eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ صبح است... باید بلند شد! در امتدادِ وقت قدم زد ؛ گل را نگاه کرد، ابهام را شنید! باید دوید تا تهِ بودن... 💓 @nabzeshgh
سلام صبح روزچهارشنبتون بخیر😊🌷🍃🌹
💓نبض عشق💓
تازه ی هفته بود که از محرمیتمون میگذشت و من هنوز شرم داشتم به چشماش نگاه کنم بعد کلاسا چند ساعتی پیا
علی ی عادت داشت اونم این بود که بین الطلوعین نمیخوابید و بیدار میموند ولی من نمازمو که میخوندم باز میخوابیدم بهم گفت خیلی زشته وقتی رزق تقسیم میکنن خانم من خواب باشه ها گفتم درست میشه کم کم گفت پس ی کار میکم گفتم چی گفت از فردا صبح بعد از نماز باهم ی ربع حرف میزنیم تا عادت کنی گفتم اقاا نه خواب دوس گفت ولی درستت میکنم شب بخیر گفتم و خوابیدن اذان رو گفت سریع بیدار شدم وضو گرفتم نمازمو خوندم و رفتم که بخوابم صدا گوشیم در اومد. _سلام جانانم روز قشنگت بخیر قبول باشه آقاتونم دعا کردین؟؟ +به به صبح شمام بخیر اره اره _خوبی خانم خانما؟؟ +مگه میشه تو باشی و بد باشم؟؟ _دورت بگردم من +خدانکنه _شنیدم نموخوای بخوابی. +اقا سکوت پیشه کن ۸ میبینمت سر کلاس بای بای. _ای بددد باز که خوابیدی. خواب موندم با چخره خوابالو وارد کلاس شدم و نشستم سر کلاس که گوشیم لرزید . خانم جان سلام معلومه خیلی خوابت میومده مقنعه رو برعکس پوشید پاشو درستش کن. نگاه مقنعم کردم ای وای چقد بی حواسم من .مقنعنودرستش کردم و برگشتم کلاس استاد داشت نمره های میان ترم زبانو میخوند نمره منو خوند از ۸ نمره ۶ شده بودم و علی ۶ و ۲۵ شروع کردم پیامش دادن ای بد جنس بد من ۲۵ صدمتون نخیر خانم مال خودمه نمدم استاد فهمید ریز خندید و گفت :دخترم۲۵ صدم اقاتونو میدم به شما و کلاس رفت رو هوا هوا کمی سرد بود روی نیمکت نشسته بودم که رد شد با دوستاش داشتم قربون صدقش میرفتم که با لیوان نسکافه برگشت بیا خانم بگیر بخور سر کلاسا چرت نزن راستش علی سردرد دارم دلمم گرفته. ای بابا نیا کلاس برو خوابگاه بخواب چه کنم خانممی جورتو میکشم جزوه رو مینویسم میدمت بلد کلاس میام دنبالت بریم حرم الشهدا و امام زاده میدونم چته خوب وای مرسی پس من رفتم نه واسا خودم میرسونمت منو رسوند خوابگاه و برگشت میدونست دل تنگ خونمونم اومد بردم منو حرم الشهدا ورودی حرم الشهدا کفشامو در اوردم خم شد کفشامو برداشت و شروع کرد برام خوندن صداش دلنشین بود ...جام آقام سن قربان آقان سید عطشان اقام جان جان آقام.....خیلی خلوت بود صداش پیچیده بود تو حرم الشهدا اشکام ناخداآگاه جاری شد یهو چشمش افتاد به چشمام گفت وای من دیگه برات نمیخونم ....‌سکوت کردو چند ساعتی اونجا بودیم و بعد قرار بود بریم امام زاده ...... @nabzeshgh
هرصــبح خـدا یڪ غزل ازدفترعشق است سرسبزترین مثنوے ازمنظر عشق است هرصبح سلامے بہ گل روے توزیبا"ست چون یادگل روے تویـادآورعـــــشق است😊😌 @nabzeshgh
دلخوشی ها کم نیست مثل حال خوبه بودن توووو❤️❤️❤️❤️ @nabzeshgh
💓نبض عشق💓
علی ی عادت داشت اونم این بود که بین الطلوعین نمیخوابید و بیدار میموند ولی من نمازمو که میخوندم باز م
