eitaa logo
آرامش
1.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
78 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا فایل های آرامش را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
غرق زندگی نشو اگر حواست به و باشد خدا کارت را راه می اندازد. مردی مادرش را کول کرده بود و طواف میداد. پیامبر (ص) رادید عرض کرد آیا با این کار حق مادرم را ادا کرده ام؟ پیامبر (ص) فرمود: حتی جبران یکی از ناله‌های او را در هنگام بارداری نکرده ای!
از دنـیـا مـیـشـه گــذشــت از یـــار مـیـشـه گــذشـــت از مــال مـیـشـه گــذشــت امـا هـیچ‌وقـت از مـادر نـمیشه گـذشـت. مــادر یـعـنی عـشـق ابـدی و جـاودان
✨﷽✨ ✍دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی. و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!!
مردی مادرش را کول کرده بود وطواف کعبه میداد.... پیامبر رادید عرض کرد آیا با ایـن کـار حق مادرم را ادا کرده ام؟ پیامبر فرمود: حتی جبران یکـی ازناله‌هـای او را در هنگام بارداری نکـرده ای
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر گره بزرگی در زندگی خود داریم، بدانیم که "دعای مادر" از دعای پیغمبر خاتم موثرتر است!
برای مادرم شعر غمگین سکوتم بی قرارم می کنی باز با لالایی ات دلتنگ خوابم می کنی گوشه ی چادر نمازت مانده ام در انتظار آن قدر خوبی که با خوبی خرابم می کنی خواب دیدم مثل موجم در بر دریاییت کز تلاطم های دل پر پیچ و تابم می کنی تا که گفتم : تشنه ام کامم بیابانی شده روزه دار حال من خود را سرابم می کنی آه سردی گر بگیرد گردنم از روزگار باز هم خود را مسبب بر عذابم می کنی زخم هایم را فقط چشم تو درمان می کند نوش دارویم تویی مست شرابم می کنی رج به رج در وصف اشعار وجودت مانده ام "مادرم" شرمنده گر سر در کتابم می کنی
یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟😌 ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ... ﻗﻄﺎﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻛﺸﺘﻰ ... ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ خلبان،ﻣﻠﻮﺍﻥ،ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ... ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭگ شی ... ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ... ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ ... ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ ... ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ رﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ ... ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ خوﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ آﻭﺭﻡ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ...💝
📌 یکی از رفتارهای شاهرخ، احترام بیش از حد به مادرش بود. همه شاهد بودند که مادر شاهرخ بعضی وقت‌ها در جلوی جمع چیزی از شاهرخ می‌خواست و او هم سریع انجام می‌داد. مثلاً ما یک عمه داشتیم که در حوالی میدان شهداء ساکن بود. این پیرزن خیلی ضعیف و زمین‌گیر بود. مادر شاهرخ توصیه کرده بود که هر هفته به او سر بزند. شاهرخ همیشه به این توصیه مادرش گوش می‌کرد. 🤼‍♂
🔻ارزش خدمت به مادر دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عارفان و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم! همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، بیان پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی. عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟ ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم.
💢زیبایی مادر نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج ساله‌‌ش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه. پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول رفتم پشت چشمیِ در، بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله‌. بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ‌جا. شنبه‌ها روز خاله‌بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح می‌ریم اون‌جا که یه بار من رو پله‌هاش سُر خوردم... بچه از خنده ریسه می‌رود. مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم، یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست. نمیدانم ساختمان بستنی چیست، ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب‌شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند، دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه‌پله پیاده‌اش میکنند که بره پیش بچه‌هاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم. نظافت طبقه ما تمام میشود... دست هم راه میگیرند و همین‌طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن‌دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام‌زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند، مادرانگی‌ای که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده، مادر بودنی که مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی‌ها از مادر، مادر می‌سازد
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 احساس مادرانه رو کاملا از کلماتش میشه فهمید...❤️
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴سالروز شهادت حضرت ام‌ّالبنین تسلیت باد. حجت‌الاسلام دکتر رفیعی؛ از مرحوم آیت‌الله مجتهدی(تهرانی) در قبرستان بقیع توصیه‌ای درخواست کردم،فرمودند من گرفتاری‌هام را با ام‌البنین حل می‌کنم صد صلوات یا... هر وقت با عبّاس کار دارم،عبّاس را به این مادرش قسم میدم... "نثار روح مطهر این بزرگوار صلوات" ◾️در برخی منابع شیعه آمده که امام جعفر الصّادق علیه السلام فرمودند: او () آشکارا بنی امیه را لعن می‌کرد؛ بنی امیه او را مسموم کردند و به شهادت رساندند. ◾️حضرت علیهاالسلام با فصاحت و بلاغتی که داشت، پس از واقعۀ عاشورا و جنایات بی‌حساب غاصبین خلافت، در مقام افشاگری از ظلم و تعدّی بنی امیه برآمد و با اشعار جانسوز و عزاداری‌های مستمر، مردم را متوجّه ظلم حکّام وقت می‌نمود؛ لذا آن بانو را مسموم و در سیزدهم جمادی‌الثانی سال ۶۴ هجری، سه سال پس از عاشورا به شهادت رساندند. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63