eitaa logo
امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و سخنانش
232 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
669 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 نامه 36 بخش اول: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود و آن در پاسخ نامه عقيل بود به آن حضرت (علماى رجال در باره عقيل اختلاف دارند، بعضى او را از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‌السّلام دانسته ستوده‌اند، و شيخ صدوق «عليه‌الرّحمة» در مجلس بيست و هفتم از كتاب امالى به سند خود از ابن‌عبّاس روايت كرده: علىّ عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: عقيل را دوست مى‌دارى فرمود: آرى به خدا سوگند او را دوست دارم دو دوستى يكى براى خودش يكى براى اين‌كه ابوطالب او را دوست داشت، و برخى او را نكوهش نموده‌اند براى پيوستن به معاويه و رهاكردن برادرش علىّ عليه‌السّلام را، ولى مرحوم آية‌اللّه مامقانىّ در كتاب تنقيح المقال مى‌نويسد: ما از جهت گرامى داشتن عقيل «چون برادرش علىّ عليه‌السّلام و پسر عمويش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و فرزندش حضرت مسلم است» در باره او سخن نمى‌گوئيم، و لكن به خبر او اعتماد و اطمينان نداريم، خلاصه امام عليه‌السّلام در اين نامه از بدرفتارى قريش شكايت و دل‌تنگى كرده و استقامت و ايستادگى خويش را در راه خدا با تحمّل هر پيش‌آمد سخت گوشزد مى‌نمايد): 1️⃣ پس (اينكه نوشته اى دشمنم فيروزى يافته و شيعيانم مرا يارى نكرده اند درست نيست، بلكه) لشگر انبوهى از مسلمانان بسوى او (دشمن) فرستادم، چون اين خبر به او رسيد به گريز شتاب كرد و پشيمان برگشت، و لشگر من بين راه به او رسيدند وقتى كه آفتاب به غروب نزديك بود، پس اندكى مقاتله نموده با هم جنگيدند چون لا و لا (نه و نه يعنى با هم چنان جنگيدند مانند اينكه جنگ نكردند، خلاصه خيلى زود جنگشان بسر رسيد، يا آنكه اندكى با هم جنگيدند مانند گفتن لا و لا كه مثلى است گفته ميشود براى كارى كه زود انجام بگيرد) پس درنگ نكرد مگر ساعتى تا اينكه با اندوه رهائى يافت بعد از آنكه گلويش را سخت فشرده‌بودند، و از او به جز نيم‌جانى باقى نبود، پس با سختى و دشوارى پى‌درپى رهائى يافت (و امّا اينكه گفتى برادر زاده‌ها را برداشته به سوى تو شتابم اگر زنده مانيم با تو باشيم، و اگر بميريم با تو بميريم) @nahgolbalagh 2️⃣ پس قريش و سخت تاختنشان در گمراهى و جولانشان در دشمنى و ستيزگى و نافرماني‌شان را در سرگردانى از خود رها كن (در باره آنان چيزى مگو) زيرا آنان به جنگ با من اتّفاق نموده‌اند مانند اتّفاقى كه به جنگ با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كرده‌بودند پيش از من، كيفر رساننده‌ها به جاى من قريش را به كيفر رسانند (اميد است از ستمگران ستم و سختي‌هاى گوناگون به ايشان برسد) كه خويشاوندى مرا (با پيغمبر اكرم) بريدند (به آن پاس نگذاشتند) و سلطنت (خلافت) پسر مادرم (رسول خدا) را (بر اثر كينه‌اى كه با من داشتند) از من ربودند (سبب اينكه امام عليه‌السّلام حضرت رسول را پسر مادر ناميده آن است كه حضرت عبداللّه پدر حضرت رسول با حضرت ابوطالب پدر حضرت امير پسران عبدالمطّلب از يك مادر بودند كه فاطمه دختر عمروبن‌عمران ابن عائذ ابن مخزوم باشد، بر خلاف ديگر پسران عبدالمطّلب كه از مادر جدا بودند، و گفته‌اند: كه فاطمه بنت‌اسد مادر حضرت امير حضرت رسول را در كودكى در خانه ابوطالب پرستارى نموده‌است و پيغمبر اكرم در باره او فرموده: فاطمة أمّى بعد أمّى يعنى فاطمه بعد از مادرم مادر من است). @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 36 بخش دوم: از نامه‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به برادر خود عقيل‌ابن‌ابى‌طالب در باره لشگرى كه امام عليه‌السّلام به سوى