eitaa logo
خانم شفیعی(نفحات)
133 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
50 فایل
❤تقدیم به اقاجانمان ❤ 🌸صاحب و مولامان🌸 ⚘⚘برنامه های اخلاقی؛ اجتماعی ؛اعتقادی؛و سبک زندگی و تربیتی واحکام. دعا. وشرح ادعیه معروف. نهج البلاغه و صحیفه سجادیه،مسابقه و جوایز متعدد. کپی با ذکر صلوات آزاد انتقادات و پیشنهادات ارتباط با مدیر @MAAHER
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔸 (فاتحه الکتاب) 🕋 فاتحه به معنی اغازگر و اغاز کننده است و نخستین بخش از قران به "فاتحه الکتاب" نامگذاری شده. 📖 این سوره نسخه‎ای است برای درمان همه آلام جسمی و روحی. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: سوره‌ «حمد» سوره‌ای است که ابتدایش «حمد» خدا و وسطش «اخلاص» و آخرش دعا است. پیامبر به جابر فرمود: سوره حمد شفای هر دردی است جز مرگ... ♦️و در ارزش این سوره همین بس که پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند: ✅" إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ. " 💌 خداوند به من منت گذاشت (و نعمت بزرگی کرامت فرمود )که این سوره فاتحه الکتاب را بر من نازل کرد. باید گفت که این سوره دریا دریا معنی و ظرافت را در خود گنجانده و سوره ای است که ♦️حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند : ✅" لو شئت لاوقرت من تفسیر الفاتحه سبعین بعیرا " من اگر بخواهم میتوانم فاتحه الکتاب را چنان تفسیر کنم که هفتاد شتر بار شود. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @nafahat1
💠🔸 آموزش احکام 🔸 حکم خون آمدن اعضای بدن در بین نماز 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 @nafahat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔸 داستان دل آرام 🔸 قسمت بیست و هفتم وقتی برگشتم خونه، فقط مونده بودم چطوری به مادرجون بگم، امشب باید بریم خونه خاله. اصلا چــرا خاله اینطوری کرد!! این یه حرف خصوصی بود چـــرا انداخت به مهمونی و جمع!!؟ از این فکرا داشتم کلافه می شدم... زنگ زدم به دفتر خاله تا بهش بگم نمیتونم با پدرجون و مادرجون در میون بزارم، پس شب منتظر ما نباشید، که دیدم خاله خودش دوباره شروع کرد به شوخی کردن و ازین بازیایی که همیشه در میاره... گفتم اخه خاله جان نمیتونم به مادرجون بگم برای چی میخاییم بیاییم!! خاله گفت: تو غصه اش رو نخور خاله جون... خودم بهشون گفتم... اونا الان دارن آماده میشن، فقط جناب داماد تنبلمون، هنوز نمی دونه الان باید چکار کنه!! زود باش عزیزم، کارات رو بکن، بخودت برس مثل یه شاه داماد با پدرجون و مادرجون تشریف بیارید.. منم دارم میرم خونه، دیگه کار نداری!؟ دیرم میشه...کلی کار دارما...!! قطع کرد و باز منو گذاشت توی این فکر و خیالاتم بمونم!! چی میگه این خاله ی ما هم انگار حالش خوش نیستا... بلند شدم رفتم ببینم که پدرجون و مادرجون کجان!! دیدم مادرجون خوشحال و خندون، داره لباساشو زیر و رو میکنه.. سلام کردم، مادر جون گفت: به به گل پسرم...سلام مادرجون...بالاخره امدی مادر... گفتم: چکار میکنی مادر جون؟! گفت: واای مادرجون ...یعنی چی چکار دارم میکنم!!؟ مگه تو خبر نداری؟! پس خاله گفت،با خودت حرف زده که!! بازم خالی بسته این خاله ی شیطونت!!؟؟ اخم هاش رفت توی هم و ناراحت نشست روی صندوق قدیمی لباس هاش و زیر لب شروع کرد بگه: نمی دونم چرا این دختره دست ازین اذیت و مسخره بازیاش برنمیداره!! هنوزم منو سرکار میزاره..😔 گفتم: مادر جون شماها چرا اینطورید؟! خب خواهر شماست دیگه... من میگم الف شما میگی ...!!😳 چیزی نگفتم که باز غمبرک زدین، فقط خواستم بدونم خاله به شما چی گفته!!؟ همین.. یعنی خیر سرم خواستم بفهمم شب برای چی باید بریم انجا!؟ نمی دونم خاله چی به مادرجون گفته که بعد از حر فای من، دوباره انگار که مادرجون، جون گرفته باشن ..