eitaa logo
ستاد برگزاری نماز جمعه بخش تودشک
348 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
47 فایل
﷽ عزیزم حسین(ع)♥️ امام جمعه: محمدرضا نریمانی خادم مردمی 🌞 جهت اطلاع رسانی اخبار،پیگیری ها و جلسات🌟 #نهاد_امامت_جمعه_بخش_تودشک 🕌اصفهان»بخش تودشک»خیابان»»مسجدجامع #پاسخگویی_سؤالات @nahad_adine_1402
مشاهده در ایتا
دانلود
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجت الاسلام نریمانی جمعه بخش تودشک @nahad_adine وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفه ی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئله ی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است @emamat_isfahan
باحضور سپاه ادارات در امام خمینی ره شهرستان جمعه بخش تودشک ، و در غدیر مطرح شده به این معنا که مکتب توحیدی بدون غدیر معنایی ندارد استحکام حاکمیت اسلامی و امتداد آن ولایت عظمای فقیه و فرماندهی معظم کل قوا است. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ 🆔 :eitaa.com/emamat_isfahan 🆔@nahad_adine 🌐 :https://namazjomeh.ir ------------------------------------- 🔻شبکه امامت ، پژواک زیبایی‌های جهاد فرهنگی
45.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 شهادت حضرت زین العابدین (ع) تسلیت باد. جمعه_محترم بخش تودشک ┈┈•✾🌸✾•┈┈ 🆔 :eitaa.com/emamat_isfahan 🆔@nahad_adine 🌐 :https://namazjomeh.ir ------------------------------------- 🔻شبکه امامت ، پژواک زیبایی‌های جهاد فرهنگی
45.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شهادت_جانسوز حضرت زین العابدین (ع) تسلیت باد. جمعه_محترم بخش تودشک ┈┈•✾🌸✾•┈┈ 🆔 :eitaa.com/emamat_isfahan 🆔@nahad_adine 🌐 :https://namazjomeh.ir ------------------------------------- 🔻شبکه امامت ، پژواک زیبایی‌های جهاد فرهنگی
رضا (ع) به من فرمودند: «من ضامن احمد هستم!»👇 💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده‌ای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش می‌‌افزایم.» گویا همان روز احمد می‌‌خواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسه‌های مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت:‌ «مادرجان!ناراحت نباش.!» احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمی‌بینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.» با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟» احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش می‌‌کردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بی‌بی زینب سروده بود: ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود و با یاد زینب(س) به خود تسلی می‌‌دادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی‌ ‌بی‌تاب بود و بی‌قراری می‌‌کرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمی‌گذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره‌های نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافه‌ای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت:‌ «بپوش، مگر نمی‌دانی احمدت شهید شده است؟»... شروع کردم به گریه و بی‌قراری کردن و احمد را صدا می‌‌زدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری می‌‌کردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده‌ تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچه‌های ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:‌«این خلبان احمد بوده است. بی‌تابی‌های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه می‌‌کردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید...» همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضی‌ام به رضای خدا!» احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) می‌‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌‌خرامید و جولان می‌‌داد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست. ... روایتی از ‌مادر شهید کشوری
حاج رحمه‌الله می گوید : 🔸من توی اتاق امام و جاهایی که تردد می‌کرد و آن جایی که سخنرانی می‌کرد، یک میکروفن و یک کلید داشتم که اگر امام حالشان مساعد نبود، هر جا حالشان به هم خورد، یکی از این کلیدها را فشار بدهند تا دکتر طباطبایی و من بدویم توی اتاق. چون این اواخر دیگر امام شان خیلی حاد شده بود. 🔹من توی اتاق خودمان دراز کشیده بودم. ساعت هفت غروب، صدای امام درآمد. من یادم نیست که چیزی پوشیدم یا نه، از اتاقمان تا توی اتاق امام دویدم. وقتی آمدم کنار امام، فکر کردم امام دوباره سکته کرده‌اند. امام نشسته بود و جفت دست‌هایش جلوی زانوهایش بود و به تلویزیون داشت نگاه می‌کرد. من با این صحنه که روبه‌رو شدم، با تلویزیون کاری نداشتم؛ همه ذهنم امام بود. گفتم: آقا! تا گفتم آقا، ایشان گفتند: احمد! بشین، بشین. من نشستم. گفتند: . 🔸نگاه کردم دیدم اخبار ساعت هفت، دیدار آقای و کیم ایل سونگ را نشان می‌دهد. در آن دیدار چند روزه آقای خامنه‌ای از کره. گفتند: نگاه کنید، نگذارید دیر بشود، چند بار من به شما و آقای هاشمی گفتم مطرح_کنید آقای خامنه‌ای را. این عظمت را آدم می‌بیند می‌کند! این عصایی که آقای خامنه‌ای بلند می‌کند تو سان نظامی، این است، کیف می‌کنم من می‌بینم این را.