بعضى دشمنان فرستاده‌بود 3️⃣ و آن‌چه از رأى من در باره جنگ (با دشمنان) پرسيدى (و گفتى كه جنگ با دشمن توانا ى كمك روا نيست) پس انديشه من جنگ با كساني است كه جنگ را جائز مى‌دانند (عهد و پيمان الهىّ را شكسته بر خلاف دستور خدا و رسول رفتار مى‌نمايند) تا اينكه به خدا پيوندم (در راه او كشته شوم) انبوهى مردم گرد من بر ارجمنديم و پراكندگى ايشان از من خوف و ترسم را نمى‌افزايد (خواه كسى مرا يارى نمايد خواه دورى گزيند در مقابل دشمن دين ايستاده خواست خدا را انجام مى‌دهم) و پسر پدرت (امام عليه‌السّلام) را گمان مدار- هر چند مردم او را رها كنند- (كمك و يارى نكنند در پيش دشمن) خوار و فروتن باشد، و نه رونده زير بار زور از سستى و ناتوانى، و نه (چون شتر رام) سپارنده مهار به دست كشنده، و نه پشت دهنده براى سوارى كه بر آن بر آمده سوار شود (خلاصه در برابر دشمن از هيچ سختى رو نمى‌گردانم) و لكن (سخن در باره قريش و خويشاوندان) مانند آن است كه برادر بنى‌سليم (شخصى از قبيله بنى‌سليم عبّاس‌بن مرداس سلمىّ كه به محبوبه خود چنان‌كه به او نسبت داده‌اند) گفته: فإن تسألينى كيف أنت فإنّنيصبور على ريب الزّمان صليب يعزّ علىّ أن ترى بى كآبةعاد أو يساء حبيب يعنى اگر از من بپرسى چونى بر سختى روزگار بسيار شكيبا و توانا هستم، دشوار است بر من كه غمّ و اندوهى در من ديده شود تا دشمنى شاد يا دوستى اندوه‌گين گردد (پس از اين رو سخن از قريش در ميان نمى‌آورده درد دل و رنجش خود را از بدرفتاري‌هاى آنان اظهار نمى‌كنم). @nahgolbalagh
🔆 امیرالمؤمنین علی عليه‌السلام:كُنْ سَمْحا و لا تَكُنْ مُبَذِّرا، و كُنْ مُقَدِّرا و لا تَكُنْ مُقَتِّرا؛ 🔆بخشنده باش اما ولخرج مباش؛ و صرفه‌جو باش ليكن خسيس مباش. 📚نهج البلاغه: حكمت ٣٣
امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى كار خوب را غنيمت شمريد 📚 نهج‌البلاغه، حکمت ۲۱
🌺🍃بخش دوم خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 حَتّى مَضَى الاَْوَّلُ لِسَبيلِهِ، تا نوبت اولى سپرى شد، فَاَدْلى بِها اِلَى ابْنِ الْخَطّابِ بَعْدَهُ. - ثُمِّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الاَْعْشى: - و خلافت را پس از خود به پسر خطّاب واگذارد. ]سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:[ شَتّانَ ما يَوْمى عَلى كُورِها *** وَ يَوْمُ حَيّانَ اَخى جابِرِ «چه تفاوت فاحشى است بین امروز من با این همه مشکلات، و روز حیّان برادر جابر که غرق خوشى است». فَيا عَجَباً بَيْنا هُوَ يَسْتَقيلُها فى حَياتِهِ، اِذْ عَقَدَها لاِخَرَ بَعْدَ شگفتا! اولى بااینکه در زمان حیاتش مى‌خواست حکومت را واگذارد، ولى براى بعدخود عقد خلافت را جهت وَفاتِهِ. لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها! فَصَيَّرَها فى حَوْزَة خَشْناءَ، دیگرى بست. چه سخت هر کدام به یکى از دو پستان حکومت چسبیدند! حکومت را به فضایى خشن کشانیده، يَغْلُظُ كَلْمُها، وَ يَخْشُنُ مَسُّها، وَ يَكْثُرُ الْعِثارُ فيها، وَ الاِْعْتِذارُ مِنْها. و به کسى رسید که کلامش درشت، و هم‌راهى با او دشوار، و لغزش‌هایش فراوان، و معذرت‌خواهیش زیاد بود. فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ، اِنْ اَشْنَقَ لَها خَرَمَ، 🔴 بودن با حکومت او کسى را مى‌ماندکه بر شتر چموش سوار است، که اگر مهارش را بکشد بینى‌اش زخم شود، وَ اِنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ! و اگر رهایش کند خود و راکب را به هلاکت اندازد! @nahgolbalagh
