eitaa logo
کانال نهج البلاغه
128 دنبال‌کننده
725 عکس
556 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ارزش ياد خدا (و من كلام له (عليه السلام) قاله عند تلاوته «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»:) إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ، يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ. (به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور، «و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن ياد خدا غافل نمى كند»، فرمود): همانا خداى سبحان و بزرگ، ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايى بشنود، و چشم پس از كم نورى بنگرد، و انسان پس از دشمنى رام گردد. خداوند كه نعمت هاى او گران قدر است، در دوران هاى مختلف روزگار، و در دوران جدايى از رسالت «تا آمدن پيامبرى پس از پيامبرى ديگر» بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مى كرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت. آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر مى افروختند، روزهاى خدايى را به ياد مى آورند و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند. آنان نشانه هاى روشن خدا در بيابان هايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مى ستودند، و به رستگارى بشارت مى دادند، و روش آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مى شد، زشت مى شمردند، و از نابودى هشدار مى دادند، همچنان چراغ تاريكى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند.
. در يك نگاه: در اين خطبه چند بخش مهم وجود دارد: در بخش اوّل پيش از هر چيزى امام به بيان اهميّت ذكر خدا و آثار آن بر روح وجان آدمى مى پردازد و با تعبيرات مؤثّرى آن را شرح مى دهد. در بخش دوم به حاملان اذكار در هر عصر و زمان و برنامه هاى او اشاره مى كند كه چگونه بندگان خدا را از انحراف رهايى مى بخشند و چراغهاى پر فروغى بر سر راه آنها مى نهند. در بخش سوم سخن از صفات آنهاست و از بى اعتنايى آنان به زرق و برق دنيا، پرهيز از گناه، طرفدارى از عدالت و امر به معروف و نهى از منكر. در بخش چهارم حال آنها را در قيامت به هنگام انتشار نامه هاى اعمال و آماده شدن بندگان براى حساب شرح مى دهد و از عاقبت محمود و نتايج بسيار گرانبهاى اعمال آنها سخن مى گويد. در پنجمين بخش به مخاطبان خود دستور مى دهد كه به حساب خويش برسند و خودشان داور اعمالشان باشند.
ویژگی های اهل ذکر وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ؛ [فَكَأَنَّهُمْ] فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ. همانا مردمى هستند كه ذكر خدا را به جاى دنيا برگزيدند، كه هيچ تجارتى يا خريد و فروشى، آنها را از ياد خدا باز نمى دارد. با ياد خدا روزگار مى گذرانند، و غافلان را با هشدارهاى خود، از كيفرهاى الهى مى ترسانند به عدالت فرمان مى دهند، و خود عدالت گسترند، از بدى ها نهى مى كنند و خود از آنها پرهيز دارند. با اينكه در دنيا زندگى مى كنند گويا آن را رها كرده به آخرت پيوسته اند، سراى ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند، و گويا قيامت وعده هاى خود را براى آنان تحقّق بخشيده است، آنان پرده ها را براى مردم دنيا برداشته اند، مى بينند آنچه را كه مردم نمى نگرند، و مى شنوند آنچه را كه مردم نمى شنوند.
ویژگی های اهل ذکر فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ فِي مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى كُلِّ صَغِيرَةٍ وَ كَبِيرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فيهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِيجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ. اگر اهل ذكر را در انديشه خود آورى و مقامات ستوده آنان و مجالس آشكارشان را بنگرى، مى بينى كه آنان نامه هاى اعمال خود را گشوده، و براى حسابرسى آماده اند، كه همه را جبران كنند، و در انديشه اند، در كدام يك از اعمال كوچك و بزرگى كه به آنان فرمان داده شده، كوتاهى كرده اند، يا چه اعمالى كه از آن نهى شده بودند مرتكب گرديده اند، بار سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گريه در گلويشان شكسته، و با ناله و فرياد مى گريند و با يكديگر گفتگو دارند، در پيشگاه پروردگار خويش به پشيمانى اعتراف دارند.
