شب شد
باز منورها
آسمان منطقه را روشن کردند
صدای خش خش بی سیم مرا بخود
بیشتر توجه کرد
صدای محسن بود
جواب دادم با رمز گفت
تعداد 24 قایق از بچه های گردان
عملیات عبور
را انجام می دهند
آتش سنگین عراقی ها
وفرود گلوله ها و انفجار از هر طرف بسمت اسکله روانه بود
گفتم خدابخیربگذره
این همه نیرو
قایقها یکی پس از دیگری باروشنی منورها در آسمان. پهلو.دراسکله میگرفتند
شناورها را شمردم 23فروند بود
از هرکه سوال کردم اطلاعی نداشتند
تماس گرفتم با بی سیم با محسن
که یک شناور با نیروهای گردان مسلم نیامده
من خیلی ناراحت بودم در این اب
پهناور آسمان با منور روشن که اگر قایق خراب شود
شناور خراب را باد بسمت عراقی ها نبرد وشناورسرگردان در ناحیه راست
دریاچه بسمت دشمن ببرد
یا اسیر یا زیراتش
قایق شان منهدم میشود
به محسن گفتم من از ناحیه اسکله دشمن و شما آزاسکله خودی
بایک شناور این مسیر راه تردد قایقها
که با فانوس وشبرنگها ی داخل آب را چک کنیم
بعداز ساعتها در این باد شدید روی اب خبری نشد خیلی نگران بودم که سکاندار و8نفرنیروی گردان باد این شناور سرگردان به کجا برده
اذان صبح بود محسن تماس گرفت خوشحال بود
گفت قایق گم شده آمده
گفتم آمده چطور کجا بوده
گفت دیشب که قایقشان خراب شده
باد انهارابرده بسمت ساحل عراقی ها
زیر آتش آنها
تا موانع های دشمن رسیدند
دونفر سکاندار پریدن داخل آب
تا جای که عمق اب قدشان می رسید پیاده داخل اب واگرعمق داشت شنا کنان. قایق و نیروهای داخل قایق را در این اب سرد و سرمای سوزان وباد شدید
با نور فانوس مسیر راه قایق را کیلومترها در اب همه نیروهای و قایق روآوردن به ساحل خودی وقتی رسیدن همه ازسرما زیاد از حال رفته بودند
و این شجاعت و استقامت نیروها
یگان دریایی و نجات جان نیرو های گردان در دل دشمن ستودنی بود
به اتفاق هم رزمان نماز شکر را بعداز نماز صبح بجا آوردیم
هوا سپیده زده بود
اسرای عراقی را آورده بودند اسکله
یکی تشنه بود به آنها اب می دادند
یکی زخمی بود درمانش میکردند
یکی هم عکس امام را داشت
یکی از نیروهای مارا دیدم لابلای اسراست
آقای پوررمضان از بابلسر
نیروی چابک وزرنگی بود
یکی از نیروهای خوب ما گفتم اینجا چه کار میکنی
گفت توسنگرهای عراقی ها بودم یکی ازفرمانده تیپ ها جنازه اش کلت کمری داشت گرفتم
کلت بسیار زیبا بود غنیمتی را از او.گرفتم و این کلت داستانی دارد
دادم به شهید اسحاقی او داد به شهید گلگون وبعد از شهادت شهید گلگون توپاتک فاو شهید خان اقا جهانگرد
با موتور قبل از حضور عراقی ها از کمر شهید گر فت وسریع از معرکه رفت تا اسیر نشود وبعد از شهید جهانگرد
بدست سردار نانوا بعدهم امانتی
باز گشت بعداز دوسال بمن
در حال انتقال اسرا بودیم خمپاره ای اصابت کرد به اسکله اسرا تعدادی مچروح بودند تعدادی دیگر بالای اسکله افتاده بودند به هر نحوی بود آنها را با قایقها انتقال اسکله را خالی کردیم
این داستان ادامه دارد
نماهنگ بسیار زیباراحتماگوش دهید
تقدیم به دریادلان گمنام
شهدای مظلوم وغریب
رزمندگان وسکانداران عملیات کربلای4و5
یگان دریایی لشگر ویژه 25کربلا
باماباشید هرشب با
روایتی از عملیات کربلای 5
سهم ما در وسط معرکهی عشق چه بود؟
غم و دلتنگی و حسرت همه یکجا با هم!
رفاقت از نوع آسمانی
از جنس #شهادت
آن هم شهدای کربلای پنج
#شلمچه۱۳۶۵
و امان از #جاماندن...
نوای محلی مازنی
ته غم بمیرم...:
بسیار زیبا حتما گوش دهید
بدن مطهر سردار
شهیدمحسن اسحاقی
فرمانده یگان دریایی لشگر ویژه ۲۵ کربلا
با دستان بسته بعد از ۶ماه
پایان جنگ به وطن بعداز فرار از اسارت درباره عراق باز گشت
May 11