📒حکمت ۶۵ نهج البلاغه: نتیجه از دست دادن دوستان
📕وَ قَالَ (علیه السلام): فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ.
و فرمود (ع): فقدان دوستان ، غربت است.
📚شرح و تفسیر :
📗غربت واقعی
امام(عليه السلام) در اين گفتار بسيار كوتاه و پرمعنايش به اهميت دوستان صميمى اشاره كرده مى فرمايد: «از دست دادن دوستان غربت است»; (فَقْدُ الاَْحِبَّةِ غُرْبَةٌ).
📔روشن است كه انسان در وطن علاقه هاى فراوانى دارد; كه در مسائل مادى و معنوى از آنها بهره مى گيرد و احساس تنهايى نمى كند چون در وطن خويش است و در مشكلات بدون پناه نيست، آرامش خاطر دارد و احساس امنيت مى كند; ولى در غربت و دورى از وطن همه اينها را از دست مى دهد، خود را تنهاى تنها مى بيند; بدون يار و ياور و بى پناه و بدون آرامش. امام مى فرمايد: انسان اگر در وطن خويش هم باشد ولى دوستان را از دست دهد گويى در غربت و دور از وطن است.
📙همين مضمون در نامه 31 كه اندرزنامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى(عليه السلام) است به صورت ديگرى نقل شده فرمود: «الْغَريبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَبيبٌ; غريب كسى است كه دوستى ندارد».
در حديث ديگرى از مستدرك الوسائل از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «الْمَرْءُ كَثيرٌ بِأخيهِ; انسان به وسيله برادران (دينى) خود كثرت و فزونى مى يابد».(1)
📘اضافه بر اينها، انسان داراى روح اجتماعى است و جوامع بشرى در سايه همين روح به وجود آمد. تمدن ها، پيروزى هاى علمى و پيشرفت صنايع و علوم همه مولود اين روح اجتماعى است. به همين دليل انسان پيوسته تلاش و كوشش مى كند دوستان بيشتر و بهترى پيدا كند و آنها كه علاقه به انزوا دارند و از انتخاب دوست عاجزند در واقع بيمارند. حال اگر دوستانش را از دست دهد گرفتار حالتى مى شود كه گويى بخشى از وجود خود را از دست داده است.
📋پيام اين كلام حكمت آميز اين است كه هر مسلمانى بايد بكوشد و دوستان بيشترى براى خود فراهم سازد ولى مسلم است كه هر كسى شايسته دوستى نيست بلكه بايد دوستانى انتخاب كرد كه كمك بر دين و دنيا باشند.
📝پی نوشت:
(1). مستدرک الوسائل، ج 9، ص 70، ح 3.
#حکمت شماره ۶۵ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از مردان خدا 📿
4_523817896502099976.mp3
7.49M
#دعای_کمیل
به نیت شهدا وخانواده هاشون
برای فرج آقا امام زمان (عج )
وحاجت روایی جمع مؤمنین 💐💐
قربة الی الله
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از خمینیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم محمد دشتی (مترجم نهجالبلاغه) ساعاتی پیش از تصادف در سال ۱۳۸۰ درباره آینده انقلاب اسلامی ایران پیشبینی عجیبی دارد... ببینید.
📨 _______________
https://eitaa.com/khomeiniuon
حکمت 66 نهج البلاغه: درخواست نکردن از نااهلان
وَ قَالَ (علیه السلام): فَوْتُ الْحَاجَةِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نااهل است.
شرح و تفسیر :
طلب از نااهل:
امام(عليه السلام) در اين كلام پربار حكمت آميز به نكته اى اشاره مى كند كه سبب عزت و سربلندى هر انسانى است، مى فرمايد: «از دست رفتن حاجت بهتر از آن است كه آن را از نااهل طلب كنى»; (فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا).
بى شك انسان ها در زندگى فردى و اجتماعى به يكديگر نيازمند اند و اصولاً فلسفه زندگى اجتماعى و مدنىّ بالتبع بودن انسان همين تعاون و برطرف ساختن حاجت و نيازهاى يكديگر است، زيرا هر كس قدرت محدودى دارد كه با آن نمى تواند همه نيازهاى خود را برطرف سازد ولى با كمك ديگران مى تواند بر مشكلات غلبه كند. كسانى كه انسان دست حاجت به سوى آنها دراز مى كند دو گروه اند: گروه اهل و نااهلان; اهل كسى است كه داراى سخاوت و انسان دوستى و مهر و محبت و علو طبع باشد. نااهلان آنها كه بخيل اند و تنگ نظر و منت گذار. بديهى است هرگاه انسان دست طلب به سوى نااهل دراز كند از يك سو خود را حقير كرده و از سوى ديگر، احتمال امتناع با توجه به بخل و تنگ نظرى طرف كاملاً وجود دارد و از سوى سوم، اگر اقدام به رفع نياز و حاجت كند ممكن است ماه ها يا سال ها دست از منت گذارى بر ندارد، پس چه بهتر كه قناعت ورزد و علو همت و شخصيت خود را حفظ نمايد و از دست رفتن حاجتى را تحمل كند و دست نياز به سوى اين گونه افراد دراز نكند.