بلند شدن و گفتن : خب پس همینو بگو مادرجون! نصف العمر شدم..!! خیال کردم خاله ات سرکارم گذاشته... برو مادرجون برو کارات رو بکن تا شب چیزی نمونده..دیر میشه ... گفتم: خیر این وسط فقط من غریبه ام!؟ باشه چشم... پدرجونم میدونن؟! مادرجون گفتن: بله مادرجون ... میدونن شما ناراحت و نگران نباش..برو مادرجون. با هزار فکر و سوال، شب راه افتادیم. وقتی رسیدیم، دیدم عمه هم انجا هستن و خاله هم منتظر مهمون هستن... با بی حوصلگی نشستم توی پذیرایی و با اصرار خاله شروع کردم انار خوردن ... در و دیوار این خونه برای تک تک اعضا پر از خاطره های تلخ و شیرینه، اما بعد از فوت مادربزرگ و بعد هم آقابزرگ، دیگه خیلی وقته اینجا جمع نشده بودیم، حالا هم که همه تو آشپزخونه جمعند و من اینجا تنهام... حدودا نیم ساعت بعد، مهمونایی که خاله منتظرشون بودن، رسیدن... مادرجون و خاله و پدرجون برای استقبال رفتن.. و من باز هم با سردرگمی و حیرت بلند شدم شروع کردم به قدم زدن و چشم دوخته بودم به در ببینم بالاخره اخرش چی میشه!! شروع کردم زیر لب غر بزنم!! کی وقتش میرسه خاله جواب سوالم رو بده...!؟ چند نفر و قبیله ی دیگه باید بیان تا خاله خانوم ما لب باز کنن و بگن به خانوم دکتر چی گفتن و چی شنیدن!؟ وقتی به دیوار رسیدم، برگشتم تا دوباره قدم زنان و غرزنان طول پذیرایی رو طی کنم که سر جایم خشکم زد و دهنم باز مونده بود و کلمه ی اخری که تو دهنم مونده بود رو یادم رفت... ناباورانه خانوم دکتر و خانواده اش رو روبروم دیدم... با دستپاچگی لباسم رو مرتب کردم و سلام کردم، و رفتم گوشه ی پذیرایی و تعارفشون کردم تا بشینند. همگی نشستن و من نمیدونستم توی این موقعیت خوشحال باشم یا ناراحت!!؟ دم در نشستم چشم دوختم به دهان خاله و مادرم... خوشحال بودن و میخندیدن.. پدرجون هم لبخندی به لب داشت و با پدر خانوم دکتر صحبت می کردن. خانوم دکتر هم سربه زیر کنار خاله ام نشسته بودن. خاله ام گاهی با خانوم دکتر اروم حرف میزد و دوباره با مادرجون صحبت می کرد. منتظر بودم تا خاله به من یه نگاهی بندازه تا بهش اشاره کنم و بیاد به من بگه چه خبره!؟ جمع شدیم دور هم دیگه تا چکار کنیم!؟ اما انگار خاله همه حواسش به خانوم دکتر بود و همه رو می دید به جز من... !! از بازی کردن با انگشتانم خسته شدم، گاهی جایم رو کمی تغییر می دادم. اما بالاخره خسته شدم و از جایم بلند شدم و گفتم : ❣🎋❣🎋❣🎋❣🎋❣🎋❣🎋❣ @nafahat1
🌷🌷بسم ربّ الشهداء و الصدیقین🌷🌷 🔴باز هم تمام خبرگزاری‌ها و کانال‌ها جای دیگری سرگرم و مشغولند و برخی همچنان در جهالت خودشان دست و پا می زنند و عده ای را با تیرهای جهالتشان نشانه گرفته اند. اما در این میان از هوشیاران و قافله عشاق حسین، اینبار نوبت رسید به سرباز وظیفه "علی بیرامی" از پارس‌آباد مغان، که حین پاسداری و تامین امنیت مرزهای شمال غربی میهن اسلامی به دست گروهک تروریستی پژاک به درجه رفیع شهادت نائل گردید و در آغوش ارباب بی کفن آرام گرفت. و ما همچنان در امنیتی که مدیون خون سرخ و پاک این شرافتمندان گمنام، فقط مدعیان وطن پرستی و آزادمردی را به تماشا نشسته ایم. خدا کند به گوش مادرش نرسد قصه ی بی وفایی ها و حرمت شکنیِ کوفیان و خداوند دلش را به صبر جمیل و زینب گونه تسلا دهد. 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @nafahat1
Amir Kermanshahi - Cheshmato Beband 1 (128).mp3
4.6M
💠◾️ مداحی ▪️ چشماتو ببند خیال کن که با زائرایی😭 💠◾️💠◾️💠◾️💠◾️💠◾️💠 @nafahat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  خانم شفیعی(نفحات)
