یادمون باشه
تصویر زندگیمون، همون چیزیه که با قلم افکارمون ترسیم میکنیم.
اگر نقصی توی تصویر زندگیمون می بینیم، بهتره با پاک کنی از جنس انرژی و اندیشه مثبت اون رو پاک کنیم و مجددا با قلم افکارمون شروع به طراحی و رفع اون نقص کنیم
یادمون باشه
که بزرگترین مسائل رو آدمها
خودشون با طرز فکر و دیدشون نسبت به دنیای اطراف میسازن.
پس بهتره عدسی و لنز دوربین فکرمون رو با دستمالی از جنس محبت و عاطفه و عشق و بخشش، پاک کنیم تا عکس زندگیمون شفافتر و زیباتر بیفته
#نگاه_به_زندگی
🌟🌙#داستــــــــــان_شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
راننده تاکسی گفت: میدونی بهترین شغل دنیا چيه؟
گفتم: چیه؟ گفت: راننده تاكسی.
خنديدم. راننده گفت:جون تو. هر وقت بخوای ميای سركار، هر وقت نخوای نميای، هر مسيری خودت بخوای میری، هروقت دلت خواست يه گوشه میزنی بغل استراحت میكنی، مدام آدم جديد میبينی، آدمهای مختلف، حرفهای مختلف،
ديدم راست میگه، گفتم: خوش به حالتون.
راننده گفت: حالا اگه گفتی بدترين شغل دنيا چيه؟
گفتم: چی؟ راننده گفت: راننده تاكسی و ادامه داد:
هر روز بايد بری سركار، دو روز كار نكنی ديگه هيچی تو دست و بالت نيست، از صبح هی كلاچ، هی ترمز، پادرد، زانودرد، كمردرد. با اين لوازم يدكی گرون، يه تصادفم بكنی كه ديگه واويلا میشه، هر مسيری مسافر بگه بايد همون رو بری، هرچی آدم عجيب و غريب هست سوار ماشينت میشه، همه هم ازت طلبكارن. تابستونها از گرما میپزی، زمستونها از سرما كبود میشی. هرچی میدويی آخرش هم لنگی.
به راننده نگاه كردم. راننده خنديد و گفت:
زندگی همه چيش همينجوره. هم میشه بهش خوب نگاه كرد، هم میشه بد نگاه کرد.
#نگاه_به_زندگی
#بادقت #بخوان 🖇📌
درس زندگی...🚻
✨ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟»
ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟»
ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.»
از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت میکردند.
✨ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟»
ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟»
ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.»
📌ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ:
✨مهم نوع نگاه ما به زندگی است
✨اگه نگاهمونو عوض کنیم در بدترین شرایط میتوانیم بهترین شرایطو رقم بزنیم...
مهم اینه نگاهمون رو به زندگی عوض کنیم...
درضمن
📌گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید
#نگاه_به_زندگی
گفتگوی ذیل با خانمی انجام شده که از سالها قبل دچار بی خوابی است و فقط با مصرف چند قلم قرصهای خواب آور و اعصاب به خواب می رود. درمان های طب سنتی هم روی ایشان تاثیر نداشته است.
این گفتگو حاوی نکات خوبی است و می تواند برای شما هم مفید باشد:
- علت رنج و غصه مداوم شما چیست؟
• مشکل من همسرم هست.
تصورم این است که ازدواج ما درست نبوده و از اول با هم تناسب نداشتیم.
- آیا فکر می کنید افراد برای ازدواج باید کاملا مثل هم باشند؟
آیا همه افرادی که الان زندگی موفق دارند از نظر اخلاقی و رفتاری شبیه هم هستند؟
• یعنی این طور نیست؟
- نه که نیست. شما دو تا انسان مثل هم پیدا نمی کنید حتی آنهایی که مزاج شان شبیه هم هست. حتی دوقلوها از نظر روحیات متفاوتند و اختلاف سلیقه زیادی دارند.
• خب من تصور می کنم که زن و شوهر باید کاملا مثل هم باشند و به همین خاطر سالهاست رنج می کشم.
- خیر این تصور اشتباهی هست. اصلا یکی از دشواری های ازدواج همین است که زن و شوهر باید اختلاف رای و سلیقه هم را تحمل کنند و در برابر هم کوتاه بیایند.
خداوند هم به همین تحمل ها و سعه صدری که از خود نشان می دهند نمره و امتیاز می دهد.