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه امير مؤمنان در محضرش عرضه داشت: خداوندا مرا به احدى از خلقت نيازمند نكن. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: اى على! اين سخن را مگو، زيرا هر انسانى نيازمند به ديگران است. امير مؤمنان عرض كرد: اى رسول خدا! چگونه بگويم فرمود بگو: «قُلْ اللَّهُمَّ لاَ تُحْوِجْنِي إِلَى شِرَارِ خَلْقِكَ; خدايا مرا به انسان هاى شرور نيازمند مكن». على(عليه السلام)عرض كرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ شِرَارُ خَلْقِهِ; شرار خلق كيانند؟» فرمود: «الَّذِينَ إِذَا أَعْطَوْا مَنُّوا وَإِذَا مَنُّوا عَابُوا; كسانى كه اگر چيزى ببخشند منت مى گذارند و هنگامى كه منت مى گذارند بر انسان عيب مى گيرند».(1)
آرى شرار خلق و به تعبیر امیر مؤمنان، نااهلان ممکن است نیاز مادى انسان را برطرف سازند ولى صدمات روحانى و معنوى به وى وارد کنند که تحمل آن بسیار سخت و سنگین است. گاه به منت گذاردن اکتفا نمى کنند بلکه عیب ها بر انسان مى گیرند که فلان کس ضعیف و ناتوان و بى عرضه و حقیر است، ازاین رو به ما نیازمند شده است.
در روایات اسلامى حاجت خواستن از تازه به دوران رسیده ها نهى شده است که قطعاً با منت و ذلت همراه است; در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود: «تُدْخِلُ یَدَکَ فِی فَمِ التِّنِّینِ إِلَى الْمِرْفَقِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَکَانَ; دست خود را تا مرفق در دهان اژدها کنى براى تو بهتر از آن است که حاجت از کسى بطلبى که چیزى نداشته و سپس به نوایى رسیده است».(2)
این گونه اشخاص اگر چیزى به انسان بدهند سرمایه گرانبهاترى را از بین مى برند، آبى مى دهند و آبرویى مى برند. سعدى شیرازى در کتاب گلستان خود بعد از ذکر داستانى مى گوید: حکیمان گفته اند: آب حیات اگر فروشند فى المثل به آبروى، دانا نخرد که مردن به علت به از زندگى به ذلت.
هرچه از دونان به منت خواستى *** در تن افزودى و از جان کاستى!
پی نوشت:
(1). مستدرک الوسائل، ج 5، ص 263، ح 2.
(2). بحارالانوار، ج 75، ص 248.
#حکمت شماره ۶۶ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
خدایا
به حق امیرالمؤمنین (ع) ما را محتاج نااهلان قرار نده.
در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی
بهتر است تا در وطنمحتاج نامردان شوی
هدایت شده از کاروان انقلاب
۱۶ دی ماه به مناسبت سالروز شهادت مظلومانه دانشجوی شهید #سیدحسین_علمالهدی و یاران باوفایش در سال ۵۹ در منطقه هویزه ، روز #شهدای_دانشجو نامگذاری شده است.
معاون فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی با اشاره به اینکه امروز دانشجویان ما باید در عرصه و جبهه دیگری در برابر دشمنان ایستادگی کنند، بیان کرد: امروز نبرد در جبهه اقتصادی و فرهنگی به مراتب دشوارتر از مقابله نظامی است و در این عرصه اگر از ابزارهای نوین علیه دشمن استفاده نکنیم، به طور قطع مغلوب جنگ شدهایم.
وجدانی نیا تصریح کرد: امروز هر یک از دانشجویان ما باید یک مرد جنگی باشند و در برابر زورگوییهای دشمنان و برای دفاع از آرمانهای انقلاب مبارزه کنند.
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
خاطره ای از ایام انتخابات
امروز با یکی از دوستان مومن که دبیر هم هستند از نماز جمعه بر می گشتیم .
تو راه بحث دولت و مسئولین بود و رسیدیم سر انتخابات پارسال ...
ایشان گفتند در ایام انتخابات ۹۶ ، چند تا از دوستان ، مسئله تتلو را مطرح می کردند و طعنه میزدند.
شبش تو خواب دیدم آسمان سیاه بود و شب بود، یکدفعه خورشید در وسط آسمان ظاهر شد و همه جا را روشن کرد و چهره حاج آقا رئیسی را در قرص خورشید می دیدم .
