eitaa logo
آرامش
1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
954 ویدیو
51 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا ۱۶ فایل اصلی را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علی و یا عظیم.mp3
3.47M
یا مولاعلی علیه‌السلام مهدی رسولی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شجاعی ※ امروز اوضاع قطارِ درحرکتِ جهان به سمت مقصدِ موعود خداوند، شبیهِ ثانیه‌های آخر روزه‌داری، قبل از افطار است. در شدیدترین و سخت‌ترین حالت، اما در کوتاهترین فاصله تا گشایش نهایی. این شبها برای ثبات قدم‌مان دعا کنیم، که بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌آید. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️روی مهربانی و بخشش خدا اصلا کم حساب باز نکن. خدا بی نهایت میبخشه... همش مال تو هست عزیز دلم.... بردار... استاد پناهیان
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» @haerishirazi
تو پادشاهی و من مستمند دربارم مگر تو رحم کنی بر دو چشم خون‌بارم ‌الهی العفو🤲 🔳حال و هوای زائران در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان 📸 🖤اینجا است؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
و چه اندک است فاصله قسمت بالا و پایین تصویر قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا ۖ لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ [خدا] می‌گوید: اگر معرفت می‌داشتید [می‌دانستید كه‌] جز اندكی (در دنیا) درنگ نكرده‌اید، (مومنون ۱۱۴) https://eitaa.com/nafsemotmaen
💌 لذات عمیق در طبیعت
گـذشته، درگـذشته... من برای گذشته هیچ کاری نمیتوانم بکنم و اگر شما تمامِ علم و علمای جهان را هم جمع کنید حتی نمی توانید لباسی را که دیشب در مهمانی پوشیده بودید را عوض کنید و یک لباس دیگر بپوشید... تمام شـد و رفـت.... وقتی هیچ کس نمیتواند هیچ کاری برای گذشته بکند چرا آدم باید در گذشته بماند؟ از گذشته باید آموخت نباید به آن آویخت گذشته برای آموزش است نه برای سرزنش همیشه در زمـان حـال زندگی کنید...
کوچه های قدیمی را باریک می ساختند تا آدم‌ها به هم نزدیک تر شوند.... حتی در یک گذر.... اما اکنون چقدر آواره ایم در این همه اتوبان سرد...
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شب پذیرش توبه‌ها به احترام علی (علیه السلام)🔸 خداوند، هم در روز ضربت علی و هم در روز شهادتش، (علیه السلام)، توبۀ خیلی‌ها را قبول می‌کند. دیشب توبه‌های بسیاری پذیرفته شد و فردا شب هم همین طور خواهد بود. این قانون خداست. این دو شب مقدمۀ شب سوم هستند. شب قدر سوم از دستتان نرود. لَیلَهُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهرٍ (سورۀ قدر آیه 3). @haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مهمترین چیزی که باید برای شب قدر آماده کرد... 💢 ۵ نکته برای آماده کردن دل و قلب در 📝متن و صوت 📎 panahian.ir/post/2346
هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی برای عشق و عدالت غریب زیست علی 🖤شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 روضه جانسوز و عاشقانه امیرالمومنین علیه السلام
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ارتباط اخلاقی شهید صیاد شیرازی و آیت الله حائری شیرازی🔸 هر وقت به من زنگ می‌زد، دفترچه‌اش را باز می‌کرد، قلمش را به دست می‌گرفت و می‌گفت: «یک مطلبی برای من بگویید.» الآن توی دفترش خیلی از صحبت‌های من هست. هر وقت هم پیش من می‌آمد همین طور بود. حتی گاهی که خسته بود، کنار دفتر من یک حمام بود. می‌گفت: «اجازه بدهید من یک دوش بگیرم و بیایم که حالت چُرت نداشته باشم.» سر حال و زنده می‌آمد. شهید صیاد با دو چیز نشاط پیدا می‌کرد: یکی با نماز و یکی با غسل. در حالی که دیگران سیگار می‌کشیدند و راه می‌رفتند اما او نماز می‌خواند. https://eitaa.com/nafsemotmaen
"بک یا الله" ... الهی در تمام حالات، نام تو را می‌خوانیم و تو را به تمام خوبان درگاهت، قَسمت می‌دهیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬    روایات می‌گویند؛ امام زمان علیه‌السلام، با لشکری شهدا با قَدَرهای بزرگ، ظهور می‌کنند. ✘ خب وسط این شهدا و أولیاء خدا، چه جایی برای من و شما هست؟ ✘ چه کنیم آن زمان جایی در این لشکر داشته باشیم؟ @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 جوانی زیاد توبه کرده و سپس آن را خراب کرده بود؛ روزی باز توبه خود را شکست؛ هنگامی که قصد توبه داشت شیطان نزد او آمد و گفت: «تو خجالت نمیکشی که توبه میکنی و باز گناه میکنی؟! اصلاً روی این را داری که توبه کنی؟». جوان دلش شکست و‌ ناامید شد که ناگهان صدایی از درگاه ربوبیت آمد که بگو : «گناه پروردگارم را میکنم و از او ‌آمرزش میخواهم و او‌ میبخشد، این فضولی‌ها به تو‌ نیامده!»