eitaa logo
قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
8.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
1.1هزار فایل
#قصه ها و کلیپ های کودکانه ایده و #نقاشی و #کاردستی مورد استفاده در پایه ابتدایی قابل استفاده برای معلمان و اولیا و دانش آموزان
مشاهده در ایتا
دانلود
◍🍋⛸◍ ✎ 𖣯 𝐃𝐚𝐢𝐥𝐲𝐀𝐫𝐭🎨༄ نقاشی هنر و @naghashi_ghese
°°🌊🍋°° ✯𝑪𝑶𝑳𝑶𝑹 𝑨𝑹𝑻🎨 نقاشی هنر و خلاقیت @naghashi_ghese
نقاشی روی سنگ 😍 کانال نقاشی هم عضو شید 👇👇👇👇👇 نقاشی ☺️ هر روز ی خلاقیت قشنگ یاد بگیر ☺️ ┄┅┄✶🎨🎨🎨✶┄┅┄ @naghashi_ghese
نقاشی روی سنگ 😍 کانال نقاشی هم عضو شید 👇👇👇👇👇 نقاشی ☺️ هر روز ی خلاقیت قشنگ یاد بگیر ☺️ ┄┅┄✶🎨🎨🎨✶┄┅┄ @naghashi_ghese
ای برای نقاشی کودک دلبنتان 😍 @naghashi_ghese
نشانه های الفبای فارسی به صورت فانتزی کاربردی مثل کارت واژه، ساخت انیمیشن بنر و... 😍 @naghashi_ghese
آموزش نقاشی کودکان 👼 گام به گام @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ماهی متحرک 🐠🐟 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @naghashi_ghese
38120134844881.mp3
3.81M
✨✨✨✨هرشب یک قصه✨✨✨✨ ✨✨هرشب یک ماجرا✨✨✨✨ ✨ 🗳نوع فایل ::عبور از خیابان 👩‍🏫تهیه کننده: 🏫 منطقه/ناحیه: ۳ اصفهان ⏰زمان :۳:۵۸ 📆 تاریخ: ۲۰آبان ۱۴۰۱ ┄┅┅✶🍃🌻🍃✶┅┅┄ @naghashi_ghese
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨✨هرشب یک قصه✨✨✨✨ ✨✨هرشب یک ماجرا✨✨✨✨ ✨ 🗳نوع فایل ::عبور از خیابان 👩‍🏫تهیه کننده: 🏫 منطقه/ناحیه: ۳ اصفهان ⏰زمان :۳:۵۸ 📆 تاریخ: ۲۰آبان ۱۴۰۱ ┄┅┅✶🍃🌻🍃✶┅┅┄ @naghashi_ghese
بهترین بابای دنیا یکی بود یکی نبود، یه موش کوچولو به اسم موش قزی با پدرش زندگی می کرد. بابا موشه از صبح تا شب کار میکرد و شب که به خونه می رسید خسته بود و می خواست استراحت کنه. اما موش قزی شروع می کرد به سر و صدا و بالا و پائین پریدن، تا اینکه بابا موشی سرش درد می گرفت و داد می زد: موش قزی چقد سر و صدا میکنی؟ موش قزی هم گوشه ای کز میکرد و با بابا موشی قهر می کرد. یکبار پیش خودش گفت: فردا از اینجا می رم تا یه بابای خوب برای خودم پیدا کنم. فردای آن روز موش قزی از خانه بیرون آمد و رفت و رفت تا به یک قصابی رسید. داخل شد. سلام کرد و به آقای قصاب گفت: اینجا و اونجا می کنم بابائی پیدا بکنم آیا تو بابا می شوی؟ در دل من جا می شوی اما نباید اخم کنی قلب منو زخم کنی آقا قصاب خندید و گفت: برو سوخته سیاه، دختر دارم چو قرص ماه، موشه قزی می خوام چیکار؟ موش قزی ناراحت شد و رفت و رفت تا دم بزازی رسید. سلام کرد و شعرش را دوباره برای بزاز خواند. آقای بزاز با عصبانیت نیم متر فلزی خودش را به زمین کوبید و گفت: برو سوخته سیاه، دختر دارم چو قرص ماه، موشه قزی می خوام چیکار؟ موش قزی ترسید و تندی طرف خونه دوید. وقتی به خانه برگشت دید بابا موشی با غصه داد می زنه: موش قزی؟ کجایی که دلم برای شیطونیات تنگ شده. موش قزی به بغل پدرش دوید و با خوشحالی گفت: موشی بابای نازنین، لنگه نداره رو زمین قربون بابای خودم، دوباره دخترش شدم 👶🏻 @naghashi_ghese
1.pdf
3.97M
مجموعه: "مهتاب و کرم شب‌تاب" 📚سیاره‌ها _جلد ۱ ✍️ دکتر بتول غفاری @naghashi_ghese