#خاطرات_شهدا
خاطره ای از پاسدار شهید روح الله بابکی🌹
یک روز ما برای اعزام آماده شده بودیم و خانواده برای بدرقه ی او آمده بودند ولی شهید از بدرقه کردن آنها امتناع کرد و می گفت نمی خواهم مردم بفهمند من دارم به جبهه می روم . بالاخره سوار ماشین شدیم ولی شهید ساک خود را جا گذاشته بود ، برگشتیم و ساک او را برداشتیم. در بین راه برای استراحت از ماشین پیاده شدیم ولی هنگام برگشت و سوار شدن او را جا گذاشتیم. در بین راه دیدم صدای فریادی می آید که می گوید هادی بایست ، ما ایستادیم . دیدم شهید روح الله به وضع بدی پشت ماشین را گرفته و سوار شده است. من همان جا به او گفتم برگرد ، قسمت تو این دفعه نیست . شهید گفت نه ، من باید بیایم ، با اصرار ، او سوار ماشین شد و به پادگان دوکوهه رفتیم.
شهید ، آن شب خواب دید که در منطقه عملیاتی فاو جا مانده و ترکش خورده است. این خواب را برای روحانی پادگان تعریف کرد و روحانی در پاسخ گفت مواظب خودت باش ، خطر نزدیک است ، شهید گفت ما خطر را به جان خریدیم و همه چیز برای ما تمام است و همین طور هم شد.
در عملیاتی در فاو شهید از ناحیه ی پهلو مورد اصابت تیر قرار گرفت و در حالی که دوستانش در حال فرار از دست عراقی ها بودند، شهید در یک گوشه مانده بود و دوستانش به او گفتند چرا نمی آیی ، او گفت شما را جان حضرت زهرا (علیها سلام) بروید ، من دیگر به درد شما نمی خورم..
سرانجام ، روح الله به آرزوی دیرینه اش رسید و پیکرش پس از ۹ بهار به وطن بازگشت...
👤به روایت همرزم شهید ، هادی بصیر
یادی از شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
خانواده
بستگان
دوستان
گروه ها را دعوت کنید
📌شهیدی که شب اول قبر امام حسین به دیدار او آمد
🔸خدا رحمت کند والدین شهید سید نورالله،شبی با جمعی از دوستان خدمت پدر شهید بودیم جلسه عجیبی بود پدر شهید همانطور که مثل ابر بهار می بارید برایمان خاطرهای عجیب تعریف کرد.
🔹می گفت شبی که سید نورالله را به خاک سپردیم فردای آن روز قبل از طلوع آفتاب در خانه ما به صدا در آمد!رفتم در را باز کردم سیدی بزرگوار از هم محله ای هامان با حالتی عجیب پشت در بود بعداز تعارف و احوال پرسی به من گفت دیشب خواب عجیبی دیدم.
▪️سر شب خواب دیدم آقا سیدالشهدا با لباسی غرق خون به گلزار شهدا ابرندآباد آمده اند و به من گفتند امشب به دیدن سید نورالله مون آمده ایم!
▫️در نیمه های شب نیز دوباره همین خواب را دیدم و عجیب تر اینکه در سحرگاه هم برای سومین بار این خواب را دیدم و حالا بی صبرانه آمدم برای شما تعریف کنم.
🔻آن شب گذشت و حالا من هربار که به گلزار شهدا میروم ارادتی بیشتر دارم به شهید سید نورالله و به اینکه فکر میکنم اینجا قدمگاه و مورد عنایت امام حسین است،با یقین بیشتر می گویم صلی الله علیک یا اباعبدالله...
منبع:
خاطرات رزمنده و جانباز دفاع مقدس و از دوستان شهدا ابرندآباد
#شهید_سید_محسن_میرجلیلی
#خاطرات_شهدا
🌹 یاد شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
بستگان.دوستان.خانواده.گروها.
رادعوت کنیدبه کانال شهدایی