28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه
#داستان
#کارتون
#حضرت_معصومه(س)
🌾🏴🌾🥀🌾🏴🌾
☘️سلام بچه های گلم!
☘️چند روز دیگه وفات حضرت معصومه (س) هست...
☘️ایشان که خواهر امام رضا(ع) هستن برای دیدن برادرشون به ایران سفر کردند و در راه بیمار شدند و به علت بیماری در قم ماندند و بعد از ۱۷ روز از دنیا رفتند...
☘️اگر دوست دارید ماجرای ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم تا وفات ایشان است رو بدونید حتما این کلیپ رو ببینید...
@naghashi_ghese
#قصه_شب
🐿 نی نی سنجاب
چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند چون دائما نی نی را بغل کرده بود. سنجاب کوچولو مدتی رفت توی اتاقش و با اسباب بازی هاش بازی کرد. اما زود حوصله اش سر رفت و خسته شد.
بابا سنجابه از راه رسید. سنجاب کوچولو دوید تو بغل بابا. اما بابا خسته بود و حوصله نداشت با سنجاب کوچولو بازی کند. ولی وقتی نشست نی نی سنجابه را بغل کرد و شروع کرد به بوسیدن و بازی کردن با نی نی سنجابه.
سنجاب کوچولو ناراحت شد. رفت توی اتاقش و روی تختخوابش خوابید و پتو را روی سرش کشید. مدتی گذشت . مامان سنجابه صدا زد سنجاب کوچولو غذا آماده است بیا.
سنجاب کوچولو جواب نداد.
بابا صدا زد "سنجاب بابا" بیا فندق پلو داریم.
سنجاب کوچولو باز هم جواب نداد.
مامان و بابا آمدند پیش سنجاب کوچولو ولی دیدند سنجاب کوچولو غصه می خورد.
بابا سرفه کرد... اوهوم ...اوهوم...
ولی سنجاب کوچولو تکان نخورد و به بابا نگاه نکرد.
مامان گفت عزیزکم سنجابکم.
لبهای سنجاب کوچولو گریه ای شد چشمهاش پر از آب شد و گفت شما من را دوست ندارید، فقط نی نی را دوست دارید.
مامان و بابا سرشان را انداختند پایین و یک کمی فکر کردند. بعد دوتایی باهم دستهای سنجاب کوچولو را گرفتند و از روی تختخوابش بلندش کردند و آن را حسابی تابش دادند. سنجاب کوچولو خنده اش گرفت. مامان و بابا سنجابه، باز هم سنجاب کوچولو را توی هوا تاب دادند. حالا دیگر سنجاب کوچولو بلند بلند می خندید.
یک دفعه، صدای گریه ی نی نی سنجابه بلند شد. مامان و بابا هنوز داشتند با سنجاب کوچولو بازی می کردند. سنجاب کوچولو دلش برای نی نی شان سوخت و گفت مگر صدای گریه ی نی نی را نمی شنوید؟ بیایید برویم ساکتش کنیم.
حالا مامان و بابا و سنجاب کوچولو سه تایی با هم رفتند نی نی سنجابه را ساکت کنند.
✍ منبع: tebyan.net
🆔@naghashi_ghese
#ارسالی
کاردستی هایی که آقا مهدیار گودرزی درست کرده😊🌸
🆔@naghashi_ghese
#شعر_کودکانه
🌹 پیغمبر خوب ما
پیغمبر خوب ما
نور خدا محمّد
چراغ راه مردم
رهبر ما محمّد
ما کودکان همیشه
گوییم یا محمّد
ما پیرو تو هستیم
صلّ علی محمّد
ای پیرو محمّد
ای کودک مسلمان
قلب تو پاک و روشن
از نور دین و ایمان
یار و نگهدار تو
باشد خدا و قرآن
بگو تو یا محمّد
صلّ علی محمّد
🆔@naghashi_ghese
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
#شعرکودکانه
قناری آی قناری
عجب صدایی داری
بخون بخون برامون
ترانۀ بهاری
صلِّ علی محمد
صلوات بر محمد
قناری آی قناری
کوچیک و بزرگ نداره
صلوات بر پیغمبر
شادی و شور مییاره
صل علی محمد
صلوات بر محمد
قناری آی قناری
وقتی میخوای بخوابی
یواشکی چی میگی
به من بده جوابی
صل علی محمد
صلوات بر محمد.
@naghashi_ghese
32.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان علیه السلام
کلیپ انیمیشن مهدوی فرشته خوش خبر
@naghashi_ghese
38.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون
★خداوند لک لک ها را دوست دارد . ★
((قسمـــــــــــــــت نوزدهـــــــــــــــــم))
خلاصه : داستان این مجموعه در مورد کوچ لک لک ها به دهکده و ماجرای دوستی آنها با بچه های ده یعنی سعید و علی و رحیم و حسین می باشد.
@naghashi_ghese
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون
★خداوند لک لک ها را دوست دارد . ★
((قسمـــــــــــــــت هــــــــــــجدهـــــــــــــــــم))
خلاصه : داستان این مجموعه در مورد کوچ لک لک ها به دهکده و ماجرای دوستی آنها با بچه های ده یعنی سعید و علی و رحیم و حسین می باشد.
