ادامه روایت کربلای ۵

🌷 175 نفر🌷: روایت هشتم به استحضارهمسنگران مجازی برسانم خاطرات ارائه شده از مشاهدات عینی اینجانب است در یگان دریایی لشگر ویژه 25-کربلا یقینا ناگفته های مهم و حماسی این عملیات خیلی فراتر در زاویه های گوناگون است عملیات کر بلای. 5 شلمچه سال 65 🥀به روایت حامی  آتش بود و خون. ازاسمان وزمین ازاسمان جنگده ها که بیشتر انها نشانه به اسکله داشتند و بالگردهای بعثی گردانهای که عازم جاده کانال پرورش ماهی نیروها زمین گیر میکردند . من از بالای اسکله تا افق خط کانال ماهی را دید داشتم هم نگاهی بسمت اب قایق ها هم به خطوط توبمباران وگلوله باران هرکسی در یکجا پناه میگرفت منم فریادم همیشه بلندبود برین سنگرها جان پناه بگیرید از نگاهی حواسم به جنگده ها هم بود وازطرفی ندای الله اکبر را میشنیدم سمت چپم را نگاه کردم انفجاری دراسمان همان چیزی که هرکه از دیدنش ذوق زده میشه خدایا چه میبینم شکرت جنگده میگ عراقی ملق زنان با دود اتش بسمت زمین ملق زنان درحال سقوط فریاد من هم بی اختیار بلند شد الله اکبر را ندا میدادم دمت گرم.... دمت گرم بچه های پدافند من اولین بار این صحنه را دیدم البته فاو بعد از دور انفجار انهدام جنگده عراقی رادیده بودم ولی از اسمان انفجار جنگده درحال سقوط یک چیزی دیگری بود ببینید تصویر👇👇

خمپارها که بسمت اسکله شلیک میشد امان ما را گرفته وکارهاوهماهنگی انباشته وزخمی ها بیشتر رفتم بسمت یک مجروع کمکش کنم👇

ناگهان صدای صوت خمپاره خیلی نزدیک امد مجروح را گرفتم با وضیعت بد او مجبور بودم با او دراز کش گنم انچیزی که نباید اتفاق می افتاد.. افتاد خمپاره در یکمتری ما به زمین نشت تعجب چرا منفجر نشد وای خدا اگر می شد چه میشد فکر کنم قطعات بدن ما راهم جمع نمیشد چونکه گلوله خمپاره ۱۲۰.... دریک متری ..... ولی گلوله عمل نکرد مقابل من وآن مجروح. صدای جیز جیز را میشندیم👇ببینید👇