خانم شفیعی(نفحات)
. ایران در جنگ جهانی اول و دوم خود را به حالت تسلیم درآورد، تلفاتش در جنگ جهانی اول 👈 ۹ میلیون کشته
آقا فرمود بر همگان فرض (واجب) است در مورد لبنان به وظیفه خودشون عمل کنن
این یعنی دستور جهاد
حالا یکی جهادش در زمینه نظامی و جنگه که وظیفه خودش رو انجام میده. که مردم معمولی جامعه رو شامل نمیشه
یکی جهادش دعا کردن
یک جهادش مالیه و اینجا دیگه بحث انفاق مستحب نیست. وقتی میگن واجبه، یعنی واجبه، یعنی اگه کمک مالی نکنی بازخواست میشی. بخاطر همینه اکثر مراجع تقلید اجازه دادن بخشی از خمس رو به جنگزدگان مقاومت اختصاص داده بشه. از امر واجب خمس برای امر واجب کمک به جنگزدگان لبنان میشه استفاده کرد
من چندتا محموعه از رفقا رو معرفی کردم که تو لبنان دارن کار میکنن که پول واریز کنید. چند روزی هست که مجموعهای رو معرفی نکردم. الان به این نتیجه رسیدم بهترین و موثرترین جایی که میشه برای لبنان معرفی کرد، دفتر مقام معظم رهبری هست که کاملا فضای لبنان رو میشناسن و اولویتها رو میدونن. چندین و چندسال هست اونجا فعالن و یقینا پولهای واریزی رو در بهترین حالت هزینه میکنن
پویشی رو خود دفتر آقا راه انداخته به اسم #ایران_همدل. پیشنهاد میکنم به همه مجموعههای جهادی که بیان پای کار این پویش و همه کمکها رو در این چهارچوب برای لبنان جمعآوری کنن تا پول درشت جمع بشه که بشه کارهای اساسی انجام داد
🔻از چندطریق میتونید واریز کنید
1⃣ اولین روش مستقیم از طریق درگاه بانکی که در سایت آقا هست به حساب ایران همدل واریز کنید👇
https://farsi.khamenei.ir/irane-hamdel/
2⃣ روش دوم واریز به کارت و یا شماره شبای ایران همدل واریز کنید. روی شماره کارت بزنید کپی میشه
6037998200000007
IR320210000001000160000526
بنام ایران همدل ( پویش دفتر مقام معظم رهبری برای کمک به لبنان)
این پیام رو برای دیگران ارسال کنید 🙏
🔴من از ولایتپذیری مردم حیرت کردم، شما را نمیدانم....
◾️وقتی این متن را یکی از دوستانم فرستاد و خواندم، اشک از چشمانم جاری شد شما هم بخوانید .
زمانی که حلقه کوچک طلایشان را به پویش #ایران_همدل هدیه میدادند، مادرِ دختر خانم این اتفاق بزرگ را شرح میداد. او میگفت:« اگر تمام خانهی ما را زیر و رو کنی و شخم بزنی، یک گرم طلا پیدا نمیکنی. نه خودم و نه دخترهایم علاقهای به طلا نداریم و البته پولش را هم نداریم. از زمانی که طلاهای ازدواجم را دزد برد، یکی دو بار پول روی پول گذاشتم، هزار تومان هزار تومان جمع کردم و گوشواره و انگشتر ارزانقیمتی خریدم که همانها را هم فروختم برای سفر اربعین. تا وقتی که مادرم یک جفت گوشواره خیلی کوچک به دخترم هدیه داد.
روزی که میخواستیم به پویش "مهربانی طلایی" دختران ماهتاب برویم، دخترم یکی از گوشوارههایش را درآورد و گفت: مامان! اینو میخوام بدم برای جبهه مقاومت. گل از گلم شکفت. پرسیدم: مطمئنی دخترم؟ جواب داد: بله مطمئنم. بغلش کردم و برایش دعا کردم.»
✍ عالیه سادات