eitaa logo
نفس تازه
2هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
31 فایل
ما یقین داریم آن سوی افق مردی هست مرد اگر هست بدانید که ناوردی هست ما نه مرداب که جوییم بیا برگردیم ما نمک خورده‌ی اوییم بیا برگردیم سفر دشت غریبی است 🍀️ نفس تازه کنیم🍀 آخرین جنگ صلیبی است 🍀نفس تازه کنیم 🍀 🖌ارتباط با مدیر کانال @nafastazeh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا صبح زود به نخست وزيري رفتم. ٥٠نفر آمده بودند كه همه شان موتور پرشي داشتند. مسئول ستاد اعزام به جنگ نخست وزيري، وقتي قوارهء بچه ها را ديد نخ آمد (لبخند كنايه آميز يا چشمك) كه "اين قواره ها به درد جنگ نمي خورند. اين ها كي هستند جمع كرده اي آورده اي؟ مگر جبهه جاي كفش قيصري و سوسول بازي است؟" جوش آوردم. خواستم خِفتش كنم؛ اما جلوي خودم را گرفتم. وقت جنگ و جدال آن مدلي نبود. زنگ زدم استانداري اهواز و قضيه را سير تا پياز براي حاج قاسم گفتم. يك ساعت طول كشيد تا حاجي تلفن زد و مشكل را در نخست وزيري حل كرد. راه آهن هم قبول كرد موتورها را با همان قطار مسافربري بار بزند و به اهواز بفرستد. غروب آن روز به اهواز رسيديم. موتورها را بار تويوتا كرديم و به استانداري برديم. دكتر چمران تا بچه ها را ديد، تك تكشان را بغل كرد و با همه شان مد مشتي ها، سلام عليك كرد. همان سلام عليك و خوش و بش باعث شد دكتر تو بچه ها نفوذ كند و بچه ها براي هميشه حرفش را بخرند. دكتر رو به من گفت: "چه ورق هايي آورده اي، سيد! بارك الله! بابا جان." بعد براي موتورسوارها توضيح داد: "ما يكي يك آرپي جي زن مي گذاريم ترك شما. بريد تو دل دشمن. تا جايي كه امكان داريد، به تانك هاشون نزديك بشيد. يك جاي مناسب، موتور رو بخوابونيد تا آرپي جي زن، تانك رو شكار كنه و دوباره بپره ترك موتور شما، و خيلي تيز و سريع برگرديد عقب. اي كار، سرعت عمل و دقت مي خواهد." . وقتي داشتم از در ساختمان بيرون مي آمدم، دكتر صدايم كرد و گفت: _ سيدجان، دستت درد نكنه. اگر خدا كمك كنه، وضع دفاعي ما خيلي بهتر مي شه. تو جنگ چريكي، اميد ما به مردمه. گفتم: "آقا، شما نيگا به قيافهء اين ها نكن. هر كدوم، ده تا عراقي رو حريفه. دل پاك دارن و شجاعت، كه شما دنبالش هستي." ، 💠 @nafastazeh