🌺🍃بخش سوم خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 فَمُنِی النَّاسُ لَعَمْرُ الل‍هِ بِخَبْطٍ وَ شِماس، وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِراض. به‌خداقسم امت در زمان او دچار اشتباه و ناآرامی، و تلوّن مزاج و انحراف‌ازراه‌خداشدند. فَصَبَرْتُ عَلی طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ. حَتّی اِذا مَضی لِسَبیلِهِ، جَعَلَها فی جَماعَة زَعَمَ اَنِّی اَحَدُهُمْ. آن مدت طولانی را نیز صبركردم، و بار سنگین هربلایی را به‌دوش‌كشیدم. تا زمان او هم سپری‌شد، و امر حكومت را به شورایی سپرد كه به‌گمانش من هم (با این منزلت خدایی) یكی از آنانم! فَیالَلّهِ وَ لِلشُّوری! مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیبُ فِی مَعَ الْاَوَّلِ مِنْهُمْ حَتّی صِرْتُ اُقْرَنُ اِلی هذِهِ النَّظائِرِ؟! خداوندا چه‌شورایی! من چه‌زمانی دربرابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شك بودم كه امروز هم‌پایه این اعضای شورا قرارگیرم؟! لكِنّی اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طارُوا. فَصَغی رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن. ولی (به خاطر احقاق حق) در نشیب و فراز شورا با آنان هم‌آهنگ شدم، درآن‌جا یكی به‌خاطر كینه‌اش به من رأی‌نداد، و دیگری برای بیعت به دامادش تمایل‌كرد، و مسائلی‌دیگر كه ذكرش مناسب نیست. @nahgolbalagh
🌺🍃بخش چهارم خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 اِلی اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیهِ بَینَ نَثیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبیهِ یخْضِمُونَ مالَ الل‍هِ خِضْمَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبیعِ، تا سومی به حكومت رسید كه برنامه‌ای جز انباشتن شكم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری كه گیاه تازه بهار را با ولع می‌خورد به غارت بیت المال دست زدند، اِلی اَنِ انْتَكَثَ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَیهِ عَمَلُهُ، وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ. در نتیجه این اوضاع رشته‌اش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگی سرگونش نمود. فَما راعَنی اِلاّ وَالنَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُع ِ اِلَی، ینْثالُونَ عَلَی مِنْ كُلِّ جانِب، حَتّی لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنانِ، وَ شُقَّ عِطْفای، مُجْتَمِعینَ حَوْلی كَرَبیضَةِ الْغَنَمِ. آن‌گاه چیزی مرا به وحشت نینداخت جز اینكه مردم همانند یال كفتار بر سرم ریختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طوری كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبیده شدند، و ردایم از دو جانب پاره شد، 💢 مردم چونان گله گوسپند محاصره‌ام كردند. @nahgolbalagh
🌺🍃بخش پنجم خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 فَلَمّا نَهَضْتُ بِالْاَمْرِنَكَثَتْ طائِفَةٌ، وَ مَرَقَتْ اُخْری، وَ قَسَطَ آخَرُونَ، كَاَنَّهُمْ لَمْ یسْمَعُوا كَلامَ الل‍هِ حَیثُ یقُولُ: «تِلْكَ الدّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لایریدُونَ عُلُوًّا فِی الْاَرْضِ وَ لافَساداً و✅✔َالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ.» اما همین‌كه به امر خلافت اقدام‌نمودم گروهی پیمان‌شكستند، و عده‌ای از‌مداردین‌بیرون‌رفتند، و جمعی‌دیگر سربه‌راه‌طغیان‌نهادند، گویی هرسه‌طایفه این‌سخن خدا را نشنیده بودند كه می‌فرماید: «این سرای آخرت را برای كسانی قرارداده‌ایم كه خواهان برتری و فساد در زمین نیستند، و عاقبت خوش از پرهیزكاران است.» بَلی وَ الل‍هِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْها، وَلكِنَّهُمْ حَلِیتِ الدُّنْیا فی اَعْینِهِمْ، وَ راقَهُمْ زِبْرِجُها. چرا، به‌خداقسم شنیده‌بودند و آن را ازحفظ‌داشتند، امّا زرق و برق دنیا چشمشان را پركرد، و زیور و زینتش آنان را فریفت. @nahgolbalagh
