eitaa logo
آرامش
1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
954 ویدیو
51 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا ۱۶ فایل اصلی را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 یکی از دوستانم به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید: «این ماشین مال شماست، آقا؟» پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: «برادرم به عنوان عیدی به من داده است.» پسر متعجب شد و گفت: «منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این که پولی بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش...» البته پل کاملاً واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند که ای کاش او هم یک همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد: «ای کاش من هم یک همچو برادری بودم.» پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت: «دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟» پسر گفت: «اوه بله، دوست دارم.» تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل برگشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد، گفت: «آقا، می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟» پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود. پسر گفت: «بی زحمت اونجایی که دو تا پله داره نگهدارید.» پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید، اما او دیگر تند و تیـز بر نمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود. سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد: «اوناهاش، جیمی، می بینی؟ درست همون طوریه که برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده و او هیچ پولی بابت آن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه ماشینی مثل این به تو هدیه خواهم داد. اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو، همان طوری که همیشه برات شرح می دم، ببینی.» پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسر بچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش نشدنی شدند.
برای رسیدن به آرامش: همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند شما وقتی به آرامش و شادی و نشاط می رسید که مشکلات روزمره زندگی که همیشه وجود دارند روی شما تاثیر نگذارد. و وقتی به این قدرت می رسید که یک دغدغه سطح بالا داشته باشید. یک هدف معنوی مهم و ارزشمند. نمونه آن را در روحیه رزمندگان دیده ایم. چگونه در آن شرایط سخت که هر لحظه ممکن بود به شهادت برسند، خوش و خرم و خندان بودند. بخوانید 👇👇👇
«اِنَّ‌ الى‌ رَبَّكَ‌ الْمُنْتَهى‌» 🔶زنده یاد استاد علی صفایی حائری خطاب به فرزندشان که بعدها به شهادت رسید: پسرم محمّد! اگر تمامى آنچه را كه همه‌ى آدم‌ها در طول تاريخ به‌دست آورده‌اند و اگر تمامى ثروت و قدرت و رفاه و لذّتِ‌ تمامى آن‌ها را، تو به تنهايى صاحب شوى، بدان، اين همه از تو كوچك‌تر و بى‌ارزش‌تر است، كه تو يك لحظه‌ات را براى آن فدا كنى. اين‌ها همه، براى تو و به‌خاطر تو بوده‌اند و سزاوار نيست كه تو عمر خودت و وجود خودت را براى آن‌ها بگذارى؛ كه امام اولياء، على علیه السلام با تعبيرهاى گوناگون مى‌فرمود: به خدا، دنياى شما در نظر من، از آب بينى بز، از استخوان ليسيده در دست جذامى، از يك لنگه كفش پاره، بى‌ارزش‌تر است؛ «اِلاّ انْ‌ اقيمَ‌ حَقّاً اوْ أَدْفَعَ‌ باطِلاً»؛ مگر اين‌كه حقّى را به پا و يا باطلى را سرنگون سازم. تمامى هستى به تو منتهى مى‌شود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى: «اِنَّ‌ الى‌ رَبَّكَ‌ الْمُنْتَهى‌»؛ اين آيه درخور تأمل بسيار است. 📚 نامه های بلوغ، صفحه ۲۳