🍀 #برگ_سبز
🌺 طلسم
🍃 شیخ بهایی در عصر صفویه مسئول بازسازی حرم رضوی بود و کارها با دستورات او پیش میرفت.
🍃 در حین کارها سفری ناخواسته برایش رخ داد و او مجبور به ترک مشهد میشود.
🍃 وقتی دستورات لازم را به معمارها میداد؛ همراه با اصراری فراوان از آنها میخواهد تا یکی از دربهای حرم را جا نگذاشته و منتظر بازگشت او بمانند.
🍃 اما وقتی شیخ باز میگردد میبیند که درب را جا گذاشتند.
🍃 علت را جویا شده و در مییابد که این کار به دستور حضرت رضا (علیهالسلام) بوده و در آن هنگام شیخ بهایی بیان میدارد که میخواسته از طلسمی استفاده کند تا گناهکاران نتوانند از آن در وارد شوند.
✨و چون حضرت امام رضا (علیهالسلام) به این مسئله رضایت نداشتند؛ دستور جاسازی آن درب را شخصاً دادهاند.✨
📚 كتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی
@nafsalmahmoom
#برگ_سبز
🔻کوتاهنوشتهای از سیره و سبک زندگانی آیتالله بهجت قدسسره:
همراه آقا میرفتیم درس.
چشمم افتاد به نعلینشان. قسمتی از کفهاش جدا شده بود.
میدانستم خودشان وقت نمیکنند. اهل زحمتدادن به دیگران هم نبودند؛ حتی به من که سالها در کنارشان بودم.
بعد از درس، به آقا گفتم: «کف نعلینتون جدا شده، اگه اجازه بدید، بدم درستش کنن.»
آقا سرش را بهطرف من چرخاند. با لبخند گفت: «خودم را هم بلدی درست کنی؟»
همیشه وقتی شوخی میکردند، میخندیدم. اینبار هم مثل همیشه؛ ولی یکدفعه دلم هُری پایین ریخت: «او با اینهمه عبادت و بندگی، هنوز هم بهفکر درستکردن خودش است، اما من...».
📚 (در خانه اگر کس است، ص١۶؛ بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان ایت الله بهجت)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🍀 #برگ_سبز
💠خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🍀 #برگ_سبز
🍃نقل شده: هنگامي كه امام حسن مجتبی (ع) براي نماز بر میخاست، بهترين لباسهاي خود را ميپوشيد.
🍃از آن حضرت پرسيدند: چرا بهترين لباس خود را ميپوشيد؟
🍃امام در پاسخ فرمودند: «خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد و به همين جهت، من لباس زيبا براي راز و نياز با پروردگار ميپوشم
✨و هم او فرموده است كه: به هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را برگيريد»✨
🍃بر همين اساس، طبق روايات، استحباب دارد كه انسان در حال نماز نيكوترين لباس خودرا بپوشد، و خود را معطر كند، و با رعايت نظافت و طهارت كامل،به نماز و راز و نياز با خداي بزرگ بپردازد.
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🍀 #برگ_سبز
💠آیت الله بهاءالدینی می فرمودند:
🍃اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.
🍃 و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:
☀️ در درون قبر
☀️ در برزخ
☀️ در قیامت
🔥و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🍀 #برگ_سبز
🌺 دعای مادر
🍃 آیت الله میلانی نقل می کنند: روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم.
🍃 از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
🍃 پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم.
🍃 یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم.
🍃 وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟
پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای.
اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
🍃 هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود.
✨ وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند.✨
🍃 و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم.
همهی اینها از یک دعای مادر است...
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98