🌺🍃بخش پایانی خطبه سوم (خطبه معروف به شِقشِقيّه )👇 اَما وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ الل‍هُ عَلَی الْعُلَماءِ اَنْ لایقارُّوا عَلی كِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاََلْقَیتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها، وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِكَاْسِ اَوَّلِها، هان! به خدایی كه دانه را شكافت، و انسان را به‌وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام‌بودن حجت برمن به‌خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی كه خداوند از دانشمندان گرفته كه دربرابر شكم‌بارگی هیچ ستم‌گر و گرسنگی هیچ‌مظلومی سكوت‌ننمایند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش می‌انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب می‌كردم، وَ لَاَلْفَیتُمْ دُنْیاكُمْ هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز! آن‌وقت می‌دیدید كه 🔴 ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است. چون سخن مولا به‌این‌جارسید مردی از اهل عراق برخاست و نامه‌ای به او داد، حضرت سرگرم خواندن شد، پس‌ازخواندن، ابن‌عباس گفت: ای امیرالمؤمنین، كاش سخنت را از‌همان‌جا كه بریدی ادامه‌می‌دادی! حضرت فرمود: هَیهاتَ یا ابْنَ عَبّاس، تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ. هیهات ای‌پسرعباس، این‌آتش درونی بود كه شعله‌كشید سپس فرونشست! ابن‌عباس می‌گوید: به‌خدا‌قسم برهیچ‌سخنی به‌مانند این‌كلام ناتمام امیرالمؤمنین غصه‌نخوردم كه آن انسان والا، درد دلش را با‌این‌سخن‌رانی به‌پایان‌نبرد. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه ۴۷ از وصيّت‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به حسن و حسين عليهماالسّلام هنگامي‌كه ابن‌ملجم كه خدا او را از رحمتش دورگرداند، به آن بزرگ‌وار ضربت‌زده‌بود _ 3️⃣ أُوصِيكُمَا...وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ شما و همه فرزندان و اهل‌بيتم و هركه را كه نامه‌ام به او مى‌رسد سفارش مي‌كنم به تقوى و ترس از خدا، و مرتّب‌كردن
🌺🍃 نامه ۴۷ از وصيّت‌هاى آن حضرت عليه‌السّلام است به حسن و حسين عليهماالسّلام هنگامي‌كه ابن‌ملجم كه خدا او را از رحمتش دورگرداند، به آن بزرگ‌وار ضربت‌زده‌بود _ 4️⃣ أُوصِيكُمَا ...وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلى الله عليه واله يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ سفارش‌مي‌كنم ... و اصلاح زد و خوردى كه موجب جدائى بين شما گردد كه من از جدّ شما- صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله- شنيدم مى‌فرمود: اصلاح ذات‌البين (چگونگى كه باعث پراكندگى است) از كلّيّه نماز و روزه به‌تر است (زيرا با جدائى بين مردم امر دين منظّم‌نگردد، و دشمن چيره‌شود، و آبادى رو‌به‌‌ويرانى‌ آرد)
خطبه صد‌وهفتادوپنجم (خطبه 175 - خطبه در پند و اندرز و فضل قرآن و نهى از بدعت) 7️⃣ اقسام ظلم و ستم: ❗️ آگاه باشيد كه ظلم بر سه قسم است، ظلمى كه نابخشودنى است، و ظلمى كه بدون مجازات نمى‌ماند، و ظلمى كه بخشودنى و جبران‌شدنى است. امّا ظلمى كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، كه فرمود: «خداوند هيچ‌گاه از شرك به خود، درنمى‌گذرد». و امّا ظلمى كه بخشودنى است، ستمى است كه بنده با گناهان بر خويشتن رواداشته‌است، و ظلمى كه بدون مجازات نيست، ستم‌گرى بعضى از بندگان بر بعض ديگر است كه قصاص در آنجا سخت است، مجروح‌كردن با كارد، يا تازيانه‌زدن نيست بلكه اين‌ها در برابرش كوچك است. پس مبادا در دين دورويى ورزيد، كه هم‌بستگى و وحدت در راه حق «گرچه كراهت داشته‌باشيد» از پراكندگى در راه باطل «گرچه مورد علاقه شما باشد» بهتر است زيرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه آيندگان، چيزى را با تفرقه عطانفرموده‌است. @nahgolbalagh