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از مردان خدا 📿
🌹شهید سید محمدحسین علم الهدی
فرزند سید مرتضی
محل ولادت – اهواز
سال ولادت – ۸/۷/۱۳۳۷
محل شهادت – اهواز ( هویزه )
تاریخ شهادت – ۱۶/۱۰/۱۳۵۹
مزار – خوزستان – هویزه ( گلزار شهدای هویزه )
زندگینامه در کانال زیر 👇👇👇👇
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
حکمت 67 نهج البلاغه: بخشش کم، بهتر از هیچ ندادن
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.
رزش ايثار اقتصادى (اخلاقى، اقتصادى):
و درود خدا بر او، فرمود: از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است.
بخشش كم:
امام(علیه السلام) در این سخن حکیمانه اش از محروم کردن نیازمندان به هر اندازه که ممکن باشد نهى مى کند و مى فرماید: «از بخشش کم حیا مکن، زیرا محروم کردن از آن هم کمتر است»; (لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ).
بسیارند کسانى که معقتدند باید بخشش به مقدار قابل ملاحظه باشد و اگر انسان توان آن را نداشت، ترک کند، در حالى که بخشش کم (توأم با عذرخواهى و ادب) حد اقل دو فایده دارد: نخست این که در بسیارى از موارد همین مقدار حل مشکلى مى کند و دیگر این که دست رد به سینه درخواست کننده زدن نوعى اهانت است و این کار جلوى اهانت را مى گیرد. اضافه بر اینها روح سخاوت را در انسان در تمام حالات پرورش مى دهد.
تعبیر به «إنَّ الْحِرْمانَ أقَلُّ مِنْهُ; محروم ساختن از آن کمتر است» نوعى کنایه و تشبیه است، زیرا محروم کردن قابل مقایسه با مقدار مالى که انسان مى بخشد نیست تا بگوییم این از آن کمتر است. امام(علیه السلام) در واقع محروم کردن را نیز نوعى بخشش بسیار کم محسوب کرده که هر بخششى از آن بیشتر است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «هر کار نیکى صدقه اى محسوب مى شود خواه به غنى باشد یا فقیر، بنابراین صدقه را ترک نکنید هرچند به نیمى از یک دانه خرما باشد و خود را از آتش دوزخ دور دارید هرچند به نیمى از یک دانه خرما باشد، زیرا خداوند متعال این صدقه کوچک را براى صاحبش پرورش مى دهد، همان گونه که شما بچه اسب یا بچه شتر خود را پرورش مى دهید و در روز قیامت پرورش یافته آن را به او باز مى گرداند تا جایى که بزرگ تر از کوه عظیمى خواهد بود; «کُلُّ مَعْرُوف صَدَقَةٌ إِلَى غَنِیّ أَوْ فَقِیر فَتَصَدَّقُوا وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَة وَاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ التَّمْرَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُرَبِّیهَا لِصَاحِبِهَا کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ أَوْ فَصِیلَهُ حَتَّى یُوَفِّیَهُ إِیَّاهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَکُونَ أَعْظَمَ مِنَ الْجَبَلِ الْعَظِیمِ».(1)
در گفتار حکیمانه 422 تعبیر دیگرى از همین موضوع مهم آمده است مى فرماید: «افْعَلُوا الْخَیْرَ وَلاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَیْئاً; کار نیک را انجام دهید و هیچ مقدار از آن را کم مشمارید».
مهم این است که انسان در انفاق خود، هرچند کم اخلاص داشته باشد. این خلوص نیت کم را بسیار و کوچک را بزرگ مى کند. شاهد این سخن داستانى است که در شأن نزول آیه 79 سوره توبه آمده است:
لشکر اسلام براى مقابله احتمالى با دشمن در جنگ تبوک آماده مى شد. پیغمبر اکرم دستور به جمع آورى کمک هاى غذایى براى سربازان اسلام داد. هرکس به اندازه توانایى خود مقدارى خرما به عنوان زکات یا تبرع به مسجد مى آورد و کسانى که امکانات بیشترى داشتند مقدار فزون ترى مى آوردند.