وارد امام زاده شدیم نگاهی بهم کرد گفت :خانم تو شهید دهقان اینجا رو دوس داری علتشو میشه بدونم؟؟ گفتم:اخه بعد ۸ سال مژده اومدنشو مشهد به باباش میده و توعالم خواب به پدرش ی پارچه سبز میده که تو بیداری اون پارچه تو جیب پدرش بوده . گفت خانم با از ما بهترون میپری ماکه اینجایی هستیم اینا رو نمدونیم پ بریم پیش این رفیق شهید بشینیم که زودتر ما تو دلت جا باز کرده کنار شهید دهقان نشستیم چند دقیقه ای به سکوت گذشت. _علی؟؟ +جونم خانم. _ی دعا میکنی برام؟؟ +چی خانم؟؟ _علی دلم کربلا میخواد . +ان شاالله خو امسال میفرستم بری. _اخه اربعین میخوام علی. +ان شاالله ارباب بخواد زودی قسمتت میشه خانم . و بلند شدیم رفتیم بریم زیارت وعده کردیم بعد از نماز روحیاط همو ببینیم اومدیم رو حیاط دیدم با بستنی منتظرمه .خندید و گفت:خانم سرما بستنی بیشتر دوس داره. خندیدم و با شیطنت گفتم :اره اره حتی بیشتر از تووو..... تو مسیر برام کلی حرف زدو از حالی که تا جواب بدم گفت . بعدش گفت برامن زشته خانم باهام شام نخوره بریم ی جای خوب .ورودی ی کافه شیک که معلوم بود توش پر از دوستای بی سرانجامه نگه داشت صداش زدم :علی من پیاده نمیشماا ااا چرا خانم بیا پایین . با این چادر من و ریشای تو اینجا اخه؟؟ بیا پایین لووس نشوو وارد که شدیم از قبل شیک ترین میزو برام رزو کرده بود و خواسته بود برام گل و شمع بیارن نشسته بودیم که دیدم ی خانم اقا سمتمون میان با گل و شمع گل رزسفیدو برداشتمو دادم علی و ریز خندیدم نگاهم کرد گفت ااا من ابیه رو میخوام اینو نموخوام گفتم نخیرشم اونم مال منه و ی کم باهم حرف زدیم .....بعدش که اومدیم بیرون بهم ببین ضعف از ما بچه مذهبیاس که کافه ها پر شده از این روابط اگه ما مذهبیا با همن ظاهرمون بریم بگردیم کافه بریم به دید بقیه خیلی کمک میکنیم خنده حلال ....... @nabzeshgh
❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ ❤️ من بی تو یک واژه‌ی ساده بیش نیستم ! اما کنارت همچون یک کتاب عاشقانه آرام میشوم ورق بزن مرا که سطر به سطرم پر از دوستت دارم است ...💞 ❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ 💓 @nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم است دیگر؛ به کسی که دوستش دارد همه چیز می‌گوید جز، دوستت دارم‌ها را… 💓 @nabzeshgh
سقوط کرده ام از و پرت شده ام میان هجوم خاطراتت... خاطراتت را بگیر و مرا به خودم پس بده هوایم را ک نداری حداقل کمی رهایم کن از این بند... 💓 @nabzeshgh
مثل یه پازل پنج‌هزار تیکه‌ی بهم ریخته‌م، که هیچ‌کس حوصله نداره مرتبش کنه 💓 @nabzeshgh
وقتی میفهمی که آدم ها اونجور نیستن که نشون میدن تنهایی چقدر دلچسب میشه... 💓 @nabzeshgh
دلم برات تنگ شده... [اونیکه بعد از این جمله به یادت میاد، همونیه که واقعاً دلت برای اون یا برای بخشی از خودت کنار اون تنگ شده] 💓 @nabzzeshgh
دله دیگه یه وقتایی سخت میگیره
همراهان عزیز نبض عشق ممنونم از انرژیتون و استقبالتون از داستان عاشقانه دانشجوویی ممنونم از انرژی خوبی که بهم میدین که باز براتون بنویسم ❤️
اگر دردی🙊 به درمان احتیاجی نیست نه ☝️ کاش آدم تا ابد احساس کند...!👌 ❤️ 💓 @nabzeshgh