
منت به دیدگانمان بگذاریدودراین محفل عاشقانه ماراهمراهی کنید💐
🦋گروه میثاق باشهدا🦋
http://eitaa.com/joinchat/2108555275C470f942936
خوشحال میشم تشریف بیارین🙏💐
دلبرم باشی جهانــــــــ🌏ــم
را فدایـت می ڪنم
با نگاهی از تو جانـــ❤️ــم
رافدایت می ڪنم
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تقدیم_بابهترین_ارزو
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
💓نبض عشق💓
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_ونه در آخرین عکسی که گرفتی
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتاد
در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بی آنکه حرفی
بزند از نقش نگاهش دلم لرزید...
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید..
و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد
_عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه دمشق. برا شب بلیط
میگیرم.
منتظر پاسخم حتی لحظهای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست.. و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست...😞😭
به او گفته بودم در ایران جایی را ندارم و نمیفهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند..
که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از #ترس_تنهایی خالی!
امشب که به تهران میرسیدم با چه رویی به خانه میرفتم.. 😢😓
و با دلتنگی مصطفی چه میکردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم...
دور خانه میچرخیدم و پیش مادرش صبوری میکردم تا اشکم را نبیند.. 😞و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانیاش تشکر میکردم.. 😊
تا لحظه ای که مصطفی🌸 آمد...
ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این #امانت محافظت کند و کسی #متوجه خروجم از خانه نشود...
درِ عقب را باز کردم...
و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد...
دلخوری از لحنم میبارید و نمیشد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت...
در سکوتِ مسیر داریا تا فرودگاه دمشق،✈️ حس میکردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمیکَند..
که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh
💓نبض عشق💓
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #هفتاد در همان پاشنه در، نگاهما
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادویک
با لحنی ساده شروع کرد
_چند روز پیش دوتا ماشین بمب گذاری شده تو دمشق منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.
خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمیخواست دلبسته چشمانم بماند..
که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد
_من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!
لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت میکرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد...
_اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتن تون مخالفت نمیکنم #ایران تو #امنیت و #آرامشه، ولی
#سوریه معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.
به قدری ساده و صریح صحبت میکرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد
_من آرامش شما رو میخوام، نمیخوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحتتره.
با هر کلمه قلب صدایش بیشترمیگرفت، حس میکردم حرف برای گفتن فراوان دارد...
و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید
_سر راه فرودگاه از زینبیه رد میشیم، میخواید بریم زیارت؟
میدانستم #آخرین_هدیه_ای است که برای این دختر شیعه در نظر گرفته...
و خبر نداشت ۸ ماه پیش...
وقتی سعد🔥 مرا به داریا میکشید، دل من پیش زینبیه😢💚 جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم
_بله!😢💚
و بی اراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید،..
نذری که ادا شد...😢😍
و از بند سعد🔥 آزادم کرد،...
دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که میخواست بر
قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد
_بلیطتون برای ساعت ۹ شب، فرصت زیارت دارید.
و هنوز از لحنش..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
═♥️ حرف دل ♥️═
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
💓 @Nabzeshgh