کارگر مسلمانى به نام «ابو عقیل انصارى» که از چاه هاى اطراف مدینه آب براى منازل مى آورد و با مبلغ مختصرى که از این کار دریافت مى کرد هزینه زندگى خانواده خود را در حد پایین تأمین مى کرد نیز به فکر کمک به ارتش اسلام افتاد و چون اندوخته اى نداشت گفت: یک شب را اضافه کار مى کنم و درآمد آن را خدمت پیامبر مى آورم. محصول کار شبانه او دو من خرما بود که یک من آن را براى خانواده خود گذارد و یک من را خدمت پیامبر آورد. منافقان عیب جو هنگامى که دیدند «ابو عقیل» مشتى خرماى خشکیده در دامن ریخته خدمت پیامبر مى آورد او را به باد مسخره و استهزا گرفتند و سخن ها گفتند. آیه شریفه نازل شد، کار «ابو عقیل» را کاملاً ستود و استهزا کنندگان را به عذاب الیم الهى تهدید کرد: «(اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِى الصَّدَقَتِ وَالَّذِینَ لایجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسخَرُونَ مِنهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ); کسانى که از صدقات مومنان اطاعت کار عیبجویى مى کنند، و آنهایى را که دسترسى جز به مقدار (ناچیز) توانائیشان ندارند مسخره مى نمایند خدا آنها را مسخره مى کند (کیفر استهزا کنندگان را به آنها مى دهد) و براى آنان عذاب دردناکى است».(2)
ببخش مال و مترس از کسى که هرچه دهى *** جزاى آن به یکى ده ز دادگر یابى.
البته گاه به هفتصد برابر و بیشتر مى رسد.
پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 71، ص 410، ح 16.
(2). توبه، آیه 79 .
#حکمت شماره ۶۷ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از مردان خدا 📿
شهید سید محمدحسین علم الهدی از ولادت تا شهادت
فرزند سید مرتضی
محل ولادت – اهواز
سال ولادت – ۸/۷/۱۳۳۷
محل شهادت – اهواز ( هویزه )
تاریخ شهادت – ۱۳۵۹/۱۰/۱۶
مزار – خوزستان – هویزه ( گلزار شهدای هویزه )
در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی در اهواز دیده به جهان گشود. از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیتهای خود را آغاز نمود. در سال 1356 در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهجالبلاغه، عقاید و تاریخ اسلام میپرداخت. وی از مبارزان دوران ستمشاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام میداد و در سنین 14 تا 21 سالگی چند بار توسط رژیم ستمشاهی، زندانی و شکنجه شد.
از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکیل سازمان موحدین بود، این سازمان با هدف مبارزه مسلحانه برای سست کردن بنیانهای رژیم منفور پهلوی، به دور از تئوریهای گروهها و سازمانهایی که مبنای علمی آنها از تئوریهای مارکسیستی نشات میگرفت، برنامههای خود را در تحقق بخشیدن فرامین حضرت امام (رحمه الله علیه) تنظیم نمود و حرکتی نو را از اواخر سال 1356 شروع کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خویش را صرف امور فرهنگی مینمود. از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهههای نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد.
او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حملهور شدند.حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده آرپیجی را به سوی دشمن شلیک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید .
#شهید_علمالهدی
#شهدای_دانشجو
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
۱۷ دی سالروز اجرای طرح انگلیسی #کشف_حجاب توسط رضاخان ملعون
خاطرات کشف حجاب در کانال 👇👇
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘ببینید وضع مردم در زمان رضاشاه ملعون چطوری بوده
💚قدر اسلام و انقلابمان را بدانیم
💛قدر امام و رهبرمان را بدانیم
❤️قدر چادر و حجاب را بدانیم
@dolate_enghelabi
🌺حکمت ۶۸ نهج البلاغه:
لزوم همراهی فقر با عفاف و غنا با شکر
وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى.
و فرمود (ع): پاكدامنى، زيور تنگدستی است و سپاسگزارى، آرايش توانگرى است.
شرح و تفسیر:
زينت فقر و غنا:
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه اش از زینت فقر و زینت غنا سخن مى گوید و مى فرماید: «خویشتن دارى و عفت زینت فقر و شکرگزارى زینت غناست»; (الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ، وَالشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى).
فقیر در معرض آفات مختلفى قرار دارد: اظهار حاجت توأم با ذلت، دست بردن به سوى اموال حرام، ناسپاسى در برابر خداوند و مانند اینها. اما اگر خویشتن دار باشد نه دست حاجت به سوى لئیمان مى برد و نه عزت نفس خود را زیر پا مى گذارد، نه آلوده حرام مى شود و نه زبان به ناشکرى مى گشاید، بنابراین عفت به معناى خویشتن دارى، زینت فقر است، از این رو خداوند از این گونه فقیران در قرآن مجید با عظمت یاد کرده و مى فرماید: «(لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الأَْرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا); (انفاق شما مخصوصاً باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفتند (از وطن خود براى شرکت در میدان جهاد آواره شده و در تأمین زندگى وامانده اند) آنها نمى توانند (براى تأمین روزى) مسافرتى کنند و از شدت خویشتن دارى افراد ناآگاه آنها را بى نیاز مى پندارند; اما آنها را از چهره هایشان مى توانى بشناسى. آنان هرگز با اصرار چیزى از کسى نمى خواهند».(1) این همان عفت است که زینت فقر است.
