eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.3هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
42 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤شب رحلت،شهادت گونه پیامبر عظیم الشأن اسلام (صل الله علیه وآله) و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . 🖤از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش فاطمه(سلام الله علیها) سخت بود. بر امیرالمؤمنین وبرنوادگان پیغمبر (علیهم السلام) حسن و حسین و زینب کبری و ام کلثوم سخت بود. 🖤چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر (صل الله علیه وآله) و فاطمه(سلام الله بود) بود. فاطمه پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود: اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. 🖤یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد، پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود، خیلی صبور بود، خیلی مهربان بود، همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد، لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود: انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید فاطمه را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛ خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج، رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت، خانه ی پیامبر ماند. 🖤نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ فاطمه گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیة الله! ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ، امیر المؤمنین، امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. 📖در نهج البلاغه آمده است: امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت. پیغمبر در خانه غسل داده شد، کفن شد، ولی تشییع نشد، در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد. 🖤اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم، سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم، دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود، تاریک بود، جلو آمد،فرمود: اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود: چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا4 بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا، خوشی فاطمه تمام شد. بابا، احترام فاطمه پایان پذیرفت. بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند. بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده. 🖤یا فاطمة طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند. شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی. اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن، جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است. امام غریب زیست و غریب مُرد. امروز هم قبرش ندارد. یا فاطمةالزهرا، جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان، طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. واردقتلگاه شد، دید بابا سر در بدن ندارد، بدن قطعه قطعه، خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید، گریه کنید، اما دختر اباعبدالله را با از بدن بابا جدا کردند!🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ @NABZESHGH
او نمره اش یک بیست با صد آفرین است🌹 شغل معلم شغل ختم المرسلین است عشق خدا با قلب پاک او عجین است باشد سفیر مکتب سبز هدایت جویندگان علم را حصنی حصین است با دانش آموزانِ خود مانند یک دوست در شادی و غم عاشقانه هم نشین است باشد کتاب ناطق اخلاق و ایمان در مدرسه، او یک نماد ناب دین است با جان و دل دائم به فکر کادرسازیست او تشنگان عشق را ماء معین است قطعا نه تنها در مدارس ،بلکه با شوق؛ در هر کجای جامعه نقش آفرین است روزی معلم گر بفهمد ، دانش آموز او را خطر مانند گرگی در کمین است؛ جان می دهد تا دانش آموزش بماند الگوی تدریس معلم ها همین است از کار شیرینش نگردد خسته هرگز او عاشقِ هر کارِ مانده بر زمین است قطعاً به پاسِ این همه اعمال صالح در آخرت در جمع اصحاب یمین است در امتحان سخت پایان ترم تعلیم او نمره اش یک بیست با صد آفرین است ۱۴۰۳/۲/۱۰