مراسم جشن عید مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دوشنبه 8 بهمن ماه در منزل مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد محمودی رحمت الله علیه با حضور حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد رضا نریمانی جمعه محترم بخش تودشک [ @jezeh_salam | جزه سلام ]
جمعه مردمی جمعه مردمی بیست و هشتم اردیبهشت عیادت از امام جمعه سابق تودشک حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای احمدی نسب دام عزه با حضور امام جمعه بخش تودشک نماینده ولی فقیه در سپاه شهرستان رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان ریاست کمیته امداد امام خمینی و همکاران رئیس کلانتری بخش تودشک و همکاران جناب حجت الاسلام قاضی از شهرستان کوهپایه بحمد الله سلامت جسمی حاج آقای احمدی نسب رضایت بخش می باشد
جمعه مردمی جمعه مردمی بیست و هشتم اردیبهشت جلسه کاری و مشورتی در خصوص جذب طلبه خواهر و برادر در حوزه علمیه شهرستان نائین و همچنین تبادل نظرات و پیشنهادات امور فرهنگی و شهری به ویژه در خصوص امور طلاب و روحانیت با حضور امام جمعه محترم شهرستان نائین امام جمعه بخش تودشک کارگزاران حوزه علمیه شهرستان نائین امام جمعه بخش تودشک: بخش تودشک بعنوان معین شهرستان نائین در امور فرهنگی و شهری آمادگی تبادل تجارب و استفاده از تجربه غنی شهرستان نایین و جامه عمل پوشاندن به سفارشات نماینده محترم ولی فقیه در استان اصفهان حضرت آیت طباطبایی نژاد در جهت ارتباط بیشتر و مؤثر نهاد های امامت جمعه دو شهر و استفاده از ظرفیت های شهرستان باقدمت و روحانیت شهرستان نایین می باشد
جمعه مردمی جمعه مردمی با محرومین همگام با مستضعفان های برکت و نورانیت خدارا شاکر هستیم توفیق نوکری و خدمت گزاری ولی نعمت ها و عزیزان گرانمایه در روستای آبچویه وحضور در خانه های آنان با مساعدت کمیته امداد حضرت امام خمینی ره شهرستان فراهم گردید . همه باهم برای هم کاری کنیم بماند نه کاری کنیم بمانیم ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 🌷 https://eitaa.com/nahad_adine
جمعه مردمی جمعه مردمی نماز در میدان پیشرفت و اقتدار و اقتدار ملی خدارا شاکر هستیم در کنار آزمایش و پرتاب یکی از پهباد های وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران قبل از پرتاب در کنار کارگزاران این دستاورد بزرگ ، ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروی انتظامی اقامه نماز در میدان را در فرودگاه شهر تودشک برگزار نمودیم همه باهم برای هم کاری کنیم بماند نه کاری کنیم بمانیم ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 🌷 https://eitaa.com/nahad_adine