البته باید توجه داشت که عفت معناى عام و معناى خاصى دارد: معناى خاص آن پاکدامنى در مقابل آلودگى هاى جنسى و معناى عام آن هر گونه خویشتن دارى در برابر گناه و کارهاى زشت و پست است.
در حدیث دیگرى از امام(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «مَنْ عَفَّ خَفَّ وِزْرُهُ وَعَظُمَ عِنْدَاللّهِ قَدْرُهُ; آن کس که عفاف پیشه کند بار گناهش سبک و قدر و مقامش در پشگاه خدا افزون مى شود».
اما در مورد غنا که بهترین زینت شکرگزارى است; نه تنها شکر لفظى بلکه شکر عملى. اغنیا و ثروتمندانى که شرک عملى به جا مى آورند، به نیازمندان کمک مى کنند، در کارهاى خیر و عام المنفعه سرمایه گذارى مى نمایند، به آنها که وام مى خواهند وام مى دهند و حتى به کسانى که محتاجند و روى سؤال ندارند به طور پنهانى کمک مى کنند آنها برترین زینت را در زندگى براى خود فراهم کرده اند، در پیشگاه خدا آبرومندند و در برابر خلق خدا نیز داراى شخصیت و آبرو و چه زینتى از این بالاتر.
اما اگر غنىّ راه طغیان پیش گیرد، در کمک به دیگران بخل بورزد، آلوده شهوات و عیش و نوش گردد، در نظر همه زشت و منفور خواهد شد.
البته همه باید شکر نعمت هاى خدا را به جا آورند; ولى این کار براى آنها که مشمول نعمت بیشترى هستند زیبنده تر، بلکه لازم تر است.
شکر نعمت را باید از پیامبران بزرگ الهى یاد گرفت; سلیمان که ملک و حکومت بى مانندى داشت و جن و انس سر بر فرمان او بودند و بسیارى از قواى زمین و آسمان در خدمت او قرار داشتند هنگامى که مى بیند یکى از شاگردانش به نام «آصف بن برخیا» چنان مقام والاى روحانى پیدا کرده که مى تواند تخت «بلقیس» را در یک چشم بر هم زدن از شهر سبأ به شام نزد وى حاضر کند مى گوید: «(هَذَا مِنْ فَضلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنِى أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ); خداوند چنین نعمتى را در اختیار من گذاشته تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت به جاى مى آورم یا نه (و به یقین من شاکر و سپاس گزار اویم».(2)
شکرگزارى نه تنها براى غنىّ زینت، بلکه موجب فزونى نعمت است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)» فرمود: «مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْد بَابَ شُکْر فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَةِ; خدا درِ شکرگزارى را به روى کسى نگشود که زیادى نعمت را از او باز دارد»(3).
پی نوشت:
(1). بقره، آیه 273.
(2). نمل، آیه 40.
(3). اصول کافى، ج 2، ص 94، ح 2.
#حکمت شماره ۶۸ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
حکمت ۶۹ نهج البلاغه:
راضی بودن از سرنوشت
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا لَمْ يَكُنْ مَا تُرِيدُ، فَلَا تُبَلْ [كَيْفَ] مَا كُنْتَ.
فرمود (ع): اگر آنچه مى خواستى ميسرت نشد، به هر حال كه هستى، قانع باش.
نگران مباش:
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به افرادى که در رسیدن به مقصودشان ناکام مى مانند دستورى مى دهد که مایه آرامش است، مى فرماید: «هنگامى که آنچه را مى خواهى انجام نمى گیرد، هرگونه باشى اعتنا نکن»; (إِذَا لَمْ یَکُنْ مَا تُرِیدُ فَلاَ تُبَلْ(1) مَا کُنْتَ).
براى این جمله تفسیرهاى متعددى از سوى شارحان نهج البلاغه ذکر شده است; اکثر شارحان بر این عقیده اند که این سخن حکیمانه اشاره به همان چیزى است که در قرآن مجید آمده: (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُم)(2) یعنى هنگامى که به مقصد نرسیدى غمگین مباش، چرا که اگر مقصود مادى است دنیاى مادى بقایى ندارد و اگر مقصود معنوى است خداوند براى تلاشى که کردى به تو اجر و پاداش مى دهد.
بعضى دیگر مانند «محمد عبده» گفته اند که منظور این است که اگر به مقصود نرسیدى دست از تلاش و کوشش بر ندار و به سخنان این و آن اعتنا مکن.
بعضى دیگر گفته اند: مقصود این است که اگر به مقصود نرسیدى به همان حال که هستى راضى باش تا از مقام و مرتبه تو نزد خداوند کاسته نشود.
