مناجات با خدا - امام حسین(ع)
گرچه من را می توانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا می کنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی
گریه از نان شبی که می خورم واجب تر است
کاشکی بر چشم خشکم نهر کوثر وا کنی
من گرفتاری خود را می برم امشب نجف
تا گره های مرا با دست حیدر وا کنی
هر شبى که روزه ام وا مى شود با یا حسین
مى شود رویم حسابى صد برابر وا کنى
دست و پا کمتر بزن خیلى اذیت مى شوم
مى شود زیر لگد چشمى به خواهر وا کنى
بى حیا آهسته تر ، آهسته تر خنجر بزن
کاشکى از گریه هاى مادرش پروا کنى
#رضا_دین_پرور
#مناجات_با_خدا_ماه_رمضان
#امام_حسین_ع_مرثیه
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
مناجات با خدا - شب دوازدهم رمضان
همینکه چشم گشودم دوازده شب رفت
چقدر فکر تو بودم دوازده شب رفت
شب دوازدهم آمد و دلم تنهاست
هنوز این دل دیوانه عاشق دنیاست
به جای اینکه خودم باشم و خودت تنها
به جای اینکه به تنگ آیم از غم دنیا
فقط به طرز عجیبی شدم گرفتارش
طبیب گشته و ما گشته ایم بیمارش
بهانه ای دگر آمد شب توسل شد
دو دست من طرف دست های تو پل شد
بده به دست گدایت هر آنچه می خواهی
تو که به درد دل بنده خوب آگاهی
اگر مدد ندهی روز بنده ات تیره ست
و نفس بر من بیچاره عاقبت چیره ست
آهای بنده ی بیچاره مقصدت اینجاست
یگانه راه سعادت برای بنده ،خداست
تلاش می کنی و این تلاش بیهوده است
دوای درد تو در دست های معبود ست
به هر دلیل تو که آمدی در این مجلس
دعای توبه بخوان تا دلت شود خالص
به زور شب پره را رو به آفتاب نکش
فقط ریا نکن و جانماز آب نکش
دوای درد گنه کار نسخه ای ساده ست
رحیم باش به حال هر آنکه افتاده ست
دوباره روضه نخوان یک حسین هم کافی ست
برای حال و هوای دلی که آماده ست
#مهدی_رحیمی_زمستان
#مناجات_با_خدا_ماه_رمضان
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
مناجات با خدا - سحر هفدهم
آدمی چیست که اینقدر به خود می نازی؟
داری از عمر خودت می زنی و می سازی
زندگی مثل قماری ست مسلم که در آن
هر قدر خبره شوی آخرسر می بازی
به دوای تو طبیبان همگی دل سردند
چه بلایی به سر روح و تنت آوردند
این قدر زور نزن زندگی ات آمال است
آخر عمر مگر بیش تر از صد سال است؟
به چه دلخوش شده ای موی سر و قد بلند
نفس برده است به تاراج جهانت را چند؟
همه ی زندگی ات را سر این تن دادی
خوب بنگر که به افسار که گردن دادی؟
اینکه اینگونه تورا بند زده شیطان است
روز و شب هی به تو لبخند زده شیطان است
دشمن توست اگر همره راهت شده است
باعث خستگی و روی سیاهت شده است
تو که با دست خودت آفت جانت شده ای
چه قدر پیش همه قفل زبانت شده ای
دست بردار به تسبیح خداوند خودت
کی خودت را تو رها می کنی از بند خودت
کی صدای تو رها گشت و به الله رسید
خواب ماندی و شب هفدهم ماه رسید
توبه کن توبه تو که وقت عبادت داری
سیزده روز دگر مانده و فرصت داری
سیزده روز دگر مانده و سرگردانی
نفس را باید از این راه تو برگردانی
دست بر دامن هرکس بزنی بیهوده ست
نفس تو سرکش و مغرور و گناه آلودست
بارالها چه کنم آب حیاتم بدهی
باز وقت سحر از غصه نجاتم بدهی
#مهدی_رحیمی_زمستان
#مناجات_با_خدا_ماه_رمضان
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98