eitaa logo
((کانال بزرگ (( نماز شب ))
2.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
355 فایل
به کانال بزرگ نمازشب درایتا بپیوندید مطالبی بسیارتأثیرگذاروآموزنده درموردنمازشب احادیث نماز شب📚 شب زنده داری📓 خودسازی‌وترک‌گناه📖 لذت‌بردن‌ازنمازوعبادت📋 ایمان ‌تقوا عمل‌صالح📕 داستان های نمازشب📚 http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ محدّث قمی رحمه الله علیه 💠💠💠 در شرح حال محدّث گرانمایه ، حاج شیخ عباس قمّی آورده اند: وی در تمام دوره سال ، در چهار فصل ، حدّاقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار و مشغول نماز و تهجّد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبّی ، عبادت و تهجّد است فرزند بزرگش می گوید: تا آن جا که من به خاطر دارم بیداری آخر شب از او فوت نشد. حتّی در سفرها، این شیوه عملی می شد. محدّث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری ، می نویسد: او در زهد و عبادت سخت کوشا بود، نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شبها برقرار بود.(35)
💠💠 شیخ جعفر کاشف الغطاء 🍃🍃🍃🍃 در احوال این محقق بزرگ آورده اند: (شیخ در عبادت و صفای باطن و حالت تضرّع و زاری به درگاه حضرت باری و تهجّد و سحرخیزی و دعا و مناجات ، یکی از اوتاد روزگار بوده و تا سر حدّ قدرت نمی گذاشته عمل مستحبی از او فوت شود).(44) شهید محراب ، ملاّ محمد تقی برغانی قزوینی می گوید: (روزی مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد و در منزل یکی از بزرگان رحل اقامت افکند. در آن منزل ، باغی نیز وجود داشت . وقت خواب فرا رسید و همه خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم . چون پاسی از شب گذشت ، شنیدم شیخ مرا صدا می زند و می گوید: برخیز و نماز شب به جای آر. عرض کردم ؛ بلی بر می خیزم . شیخ رد شد و من دوباره خوابیدم . ناگهان صدایی به گوشم خورد، به دنبال آن روانه شدم وقتی به نزدیک جایی که سر و صدا می آمد رسیدم دیدم جناب شیخ به تضرّع و گریه و مناجات مشغول است و صدای ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تا کنون که 25 سال می گذرد، هر شب بر می خیزم و به مناجات مشغول می شوم ).(45) در (فوائد الرضویه ) می نویسد: (در بعضی از مؤلّفات دیدم که سالی شیخ گذرش به یکی از شهرهای ایران افتاد، اهل آن جا خواستند نماز را با آن جناب به جماعت گزارند. مساجد شهر کم وسعت و غیر کافی بود، لاجرم در میدانی اجتماع کردند و با شیخ نماز جماعت خواندند. پس از نماز از آن بزرگوار خواهش نمودند که موعظه بفرمایید، شیخ فرمود: من فارسی را خوب نمی دانم . اصرار کردند، شیخ بر منبر آمد و فرمود: مردم ! شما می میرید و شیخ هم می میرد، پس فکر روز بازپسین نمائید. ایها النّاس ! شهر شما مثل بهشت است ، چه ، در بهشت قصور است و در این شهر نیز قصور عالیه و بوستانهائی است که دارای نهرهاست ... و در بهشت تکلیف از قبیل نماز و روزه و سایر عبادات ، برداشته است . همچنین است در شهر شما که نماز و روزه و عبادات و دیگر امور برداشته شده است این تعریض بود از شیخ بر اهل آن شهر در مواظبت نداشتن آنها به فرائض الهی و ارتکاب محرمات و مناهی . پس نگاه فرمود: در پای منبر یکی از ذاکرین را دید، به او فرمود: برخیز و ذکر مصیبت کن و از منبر فرود آمد. و چون ائمه جماعت آن شهر نوافل را به جای نمی آورند، این مطلب به شیخ عرض شد، شیخ فرمود: هر که نماز نافله نکند به او اقتدا نکنید، ائمه جماعت که این سخن را شنیدند همگی بنای نافله گذاشتند.(46) شیخ حسن فرزند کاشف الغطاء می گوید: (عادت شیخ جعفر آن بود که هر شب وقت سحر بیدار بود و می آمد دمِ در اتاقها و عیال و اطفال همه را بیدار می کرد و می گفت : برخیزید و نماز شب بخوانید و همه بر می خاستند. من در آن زمان کودک بودم و خواب بر من غلبه می کرد وقتی که شیخ دمِ در اتاق من می آمد و صدا می زد برخیز، من به همان حالت که دراز کشیده بودم می گفتم : ولا الضّالین ، یا، اللّه اکبر؛ یعنی ، من مشغول نمازم !!)(47).