تفسیر چهارمى براى این سخن به نظر مى رسد که از بعضى جهات مناسب تر است و آن این که اگر به مقصود نرسیدى به هر صورت باشى تفاوتى نمى کند مثل این که کسى هدفش این بوده که در فلان شهر زندگى کند و موفقیت خود را تنها در آنجا مى بیند. اگر این مقصود براى او حاصل نشود چه تفاوتى مى کند که در هر شهر دیگرى باشد، زیرا همه شهرها نسبت به خواسته او یکسان است و نباید در این باره سخت گیرى کند. این شبیه چیزى است که مرحوم «علامه شوشترى» در شرح نهج البلاغه خود آورده که زنى تنها یک پسر داشت و از دنیا رفت. آن مادر گفت: من مى خواستم این فرزند من زنده بماند حال که از دنیا رفت هر کس دیگرى مى خواهد بعد از او زنده بماند یا نماند.
بارها گفته ایم که اراده چند معناى مختلف از عبارت واحد مانعى از نظر ادبى ندارد و در نثر و نظم کلام عرب و سایر لغات، نمونه هاى فراوانى از آن هست، بنابراین ممکن است تمام معانى فوق در محتواى کلام امام(علیه السلام) جمع باشد.
پی نوشت:
(1). «لا تُبَلْ» از ماده «بَلْو» بر وزن «دَلو» به معناى اهمیت دادن به چیزى گرفته شده و این صیغه در اصل «لا تُبالَ» بوده و در حالت جزمى واو آن حذف شده سپس الف باب مفاعله نیز به عنوان تخفیف حذف گردیده و «لا تُبَلَ» شده سپس جزم که روى واو محذوف بوده، منتقل به لام شده است و «لا تُبَلْ» شده است.
(2). حدید، آیه 23.
#حکمت شماره ۶۹ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
همنشین #قرآن باشیم
#درمحضراهل_بیت
🌺امام علی علیه السلام :
«هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی.
📚نهج البلاغه خطبه 176
بپیوندید👈آیاتو #تلنگر هایقرآنی 👇
╔══ ⚘ ═══ ⚘ ══╗
eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
╚══ ⚘ ═══ ⚘ ══╝
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
حکمت ۷۰ نهج البلاغه: افراط و تفریط، نشانه جهل
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا [يُرَى الْجَاهِلُ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
و امام (علیه السلام) فرمود : و نادان را نبینی جز در حال افراط یا تفریط.
افراط و تفريط نشانه جهل است:
امام در این کلام حکمت آمیز به مسئله مهمى اشاره کرده که سراسر زندگى انسان ها را در بر مى گیرد، مى فرماید: «همیشه جاهل را یا افراط گر مى بینى و یا تفریط کار»; (لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً).
راه صحیح به سوى مقصد راه مستقیم است که ما پیوسته در نمازها هر روز خدا را مى خوانیم تا ما را بر آن راه ثابت بدارد. در اطراف راه مستقیم خطوط انحرافى فراوانى هست که پیدا کردن راه مستقیم از میان آن خطوط نیاز به دقت و علم و دانش دارد. به همین دلیل، جاهل غالبا گرفتار خطوط انحرافى یا در جانب زیاده روى مى گردد و یا در سوى کوتاهى و کندروى. این مسئله در تمام شئون زندگى اعم از فردى و اجتماعى و سیاسى و غیر آن دیده مى شود; مثلاً حفظ ناموس و پاسدارى آن از هرگونه انحراف یک فضیلت است ولى افراد جاهل گاهى به طرف افراط کشیده مى شوند و با وسواس هر حرکتى از همسر خود را زیر نظر مى گیرند و با نگاه اتهام و گمان سوء به او نگاه مى کنند به طورى که زندگى براى آنها تبدیل به دوزخى مى شود و گاه هیچ گونه نظارتى بر وضع خانه و همسر خود ندارند که کجا رفت و آمد و با چه کسى صحبت مى کند و امثال آن.
در مسائل بهداشتى فرد جاهل گاه چنان گرفتار افراط مى شود که دست به سوى هیچ آب و غذایى نمى برد به گمان این که همه آنها آلوده است، در هیچ مهمانى شرکت نمى کند، هیچ هدیه اى را نمى پذیرد و باید تنها خودش غذاى خویش را تهیه کند و گاه در جهت مخالف قرار مى گیرد و فرقى میان آلوده و غیر آلوده، بیمار مسرى و غیر بیمار نمى گذارد.