#شـــــــــــــــــــــاهچراغ
@naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون
★خداوند لک لک ها را دوست دارد . ★
((قسمـــــــــــــــت بیستــــــــــم))
خلاصه : داستان این مجموعه در مورد کوچ لک لک ها به دهکده و ماجرای دوستی آنها با بچه های ده یعنی سعید و علی و رحیم و حسین می باشد.
@naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان علیه السلام
کلیپ انیمیشن مهدوی ارزوی اسب سفید
@naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_باب_اسفنجی این قسمت (الان نگاه نکن)
@naghashi_ghese
📚 داستان کوتاه
#زنجیره_عشق
"زنجیره عشق با مهر و محبت محکم و باثبات میمونه...
" تظاهر به مهربانی" هرگز به دل کسی نمینشینه!!
چرا که، هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند..."
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرِکار بر می گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود.
زن برای اسمیت دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودش رو معرفی کرد و گفت: من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت: صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: «من چقدر باید بپردازم؟»
اسمیت به زن چنین گفت: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد،
همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیات رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی؛ نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه.!!»
چند مایل جلوتر، زن کافه کوچکی رو دید و داخل شد تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که احتمالا هشت ماهه باردار بود و به خاطر تامین نیازهای زندگی و کمک به همسرش کار می کرد و از خستگی روی پا بند نبود.
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.!
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلارش رو بیاره، زن مسن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو میخوند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یادداشت چنین نوشته بود:
«شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی؛ نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!»
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: «دوستت دارم اسمیت خدا رو شکر همه چیز داره درست میشه...»
سعی کنیم تا جایی که امکان داره به دیگران کمک کنیم بدون هیچ چشم داشتی...
و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیره عشق به ما ختم بشه...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@naghashi_ghese
👈 استفاده از رنگ ها برای تثبیت یادگیری آموزش کسر های بزرگتر از واحد و تبدیل آن به عدد مخلوط
هدف آموزشی:تعیین دقیق جایگاه هر عدد و ارتباط هر بخش از تقسیم با قسمت های مختلف عدد مخلوط
با دست ورزی و شعر
صورت ما چاق تر شد
بر مخرجش تقسیم شد
خارج قسمت شد واحد
مخرج کسر شد ثابت
باقی مانده هر چی بود
صورت کسر بزار زود
✅کانال دست ورزی 👇👇
@naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی زیبا 🐜🐜🍉🍉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی زیبای ادم برفی❄️⛄️☃️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ماهی 🐳🐡🐡
هدایت شده از خلاق باش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پازل طبیعت 🍂 🍁
ما عاشق جمع آوری برگ ها هستیم! بچه های من هم مثل من هستند، ما همیشه در جستجوی برگ های زیبا هستیم و در نهایت آنها را به خانه می بریم!
#پاییز #خلاقیت #بازی
@khalaghbashh
هدایت شده از معلم یار
👶 #فرزندپروری | بچهها رو تا ۷ سالگی رها کنیم یعنی چه؟!
🔸 پدر و مادر عزیز منظور از آزاد گذاشتن بچهها این نیست که تربیترو به کلی رها کنیم، منظور اینه که بچهها رها باشن، هر لحظه اونارو تو یک فضای محصور قرار ندیم و بذاریم آزادی عمل داشته باشن.
🔸 برای این کار هم، باید محیط خونهرو امن کنیم و تا حد امکان وسایل لوکسرو از جلوی دستشون برداریم.
🔸 برخی اعتقادی به این مساله ندارن و میگن بچهها باید ببینن و دست نزدن رو یاد بگیرن اما واقعاً به چه قیمتی؟ به این قیمت که هر روز چیزی بشکنن، مادر فریاد بزنه و بچه تحقیر بشه؟
🔸 والدین باید در تربیت فرزندان و تکرار نکات پرورشی صبور باشن. تا قبل از ۵ و گاهی تا قبل از ۷ سالگی، کورتکس مغز بچهها (مرکز استدلال و قضاوت) تشکیل نشده و ما بارها ممکنه چیزی رو براشون تکرار کنیم اما دوباره همون کار رو حتی به فاصله ۱۹ دقیقه انجام بدن که خب این اصلاً دست خودشون نیست و والدین نباید عصبانی بشن و این کار بچهها رو به حساب لجبازی بذارن.
#خانه و #خانواده
🆔@tadriis_yar
آدم بعضی وقتها تو یه
مسئله به یه جایی میرسه که
دیگه کاری از دست هیچکسی برنمیاد.،
یعنی همه کسانیکه توی ته ذهنت هم روشون حساب کرده بودی کاری از دستشون بر نمیاد و
آدم میشه مثل یه پرکاه توی باد؛
بی هیچ پشتوانه ای،
اون لحظه فقط میتونی آروم
سرتو بالا بگیری
و رو به آسمان بگی:
خدایا خودت درستش کن
خدایا دستای مارو قوی کن
تا به واسطه ی تو دستای دیگرون رو محکم بگیریم.
🌸 امیدوارم کاراتون ردیف شه به زودی 🌸
@naghashi_ghese