هیچکس نگفت3.mp3
زمان:
حجم:
5.62M
📚 مجموعه 30 قسمتی "هیچکس به من نگفت...!"
📝 #قسمت_سوم
🎙 به کلام : مصطفی صالحی
🎼 تنظیم: بابک رحیمی
📕 برگرفته از کتاب ((هیچکس به من نگفت)) نوشته حسن محمودی
#نشر = #صدقه_جاریه
@nafas_eshgh2💞
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نفس_عشق💓
رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
#قسمت_سوم 🎬:
شراره مانتو قرمز رنگش را که بیشتر شبیه یک بلوز کوتاه بود به تن کرد، شال سفید و کوتاهش را روی موهای بلند مشکی و قرمز رنگش کشید، داخل آیینه روی میز آرایشی نگاهی به صورت رنگآمیزی شده اش کرد و آرام با دستمال کوچکی زیر چشمش که کمی از ریملش ریخته بود را پاک کرد.
لبهای پروتز کرده اش که اینک با رژی آلبالویی، رنگ گرفته بود را نگاهی کرد و بوسه ای برای خودش فرستاد و نگاهی به ساعت مچی اش که صفحه آن بزرگتر از مچ دستش بود انداخت و با دست پاچگی از اتاق بیرون رفت.
وارد هال شد و همانطور به سمت در هال میرفت بدون آنکه نگاهی به آشپزخانه کند، گفت: خداحافظ مامی...من دارم میرم کاری نداری؟!
منور که از وقتی جمشید مرده بود و متوجه شده بود که یک زن دائمی دیگر با چند تا بچه قد و نیم قد هم داشته، کلا مثل آدم های روانی شده بود، نفسش را محکم بیرون داد و گفت: کجا میری شراره؟! کی میای؟!
شراره کفش های اسپورت سفید رنگش را از داخل کمد جاکفشی در اورد و همانطور که کفش ها را جلوی در می انداخت گفت: پیش یکی از دوستام، یا بهتر بگم یکی از اساتیدم، نمی دونم کی برمی گردم اما زنگ بهت میزنم، خبرش را میدم..
منور آهی کشید و خوب می فهمید منظور از اساتید،استاد دانشگاه نبود، بلکه همان افرادی بودند که توی سحر و ساحری دست راست شراره بودند و آرام زیر لب گفت: من که خیری از این سحر و جادو ندیدم، تنها خیرم زن های رنگ و وارنگ صیغه ای جمشید بود و حالا هم که اون زن دائمش ...اگر سحر اثر داشت و مهر من را به دل جمشید می انداخت، می بایست برای من خانه بخره نه اینکه من توی خونه اجاره ای باشم و برای اون زنیکه دهاتی خانه ویلایی آنچنانی بخره...
شراره که اصلا حرفهای مادرش را نشنید، گوشی اش را بیرون آورد شماره ای را گرفت وگفت: سلام استاد من تا نیم ساعت دیگه میام خدمتتون، فقط معذرت می خواهم، باید تنهایی ببینمتون...
و بعد با لبخندی خداحافظی کرد و سوار دویست و شش آلبالویی رنگش شد و همانطور که سوئیچ را می چرخاند انگار حضور کسی در کنارش را حس کرد و چیزی در گوشش می خواندند، گفت: می دونم که روح الله رفته پیش یه ملا مکتبی که می خواد با حرزهای مقدس و آیات قران طلسم های منو باطل کنه، البته که نمی تونه با این قدرت ضعیفی که داره با من مبارزه کنه، اما موکلی که من گرفتم از بوی سرکه انگور و اسپند و...متنفره و همین باعث شده که طلسم هام اثر کنه و اما دیر اثر کنه، باید راه چاره ای پیدا کنم، دارم میرم پیش یکی از اساتید که همه بهش میگن زرقاط بزرگ و البته بی نظیر هست...خیلی بی نظیره در این میدان و بعد گازی به ماشین دادو بلند گفت: من باید از این زرقاط هم پیشی بگیرم، من باید توی این حیطه استاد تمام اساتید جادوگری بشم که میشم و میدونم میشم...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلامالله🕊علیها🤲
@nafas_eshgh2💞
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نفس_عشق💓
19.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💑#همسرم_باش
💝شکار قلب همسر
قانون دوم از ۳ قانونی که آقایان باید در زندگی به کار بگیرند
#جلسه_پنجم
#قسمت_سوم
#استاد_اخوان
➿🌷➿🌷➿🌷➿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــرَجْ
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
@nafas_eshgh2💞
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نفس_عشق💓
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌱👈#ره_توشه_زوار
ره توشهی زوّار ( #قسمت_سوم)
✅به هیچ وجه این فایل ها رو از دست ندین...
این فایل ها باید به دست همه زوار اربعین برسه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج 🌤
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣
╰┈➤@nafas_eshgh2🚩🕌