بعضى از شارحان، این مطلب را با موضوع عدالت در مسائل اخلاقى پیوند زده و گفته اند: همیشه فضایل اخلاقى حد وسط در میان دو دسته از رذایل است: شجاعت حد اعتدالى است که در میان صفت تهور (بى باکى) و جبن (ترس و بزدلى) قرار گرفته است. عالم به سراغ حد وسط و جاهل یا در طرف افراط قرار مى گیرد و یا در جانب تفریط و همچنین سخاوت حد اعتدال میان بخل و اسراف است همان گونه که قرآن مجید خطاب به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «(وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً); هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى».(1)
در مسائل مربوط به اعتقادات، گروهى از جاهلان درباره عظمت على(علیه السلام) چنان افراط کردند که قائل به الوهیت و خدایى او شده و گروه دیگر چنان کوتاه آمدند که در صف ناصبان قرار گرفتند و به یقین هر دو گروه گمراهند. خط صحیح همان پذیرش ولایت به معناى امام مفترض الطاعه بودن است.
در خطبه 127 نیز این مطلب به صورت شفاف و روشن آمده است: «وَسَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَمُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ; به زودى دو گروه در مورد من هلاک و گمراه مى شوند: دوست افراطى که محبتش او را به غیر حق (غلو) مى کشاند و دشمن افراطى که به سبب دشمنى قدم در غیر حق مى نهد (و مرا کافر خطاب مى کند).
سپس افزود: «وَخَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالاً النَّمَطُ الاَْوْسَطُ فَالْزَمُوهُ; بهترین مردم درباره من گروه میانه رو هستند از آنان جدا نشوید».
در بحارالانوار نیز آمده است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «أَلاَ إِنَّ خَیْرَ شِیعَتِی النَّمَطُ الاَْوْسَطُ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ الْغَالِی وَبِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی; بهترین شیعیان من گروه میانه رو هستند، غلو کننده باید به سوى آنان باز گردد و کوتاهى کننده عقب افتاده باید (شتاب کند و) به آنها ملحق شود».(2)
با دقت به جوامع بشرى مى بینیم که غالب نابسامانى ها بر سر افراط و تفریط هاست که زاییده جهل و نادانى است; گاه آن چنان در مسائل اقتصادى قائل به آزادى مى شوند که فرآیند آن نظام سرمایه دارى ظالم است و گاه چنان سلب آزادى مى کنند که نتیجه آن نظام کمونیسم و گرفتارى هاى آن است، مهم یافتن خط اعتدال و ثابت ماندن بر آن است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که در روز قیامت حاکمى (از حاکمان مسلمین) را مى آورند که بیش از آنچه خداوند دستور داده عمل کرده، خداوند به او مى گوید: بنده من چرا بیش از آنچه باید تازیانه بزنى زدى؟ عرض مى کند: من براى غضب تو غضب ناک شدم. به او گفته مى شود: آیا سزاوار است غضب تو شدیدتر از غضب من باشد؟ سپس حاکم دیگرى را مى آورند که کوتاهى کرده خداوند به او مى فرماید: چرا در برابر آنچه به تو امر کرده بودم کوتاهى کردى؟ عرض مى ک
ند: پروردگارا من به او رحم کردم؟ به او گفته مى شود: آیا رحمت تو از رحمت من وسیع تر است؟ سپس هر دو را به سوى دوزخ مى برند(3). (4)
*****
پی نوشت:
(1). اسراء، آیه 29.
(2). بحارالانوار، ج 6، ص 178، ح 7.
(3). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 8، ص 247.
#حکمت شماره ۷۰ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از کاروان انقلاب
1395423-دانش خانواده .pdf
2.21M
🔶حقوق ، مسئولیت و تعالی خانواده
اسلایدهای پاورپوینت زیبا که تبدیل به pdf شده و علاوه بر مطالعه برای تدریس در ادارات و دانشگاهها یا نمایش در مساجد و مراکز فرهنگی بسیار مفید هستند
#خانواده #دانش_خانواده
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
حکمت 71 نهج البلاغه: کم گویی، نشانه عقل
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ، نَقَصَ الْكَلَامُ.
و فرمود (ع): چون عقل به كمال رسد ، سخن اندك شود.
نشانه كمال عقل:
امام(علیه السلام) در این کلام حکمت آمیز به اهمیت سکوت و کم گویى اشاره کرده مى فرماید: «هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى شود»; (إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلاَمُ).
رابطه کمال و تمام عقل با کم سخن گفتن از اینجا روشن مى شود که اولاً ریشه مفهوم عقل، منع و جلوگیرى است و زانوبند شتر را از این جهت «عقال» مى گویند که او را از حرکت باز مى دارد و از آنجا که سخنان سنجیده، کم است و سخنان نسنجیده، بسیار، عقل به انسان مى گوید: بیشتر بیندیش و کمتر بگو.
ثانیاً مطالبى که گفتن آن ضرورت دارد نسبت به فضول کلام و سخنان زیادى بسیار کمتر است، از این رو افراد عاقل غالباً خاموش اند و به موقع سخن مى گویند.