• ولی همسر من قبلا برخی از مسائل شرعی را رعایت نمی کرد مثلا شراب می خورد. البته من توانستم متقاعدش کنم که استفاده نکند ولی همچنان برخی رفتارها و خلق و خوی او را نمی پسندم.
- اولا اگر شما توانسته اید موجب ترک شرابخواری در او شوید باید خوشحال باشید و به خود تبریک بگویید و همین یک امتیاز و ثواب الهی برای شماست.
ثانیا مگر آسیه همسر فرعون نبود که با تحمل رفتارهای دشمن خدا یکی از چهار زن برتر عالم هستی شد؟
پس راه رشد و کمال بر روی کسی بسته نیست؟ و پروردگار به حساب هرکس جداگانه رسیدگی می کند.
• ولی خب این خیلی سخت است با رنجی که می کشم چه کنم؟
- خداوند در سوره بلد می فرماید: "لقد خلقنا الانسان فی کبد ما انسان را در رنج آفریدیم".
پس هرکس در عالم بهره ای از رنج دارد. منتهی انتخاب با خودش هست که از چه چیز رنج بکشد؟
شما اگر رفتارهای همسرتان را تحمل و آرامش خود را حفظ نکنید، چه بسا مشکل بزرگتری برایتان پیش بیاید که مجبور به تحمل آن شوید.
• یعنی اگر من این همسر را نداشتم ممکن بود موضوع رنج آور دیگری برایم پیش بیاید؟
- قطعا همین طور است ممکن بود خودتان دچار بیماری صعب العلاج شوید ممکن بود فرزندتان منحرف بشود. کما این که ما الان چنین مراجعاتی داریم.
• ای وای نه. همسر من اگر چه او را نمی پسندم ولی خیلی هوای مرا دارد. خدا را شکر سه فرزند خیلی خوب هم دارم که از نظر اخلاقی و تربیتی عالی هستند.
- پس یک مشکل شما این هست که همیشه نیمه خالی لیوان را دیده اید.
از امروز یک دفترچه یادداشت بردارید نعمت های خدا بر خودتان را در آن بنویسید و سعی کنید هر روز آنها را جلوی چشم آورده و شکرگزاری کنید.
در محبت به همسر خود هم کم نگذارید و سعی کنید با محبت زیاد او را همچنان به راه بیاورید و اصلاح کنید.
با این نیت خیر قطعا از پاداش الهی برخوردار خواهید شد چه او اصلاح بشود چه نشود.
جهاد شما همین است.
خدا از شما نخواسته بروید مدافع حرم شوید. او جهادتان را خوب شوهرداری دانسته است. با این نیت رنجی که می برید لذت بخش می شود.
ما ممکن است در زندگی آسایشی را که می خواهیم نداشته باشیم ولی به هیچ قیمت نباید آرامش مان به هم بریزد.
هر جا آرامش نداشتیم یعنی موضوع را دست نمی بینیم و درست تحلیل نمی کنیم.
به لطف خدا این خانم با سپاسگزاری و رضایت و لبخند مطب را ترک کرد.
#آرامش
#گفتگو
#نگاه_به_زندگی
https://eitaa.com/nafsemotmaen
نوع نگاه ما به زندگی است که میزان آرامش ما را تعیین می کند:
یکی از خاطـرات بسـیار زیبـا و دلنشـین مرحـوم مهندسـی را کـه خـود ایشـان بـرای مـن نقـل کردنـد و شـاید هـم بـرای دیگـران نقـل کـرده باشـند، نقـل میکنـم.
ایشـان فرمودنـد: یـک پیکان داشـتم، پسـر بـزرگ مـن احمـد، ایـن را برداشـت و رفـت تهـران و برگشـت و بـه مـن گفـت: بابـا یـک خبر بد! ماشـین را به سـرقت بردنـد! آن را در مکانـی پـارک کـرده بـودم، برگشـتم و دیدم نیسـت!
ایشـان فرمودنـد: به پسـرم گفتـم طـوری می گویی خبر بـد که آدم گمـان می کند دروغـی گفتـه شـده، غیبتـی شـده، نمـاز صبحـت قضـا شـده، چشـمت بـه نامحرم افتـاده!
اینکـه تـو میگویـی، باباجـان خبر بدی نیسـت. یـک مشـت آهن پاره در دسـت مـا بـود و بـا در اختیار داشـتن آن، چقـدر دردسـر داشـتیم؛ غصـه بنزیـن، لاسـتیک، غصـه روغـن و تعمیـر آن. خـوب حالا کـه در اختیـار دیگری قـرار گرفته، تمـام ایـن نگرانی هـا را بـا خودش بـه او منتقـل کرده. اینکه خبر بدی نیسـت!
