eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
🦋☘به وقت رمان☘🦋
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ که صدایم شکست _شبی که سعد🔥 میخواست بره ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا! 🔥بی غیرتی سعد🔥😞 دلش را از جا کَند،.. میترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد.. و من میخواستم خیالش را تخت کنم که حضرت سکینه(س)😭💚 را به شهادت گرفتم _همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد ، 😢فکر میکرد وهابی ام. میخواستن با بهم زدن مجلس تحریکشون کنن و همه رو بکشن!😥😢 که به یاد نگاه و مصطفی🌸 دلم لرزید و دوباره اشکم چکید _ولی همین آقا و یه عده دیگه از حرم نذاشتن و منو نجات دادن! میدید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه میکنم.. و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد🔥 مانده و نام ترکیه برایش بود که بدون خطا به هدف زد _میخواست به ارتش آزاد ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟😏😐 به نشانه تأیید پلکی زدم..😥 و ابوالفضل از همین حرفها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد.. و خیره در نگاهم هشدار داد _همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی ایران! _از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد _خودم می رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمیگردی تهران و میری خونه دایی تا من تموم شه و برگردم!😊 حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود.. که داغ فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم _چرا خونه خودمون نرم؟🙁😢 بغضش😢 را پشت لبخندی😊 پنهان کرد.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ بغضش😢 را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید _بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!😔 و رنگ من از خبری که برایش این همه میکرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم _چی شده داداش؟😢🙁 سرش را چرخاند، میخواست از چشمانم فرار کند،.. دنبال کمکی میگشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد _هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمب گذاری کردن، چند نفر شهید شدن.😢😔 مقابل چشمانم نفس نفس میزد،.. کلماتش را میشمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد.. و کلام آخر او جانم را در جا گرفت _مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...😢 دیگر نشنیدم چه میگوید،.. هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود... که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم....😣😞 باورم نمیشد 🌷پدر و مادرم🌷 از دستم رفته باشند... که به گلویم التماس میکردم بلکه با ضجه ای راحتم کند.. و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به جای نفس، قلبم از گلو بالا میآمد... ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند.. و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ میزدم،.. صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم میدرخشید..😭😭😭😭😭 و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمیدانستم بدن آنها چند تکه شده... که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم...😩😩😩😩😭😭😵😵😵😭😭 در آغوش ابوالفضل بال بال میزدم... که فرصت جبران بی وفایی هایم از دستم رفته... و دیدار پدر و مادرم به قیامت رفته بود. اینبار نه حرم حضرت سکینه(س)،... نه چهارراه زینبیه،... نه بیمارستان دمشق... که آتش تکفیری ها به دامن خودم افتاده...😭😭😭😭😭😭😭😭 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ آتش تکفیری ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را میسوزاند.. و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم...😭🛌 ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت..📲 تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود... تا پس از چند ماه با هم برای 🌷پدر و مادر شهیدمان🌷 عزاداری کنیم... و نمیخواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد... که بین گریه به رویم میخندید و شیطنت میکرد _من جواب رو چی بدم؟😐 نمیگه تو اومدی اینجا نیروهای سوری یا پرستاری خواهرت؟😁😁 و من شرمنده😢😓 پدر و مادرم بودم... که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا .. و از این و فقط گریه میکردم.😢😓😢 چشمانش را از صورتم میگرداند.. تا اشکش😢 را نبینم و دلش میخواست فقط خنده هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت _این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!😉😁 و همان دیشب از نقش نگاهم احساسم را خوانده.. و حالا میخواست زیر پایم را بکشد که بی پرده پرسید😊 _فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟ 😁🤔 دو سال پیش... به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده ام قرار گرفتم.. و حالا دوباره سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده.. و حتی میکردم.. به ابوالفضل حرفی بزنم...😅که خودش حسم را نگفته شنید،.. هلال لبخند 😁😊روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد _یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده! از شنیدن خبر سالمتی اش پس از ساعت ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد.. و سوالی که بی اراده از دهانم پرید.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
ادامه رمان رو فردا میذارم خدمتتون به امید خدا 😁😢😐😍
بابت تاخیرعذربنده روپذیراباشید🙏💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌شــب را بہ تـو می‌ڪنم ڪہ ڪنم ڪہ ســلام ڪنی ڪہ مـن جـان بدهم و تـو جـان بڪَیـرے...❤️ ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه قدم برای یک زندگی شاد; ۱. خود را به خاطر افراد بی فایده ای که لایق داشتن هیچ جایگاهی در زندگی تان نیستند، دچار استرس نکنید. ۲. هیچگاه احساسات خود را، بیش از حد صرف چیزی نکنید. چون در غیر این صورت صدمه خواهید دید. ۳. بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید. چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد داشت. اعتماد کنید و ایمان داشته باشید... حال بهتری خواهیم داشت، اگر دست برداریم از فردی که لیاقت محبت ندارد، دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد، حقی که ارزش گرفتن ندارد، و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد...! ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺نفسے عمیق بکش از عمق جانت خودت را در آغوش بگیر🌺 🌺رویاهایت را دریاب با تمام جسارت براے خلق اهدافت 🌺 🌺امروزت را با عشق زندگے کن امروز روز رویاهاے توست🌺 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 سه چیز، زن را قلبا شاد می کند ۱- وقتی مورد احترام همه باشد ۲- وقتی اولین بار مادر شود. ۳- وقتی از لحاظ مالی وابسته نباشد. سه چیز زن را به گریه می اندازد ۱- حرفی که احساسش را جریحه دار کند. ۲- از دست دادن کسیکه دوست دارد. ۳- مرور خاطرات خوبی که از دست داده. سه چیز که زن به آنها نیاز دارد ۱- احترام ۲- تایید شدن، ۳- زمان برای رسیدگی به ظاهرش. سه چیز که زن را نابود میکند ۱- تعریف و تمجید همسرش، از زنی دیگر ۲- مبهم بودن آینده اش ۳- ازدست دادن پدر و مادر، همسرو فرزندش... سه چیز که زن به آنها افتخار می کند ۱- عاطفه اش ۲- اصل و نصبش. ۳- نجابتش سه چیز که زن را وادار می کند از زندگی شما، برود ۱- خیانت ۲- عیب جویی از او. ۳- عدم احساس امنیت و فقط یک چیز راز یک زن را فاش می کند "نگاهش" 🌼🍃🌸 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
عاقبت گر عمرے باشد ماندگار مےگذارم این سخن را یادگار مےنویسم روی کوه بـیستون زنده باد یاران خوب روزگار ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
ته معرفتیم دیگه چیکارکنیم🙃😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداد رنگي هایت را بردار ... امروز قلبت را عاشق تر رنگ کن ... آسمان دلت را آبي تر ، و خط لبخندت را عمیق تر ... امروز یک نفسِ عمیق تر بکش ، و لحظاتت را از نگاهِ خدا نقاشي کن. یکشنبه تون قشنگ 🌹 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh
═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @NABZESHGH
♥بسیجی♥ ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @NABZESHGH