eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
💓نبض عشق💓
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #چهارده سپس با یک دست پرده اشک
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید😢 و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت _میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری! و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگی ام فرار کرد... تازه عروسی که خورده 😢و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در مسجدی رها شده،مبارزه ای که نمیدانستم کجای آن هستم... و قدرتی که پرده را کنار زد..😈و بی‌اجازه داخل شد... از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد.. و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد،.. با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید _برای کی جاسوسی میکنی ایرانی؟👿 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان هایم زیر انگشتان درشتش خرد میشد.. 😰 و با چشمان وحشتزده ام دیدم خنجرش را به سمت صورتم میآورد.. که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی ام را صدا میزند.. 😱 _زینب! احساس میکردم فرشته مرگ به سراغم آمده که در این غربت کده کسی نام مرا نمیدانست و نمیدانستم فرشته نجاتم سر رسیده..😱😰 که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد _زینب! قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این قتلگاه تنها نگاهمان میکرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند.. و مچ این قاتل سنگدل را با یک دست قفل کرد... دستان وحشیاش همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ 💓 @Nabzeshgh