ثالثاً انسان عاقل مى داند که بیشترین و مهم ترین گناهان با زبان انجام مى شود بدین سبب براى محفوظ ماندن از عواقب زیان بار گناه سعى مى کند کمتر سخن بگوید; ولى متاسفانه افرادى را مى بینیم که دم از ایمان مى زنند و گویى سخنان خود را جزء اعمال خود به حساب نمى آورند; در مجالس از آغاز تا پایان از سخنان لغو و بیهوده یا سخنانى که آمیخته با غیبت، اهانت و تهمت باشد ابا ندارند. انسان عاقل هرگز خود را گرفتار عواقب سوء پرگویى نمى کند.
رابعاً گفتار زیاد، نیروها و انرژى هاى ذخیره انسان را بر باد مى دهد و وقت عزیز او را تلف مى کند و موجب دشمنى ها و عداوت ها مى شود، بنابراین عقل و شرع به ما فرمان مى دهد که کم بگوئید و گزیده بگوئید.
در حدیثى از همان حضرت در غررالحکم مى خوانیم: «إیّاکَ وَفُضُولَ الْکَلامِ فَإنَّهُ یُظْهِرُ مِنْ عُیُوبِکَ ما بَطَنَ وَیُحَرِّکُ عَلَیْکَ مِنْ أعْدائِکَ ما سَکَنَ; از زیاده گویى بپرهیز که عیب هاى نهانى تو را ظاهر مى سازد و کینه هاى آرام گرفته دشمنانت را بر ضد تو تحریک مى کند».(1)
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إنَّ الرَّجُلَ لَیَتَحَدَّثُ بِالْحَدیثِ ما یُریدُ بِهِ سُوءًا إلاّ لِیُضْحِکَ بِهِ الْقَوْمُ یَهْوى بِهِ أبْعَدَ مِنَ السَّماءِ; انسان گاهى سخنى مى گوید که قصد بدى ندارد جز این که مى خواهد مردم را بخنداند و به سبب آن (از مقام خود) سقوط مى کند بیش از فاصله زمین و آسمان».(2)
احادیث اسلامى درباره سکوت و کم سخن گفتن و پرهیز از خطرات زبان بسیار زیاد است که در این مختصر نمى گنجد. این سخن را با حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم پایان مى دهیم که فرمود: «مِنْ حُسْنِ إِسْلاَمِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ مَا لاَ یَعْنِیهِ; از نشانه هاى خوبى اسلام انسان سخن نگفتن درباره امورى است که به او ارتباطى ندارد(3). (4)
*****
پی نوشت:
(1). غررالحکم، طبق نقل میزان الحکمه، ح 11849 «باب النهى عن کثرة الکلام».
(2). میزان الحکمه، همان باب.
(3). بحارالانوار، ج 1، ص 216، ح 28.
(4). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکمت آمیز را جاحظ در کتاب خود المائة المختاره پیش از سیّد رضى ذکر کرده است و در میان کسانى که بعد از سیّد رضى بوده اند ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول و زمخشرى در ربیع الابرار و میدانى در مجمع الامثال آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 56) در کتاب تمام نهج البلاغه این کلام حکمت آمیز به ضمیمه کلمات متعدد مشابه دیگرى در ضمن وصیت امام براى فرزندش امام مجتبى ذکر شده است. (تمام نهج البلاغه، ص 957) ولى ما آن را در وصیت مزبور نیافتیم.
#حکمت شماره ۷۱ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
📔نرم افزار کامل :
«دانشنامه نهج البلاغه (جامع ترین)» در بازار اندروید :
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ahrar.nahj_ahrar1&ref=share
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
«دانشنامه نهج البلاغه (جامع ترین)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ahrar.nahj_ahrar1&ref=share
هدایت شده از KHAMENEI.IR
⚠️ بزرگان و جوانان قم نگذارند دستهای خائن، «مرکزیت انقلاب» و «کانون انقلاببودن» قم را کمرنگ کنند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار مردم قم:
🔹️ ۱۹ دی فرصتی است برای تمجید از مردم قم. #قم همانجایی است که سرچشمهای شد برای آن شطّ جوشان حرکت و مقدمهای شد برای انقلاب. قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است.
🔸️ البته انگیزههایی وجود دارد که فضای قم را تغییر دهند و فضا و روحیهی #انقلابی قم را کمرنگ کنند. از کید و مکر دشمن نباید غافل شد.
👈 بزرگان و #جوانان قم باید نگذارند دستهای خائن، نقش مرکزی و کانونی قم را در انقلاب کمرنگ کنند.
🔺️ قم سرچشمهی اصلی انقلاب و حوزهی قم پشتوانهی معنوی برای آن حرکتی است که دنیا را تکان داد و البته ما هنوز در آغاز راهیم. ۹۷/۱۰/۱۹
🌹 #دیدار_مردم_قم
💻 @Khamenei_ir