#نگاه_به_زندگی
یکی از بیماران دچار درگیری فکری زیاد، ترس زیاد، عصبانیت و پرش افکار و شلوغی ذهن بود. به اطبای سنتی زیادی هم مراجعه کرده و داروهای زیادی مصرف کرده بود. همگی به او دارو داده بودند ولی کاری روی اصلاح نگاه او به زندگی انجام نداده بودند.
گزارش این بیمار را بعد از یک جلسه درمان می خوانیم:
فایل های آرامش مطالعه شد. نوع نگاه به مسائلی که باهاش روبرو می شیم رو تغییر میده، شاید خیلی وقتا بابت مشکلاتی که داشتم بی تابی داشتم و از خدا گله و شکایت می کردم و مثلا باهاش قهر می کردم.
این مطالبی که فرستادین باعث شد از زاویه ی دیگه ای به بیماری نگاه کنم و بیماری ام را نعمت خدا بدانم.
چون اولا به واسطه ی همین بیماری تونستم انتقالی بگیرم و به شهر خودم برگردم.
ثانیا اگر بیمار نمی شدم و بیماری طولانی نمی شد و به شما روی نمی آوردم شاید هیچ وقت به چیزایی که به واسطه ی شما خوندم نمی رسیدم و نگاهم به زندگی این طور دستخوش تغییر نمی شد.
مطالب آرامش خوبی برام داشته، هر چند باید چاپ کنم، مجدد بخونم و بیشتر بهشون فکر کنم..
سوره حجرات رو هم هر روز با معنی خواندم فقط یک یا دو بار نتونستم بخونم و همراه داشته باشم.
ذهن شلوغ و خیال پردازی داشتم، زیاد پیش می اومد که مشغول کاری بودم اما فکرم جای دیگه ای درگیر بود و داستان سرایی می کرد، الان کنترلم روی فکرم خیلی زیاد شده، البته نمیدونم تمام موارد نسخه نقش داشته یا نه اما این که این سوره نقش داشت رو مطمئن هستم.
استفاده از تلفن همراه کم شد و خیلی از صفحات و گروه هایی که تو فضای مجازی دنبال می کردم (هم اخبار و هم مطالب پزشکی) رو ترک کردم، که این مورد هم خیلی خوب بود، واقعا چند ساعت وقتم رو بیهوده تلف می شد و بیخودی ذهنم رو پر می کردن.
بلافاصله بعد از حجامت یه احساس سبکی بهم دست داد که اونم نمی دونم مربوط به حجامت تنها بود یا بازم کل نسخه تاثیر داشته، چون اون سبکی هنوز هم ادامه داره..
اردوی جهادی که گفتید شرکت کنم نداشتیم اما برای مدرسه یه مقدار کار بود که با همکاران انجام دادیم. یه ایستگاه صلواتی هم با دانش آموزان و یکی دوتا همکار داشتیم. خودم هم چون گاهی کارهای ساختمانی انجام میدم برای دو تا بنده خدا چند روزی کار کردم. حس خوبی به آدم دست می داد، تجربه شون رو دوست داشتم.
در مجموع ذهنم آرامش بیشتری داره و سنگینی و کسالتی رو هم که معمولا تو بدنم حس می کردم تا حد زیادی برطرف شد.
پی نوشت:
این نمونه و تجارب مشابه نشان می دهد در مورد بیمارانی که دچار مشکلات عصبی متعدد هستند، نباید صرفا به خونگیری یا تجویز دارو بسنده کرد. بلکه لازم است به اینها برای اصلاح نگاه به زندگی، خوراک فکری و برای تقویت اراده تمرین عملی داد.
به نظر می رسد در طب سنتی نیز در این مورد کار زیادی انجام نشده (تا جایی که من منابع را خوانده ام) ولی تعالیم اسلامی از این حیث بسیار قدرتمند است.
متاسفانه آنچه امروز به عنوان طب اسلامی توسط عده ای تبلیغ و ترویج می شود، محدود شدن به انواع حجامت آن هم با روشهای من درآوردی و نیز تجویز داروهای متعددی است که در روایات طبی آمده ولی بدون تشخیص و به صورت رگباری تجویز می شود.
#طب_اسلامی
#اعراض_نفسانی
#نگاه_به_زندگی
#سبک_زندگی
#تلفن_همراه
https://eitaa.com/nafsemotmaen