💠🔸 نماز خوب 💠🔸نماز القاء عظمت خدا در دل اولین صفتی که از خدا باید در دل ما بنشینه، عظمت خداست.اگر مدتی دقت کنیم و نمازمان را درست بخوانیم و احکام و آداب نماز را بهتر رعایت کنیم، کم کم عظمت خدا در دل ما خواهد افتاد. مهمترین مانع برای برقراری ارتباط انسان با پروردگارش، تصور اشتباهی است که از خودش، نسبت به خدا دارد.مرکز " این تصور اشتباه هم خودبزرگ بینی" انسان است. ما معمولا آنطور که باید، خودمان را در برابر خدا کوچک و حقیر احساس نمی کنیم. تا وقتی هم که انسان خودش را بزرگ بداند، و به حقارت خودش در برابر خدا نرسیده باشه، همه تلاشش برای برقراری ارتباط با خدا بی ثمر هست. نه دعایی بالا میره و نه دریافتی صورت می گیرد. کارکرد ساده و مهم نماز رفع همین تکبر انسان است.نماز طوری طراحی شده که با تکرار چندباره ی آن در هر روز، دو مفهوم کلیدی یعنی; "بزرگی و عظمت خدا" و "حقارت انسان در برابر خدا" را به انسان القاء می کند. ذکر محوری نماز" الله اکبر" است، در قسمتهای دیگر نمازهم که اذکار دیگری غیر از الله اکبر بر زبان جاری میشود، توجه به عظمت خداوند است; مثلا در "سبحان ربی العظیم و بحمده" دوبار سخن از عظمت خدا است. در نماز هم سجده داریم و هم رکوع، که بالاترین نمادهای تعظیم هستند. مثل اینکه نماز چیزی جز القاء کبریایی خدا در دل انسان نیست. امام رضا در جواب پرسش از علت نماز، فرمودند: نماز اقرار به ربوبیت خداوند عزوجل است و نفی شرک از او و ایستادن در برابر خداوند جبار، جل جلاله، با خواری و خضوع و اعتراف به عظمت او و طلب بخشش گناهان گذشته، و روزی پنج بار پیشانی بر خاک نهادن برای تعظیم خداوند عزوجل است. نماز باعث می شود که بنده به یاد خدا باشد و او را فراموش نکند و به ناسپاسی و گردنکشی دچار نشود و فروتن باشد و طالب زیادتی در دین و دنیا باشد. بعلاوه نماز باعث می شود که انسان از گناه بازایستد و شب و روز پیوسته به یاد خدا باشد، تا اینکه مبادا انسان، سرور و مدبر و آفریننده خودش را فراموش کند و بر اثر آن، به گردنکشی و نافرمانی روی بیاورد. و این ایستادن، انسان را از فساد و معاصی باز می دارد." یکی از مقدمات حساب بردن از خدا، رعایت احکام و اداب نماز هست. با رعایت اداب، عظمت درک می شود و بعد هم نوبت درک محبت است. 🔸تاثیر سجده در جا انداختن عظمت خدا در دل اگر بخواهیم نماز در وجود ما تاثیرگذارتر باشد، غیر از رعایت احکام و اداب در کل نماز، قسمتی از نماز که باید آن را با طول دادن و توجه بیشتر اجرا کنیم "سجده" است. سجده ی طولانی و با توجه در از بین بردن تکبر ما و جا انداختن عظمت خدا در ما خیلی اثر دارد. برای همین، نزدیکترین حالت انسان به خدا در سجده معرفی شده است. باید از همان ابتدای نماز، عشقمان به لحظه ی سجده باشد.بعد از سجده ی دوم، بگویی خدایا من نمیخواهم از سجود در خانه تو سر بردارم، دیگر نمی توانم بلند شوم! خدا بگوید: دستت را بده به من عزیزم، می دانم تو دیگر نمی توانی، میدانم دیگر دوست نداری سر از خاک در خانه ام برداری، می دانم چقدر سجده را دوست داری، بیا خودم کمکت می کنم. پس می گویی " بحول الله و قوته أقوم و أقعد" به یاری و قوت خداوند بلند می شوم و می نشینم." ررای همین اقر فوق العاده ی سجده است که می توانیم ذکر سجده را سه مرتبه و بیشتر بگوییم. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @nafahat1
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🔸تربیت فرزند 🔸فرزندان از 7 سالگی به بعد باید ادب را یاد بگیرند. اولین تکلیف، مدیریت راحت طلبی کودک است. (استاد پناهیان) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @nafahat1
💠قلم✏️ خوردگی چه کم چه زیاد چڪ را از اعتبـــــــار می‌انـدازد مگر اینکه پشت نویسی شود گناه نیز چه کوچڪ و بزرگ آدمی‌ را از چشم‌ خدا می‌اندازد مگــــــر اینڪه توبـــــه ڪنـــــد. 🌟شبتان پر از باران رحمت الهی🌟 عجّل لولیک الفرج 🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁 @nafahat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا