eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.3هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
42 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"زبان قدرتمند است" كلماتى كه به كار مى بريم مى تواند زندگى ما را عالى كند و بهانه اى كه مى آوريم مى تواند از نعمت بزرگى ما را محروم كند.. كلمات مى تواند، اعتماد به نفس يك انسان را نابود كند، عظمت او را از بين ببرد و يا مى تواند عملكرد او را عالى كند و ملتى را نجات دهد. يكى از بهترين كلمات اين است كه " فقط شروع كن". و بهانه نياور، احساس ناتوانى نكن، نترس، ترديد نكن، محكم و استوار باش. https://eitaa.com/joinchat/3447193675C585963c761
1.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به جز حضور "طُ " هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفتم حتی را .•°``°•.¸.•°``°•                              •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 💓نبض عشق💓 💝 💖 💝 💖 💝 💖 💝 ═‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ C᭄ @Nabzeshgh
1_3765614968.mp3
زمان: حجم: 12.56M
♦ همواره تصور میکردم عشق حسی معمولی ست! اما خانه اش آباد که خانه ام را سوزاند...
حالم خوش نیست ، دلتنگم مثل همیشه دلتنگم، دلتنگ قبلنا ، این دلتنگی یجورایی عادی شده برام انگار عادی شده فشار بغض روی گلوم اما گاهی یادت ، یاد نگاهت ، یاد خنده هات ، یاد مهربونیات ،، بغضمُ می‌شکنه و چشام بارونی میکنه ... اما همین دلتنگی شده جزیی از وجودم باور میکنی گاهی برام شیرینه ؟!! دلتنگی تو دلتنگی چشمات دلتنگی موهات دلتنگی نگاهت نگاهی که بارها عشق را توشون دیدم !! گاهی برام شیرینه چیزایی که ندارمشون فدای سرت عزیز اما نداشتن تو را کجای دلم بزارم؟!! چی بگم به دل صاحب مرده م ؟! بگم رفت ؟! بگم نموند ؟! بگم چی ؟! شاید رفتی چون فکر کردی جای خالیت پر شدنیه ! شاید فکر کردی دل من هرجاییه که هر روز رو دیوار یه خونه بشینه ! دلتنگم کاش میشد یکم گریه کرد کاش میشد عقده ی دل باز کرد کاش میشد این بغضُ لعنتی را شکست کاش میشد حرف زد کاش میشد داد زد نه جایی که کسی بشنوه یا کسی ببینه نمیخوام بشکنم از شکستن میترسم میترسم تکه پاره شم میترسم بیان برام دل بسوزونن بگن عیبی نداره ، بگن فدای سرت ، بگن نری سمتش برمیگرده ،،  خسته م از این نمایشنامه ی تلخ زندگی از نقشا و بازیگراش از اینکه اینقدر عاشقت بودم و ... الان نمی‌دونم هستم یا نه !! انگار  یه دوراهی که تو دلم هست هر بار یک طرفش را میرم هر طرفی که میرم میرسه به یه بن بست دوست داشتنت میخوره به بن بست حسرت ... دوست نداشتن هم میخوره به بن بست تنهایی ... همین یه روز خوب بودن یه روز بد بودن قاطی شدن خنده با گریه هام یهویی خراب شدن هام خشکیدن خنده رو لبام  همین گدایی محبت از تو همش نشونه س که من چقدر  دلتنگم که من چقدر داغونم ‌‎  ‎  ‎‌ 🦋░
🌏 🌏 یادته یه روز تو کافه که نشسته بودیم برای اولین بار یه بچه اومد با یه مرغ عشق رو دستش و یه جعبه که توش پر کاغذ فال حافظ بود بهت نگاه کردم و گفتم نیت کن بردار بعدم خندیدی و چشمات بستی. منم همون لحظه دور چشمای بسته ات گشتم و قربون صدقه ات رفتم. چشمات که باز کردی دستت بردی طرف جعبه پسرک فال فروش پسرک گفت خانوم شما نباید برداری مرغ عشق من فالت رو می‌گیره خندیدی و دستت کشیدی عقب پسرک مرغ عشق،گرفت تو دستاش و برد نزدیک جعبه فال مرغ عشق زرد رنگ یدونه کاغذ برداشت کشید بیرون و پسرک گذاشتش کف دستت کاغذ گرفتی و خیره شدی به منو خندیدی دلم میخواست قربونی خنده های قشنگت بشم همونجا. فالت خوندی برام «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» «که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید» قهقهه زدم و گفتی چرا میخندی؟ گفتم قول بهت میدم اگه همه فال ها رو باز کنی،شعرش همینه تو هم باهام خندیدی و لیوان قهوه ای که سفارش داده بودی رو گرفتی تو دستت پول پسرک دادم و با یه شکلات روی میز،راهیش کردم که بره گفتی همیشه انقدر دست دلبازی؟ گفتم چطور مگه؟ گفتی آخه فال دو تومن بود بهش ده تومن دادی گفتم ارزش دیدن خنده تو بیشتر از اون ده تومن بود اگه همه دارائیم هم میدادم نمیتونستم جبران کنم برای اون پسر گفتی اوه اوه چه شاعرانه گفتم عاشق شعرم گفتی شعرم میگی؟ گفتم آره زیاد می گفتم گفتی واسه کی؟ گفتم واسه عشقی که نداشتم واسه کسی که منتظر اومدنش بودم واسه تو گفتی میخونی برام گفتم آره یه بیتش میخونم «هنوز ماه نشسته در هوای بی ترانه ام» «هنوز دل نشسته در غبار بی کرانه ام» گفتی بازم بخون بیت بیت شعرم خوندم و مرواریدای چشمات بود که سر میخوردن رو گونه های قشنگت قربون نیم رخ صورتت بشم که حال منو دگرگون می کرد. روت کردی اونور و خیره شدی به پنجره کافه صدات کردم بر نگشتی هنوز محرم نبودیم دستم آوردم سمت دستات گرفتمشون تو دستم به خودت اومدی برگشتی نگاهم کردی گفتی واقعاً واسه من نوشتی گفتم نه واسه تو واسه کسی که قرار بیاد تو زندگیم و.... حرفم خوردم گفتی چرا کامل حرفت نمیزنی....؟ گفتم بیخیال اشکات پاک کردم ازت یه خواهش کردم گفتم قول بده دیگه جلوی من گریه نکنی نگاهم کردی و گفتی ببین اگه من جلوی تو گریه نکنم،پس بعد گریه کی اشکام پاک کنه؟کی قربون صدقه ام بره؟ کی سرمو بزاره رو شونه هاش تا آروم بشم؟ الان دقیقا روبروی در کافه وایسادم راستی کافه تعطیل شده بهت گفتم یه روز تموم فال های پسرک فال فروش خریدم؟ حدسم درست بود همه شعراش همون بود که واسه تو در اومد. راستی الان که گریه میکنی،کی اشکات پاک میکنه؟ کی سرت میزاره رو شونه هاش و قربون صدقه ات میره که آروم بشی؟ اصلاً کسی هست که براش اشک بریزی؟؟ کسی هست؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