eitaa logo
آرامش
1.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1هزار ویدیو
55 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا ۱۶ فایل اصلی را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
💢روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. گلدان گرانقیمت بود، اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.» پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم این کار را بکنم.» پدر که از این جواب پسرش شگفت‌زده شده بود پرسید: «چرا نمی‌توانی؟» پسر گفت: «اگر این کار را بکنم سکه‌ای که در مشتم است، بیرون می‌افتد.» شاید شما هم به ساده‌لوحی این پسر بخندید، اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می‌بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم‌ارزش، چنان می‌چسبیم که ارزش دارایی‌های پرارزشمان را فراموش می‌کنیم و در نتیجه آنها را از دست می‌دهیم.🌺
ارتباط سلامت روح و جسم.mp3
4.44M
بدون شناخت خودم، و نحوه متعادل نگه داشتن آن، درمان مشکلات و طی مسیر کمال برای من ممکن نیست! @ostad_shojae | montazer.ir
تغذیه روح آدمیزاد، یک چیز نیست؛ و جسمش یک چیز دیگر! جسم، حقیقت نازلۀ روح است که در پایین‌ترین مرتبۀ ممکن، به صورت ماده جلوه نموده و تا زمانی که انسان در این دنیا زندگی می‌کند؛ به عنوان ابزاری مهم، برای تکامل انسانی‌اش با او همراه خواهد بود. هر آنچه بر جسم می‌گذرد روح را دستخوش آماج خویش نموده و حالاتش را تغییر می‌دهد. بعضی وقت‌ها، که حس می‌کنی، نَفْس بر تو غالب شده و هواهایِ نفس، فرصت و قدرتِ جولان می‌یابند؛ برگرد و آنچه بر جسمت گذشته را مرور کن! شاید فقط یک افراط یا یک خطا در اندازه یا انتخاب نوع تغذیه‌ات، تو را بدین حال رسانده است. ✘ تا نحوۀ مدیریت صحیح «تغذیۀ جسم» را نیاموزیم؛ توان تسلط بر نفس و مدیریت روح خویش را نیز نخواهیم داشت. ※ در کارگاه ۸ جلسه‌ای استاد محمد شجاعی این موارد بررسی و تدریس شده است که از طریق لینک زیر در وب سایت منتظر / مدیا منتظر قابل دریافت است: 👉 media.montazer.ir/?p=22842
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عقلِ ظاهر در نبردی چنین، پیروزی را از آنِ جالوت می‌بیند، اما چنین نشد!...
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اهمیت زمانی این روزها، به اندازه‌ی کل تاریخ بشریت است! ▪️کانال معرفتی بسمت خدا | https://eitaa.com/saamtkhoda
💢آرامش برگ یا سنگ؟ مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست . مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: ” عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟” استـاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت : به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود. سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: “این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو بــه من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را …؟!” مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: “اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!” استاد لبخندی زد و گفت: “پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تــاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.” استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: “شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟” استاد لبخندی زد و گفت : “من در تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم . مــن را مــی پسندم🌺
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «آتش به اختیار» 👤 استاد 😢 نشستن دیگه بسه، پاشو برای شیعه‌خانه امام زمان هر کاری از دستت برمی‌آید انجام بده... 📥 دانلود با کیفیت بالا
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژگیهای عجیب صهیونیستها در قرآن و روایات استاد محمد شجاعی حتما تا انتها با دقت ببینیم ... ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ لینک کانال «حرف حساب» در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/307953861Cd71679ef85
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 اتفاقی عجیب در تیک‌تاک؛ چالش «سلام یا مهدی» برای آزادی فلسطین 🔹در چالشی عجیب و خودجوش، کاربران تیک‌تاک از همه‌ی جهان مثل روسیه، افریقا، کره‌ی جنوبی، امریکا، انگلیس، فرانسه، سوییس، تاجیکستان و قزاقستان و ازبکستان، کشورهای عربی و صدها کشور دیگه، با ماسک پرچم فلسطین، سرود «سلام یا مهدی» یا همون سلام فرمانده‌ی عربی رو با احترام نظامی به حجت خدا زمزمه می‌کنند. 🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
‏تاکنون ۱۸۰ هزار پست و ده ها میلیون بازدید ترند تیک تاک ‏از مسلمان و غیرمسلمان، از کشورهای مختلف ‏در چالش «سلام یامهدی برای فلسطین» ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کودک مضطرب نیست، نترسیده، حیران نشده! بلکه با آرامشی که دارد، حماسه می‌سراید. وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ و بی‌تردید شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و كاهش اموال و جان‌ها و محصولات آزمایش می‌كنیم. و صبركنندگان را بشارت ده. (بقره - ۱۵۵) 🇮🇷 شما هم با شنیدن صدای این بزرگ مرد کوچک ، در دلتون احساس آرامش کردید ؟
💢دعوای دو برادر سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت: من چند روز است دنبال کار می گردم، شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ برادر جواب داد: بله من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه برادر کوچکتر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم نجار پذیرفت هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت, چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: مگر به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟ در همین لحظه برادر کوچکتر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن ان را داده, از روی پل عبور کرد و برادرش را در اغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست وقتی برادر بزرگتر برگشت نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوش گذاشته و درحال رفتن است کشاورز بعد از تشکر از او خواست تا چند روزی میهمان او باشد نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید انها را بسازم تا بحال واسه چند نفر پل ساختیم؟ بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم؟ و