هشدار از غرور زدگى ها (و من كلام له (علیه السلام) قاله عند تلاوته «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»:) أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً، لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ [نَوْمِكَ] يَقَظَةٌ؟ أَمَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟ فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَةً لَهُ، فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ عَلَى مُصَابِكَ وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ، وَ هِيَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكَ؟ وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ؟ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَةٍ وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَةٍ، وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِيعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً. (به هنگام تلاوت آيه 6 سوره انفطار، «اى انسان، چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است» فرمود). برهان گناهكار، نادرست ترين برهان ها است، و عذرش از توجيه هر فريب خورده اى بى اساس تر، و خوشحالى او از عدم آگاهى است. اى انسان چه چيز تو را بر گناه جرأت داده و در برابر پروردگارت مغرور ساخته و بر نابودى خود علاقه مند كرده است؟ آيا بيمارى تو را درمان نيست و خواب زدگى تو بيدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به ديگران رحم مى كنى، به خود رحم نمى كنى؟ چه بسا كسى را در آفتاب سوزان مى بينى بر او سايه مى افكنى يا بيمارى را مى نگرى كه سخت ناتوان است، از روى دلسوزى بر او اشك مى ريزى، امّا چه چيز تو را بر بيمارى خود بى تفاوت كرده و بر مصيبت هاى خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است؟ در حالى كه هيچ چيز براى تو عزيزتر از جانت نيست. چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بيدار نكرده است كه در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهى مبتلا شده اى؟ پس سستى دل را با استقامت درمان كن، و خواب زدگى چشمانت را با بيدارى از ميان بردار، و اطاعت خدا را بپذير، و با ياد خدا انس گير.
رحمت خدا و معصیت انسان وَ تَمَثَّلْ فِي حَالِ تَوَلِّيكَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَيْكَ، يَدْعُوكَ إِلَى عَفْوِهِ وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ، وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ. فَتَعَالَى مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ، وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، وَ أَنْتَ فِي كَنَفِ سِتْرِهِ مُقِيمٌ وَ فِي سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ؛ فَلَمْ يَمْنَعْكَ فَضْلَهُ وَ لَمْ يَهْتِكْ عَنْكَ سِتْرَهُ، بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَيْنٍ فِي نِعْمَةٍ يُحْدِثُهَا لَكَ أَوْ سَيِّئَةٍ يَسْتُرُهَا عَلَيْكَ أَوْ بَلِيَّةٍ يَصْرِفُهَا عَنْكَ؛ فَمَا ظَنُّكَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ؟ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ كَانَتْ فِي مُتَّفِقَيْنِ فِي الْقُوَّةِ مُتَوَازِيَيْنِ فِي الْقُدْرَةِ، لَكُنْتَ أَوَّلَ حَاكِمٍ عَلَى نَفْسِكَ بِذَمِيمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَسَاوِئِ الْأَعْمَالِ. و ياد آر كه تو از خدا روى گردانى و در همان لحظه او روى به تو دارد، و تو را به عفو خويش مى خواند، و با كرم خويش مى پوشاند در حالى كه تو از خدا بريده به غير او توجّه دارى. پس چه نيرومند و بزرگوار است خدا و چه ناتوان و بى مقدارى تو، كه بر عصيان او جرأت دارى، در حالى كه تو را در پرتو نعمت خود قرار داده، و در سايه رحمت او آرميده اى، نه بخشش خود را از تو گرفته، و نه پرده اسرار تو را دريده است. بلكه چشم بر هم زدنى، بى احسان خدا زنده نبودى در حالى كه يا در نعمت هاى او غرق بودى، يا از گناهان تو پرده پوشى شد، و يا بلا و مصيبتى را از تو دور ساخته است، پس چه فكر مى كنى اگر او را اطاعت كنى. به خدا سوگند اگر اين رفتار ميان دو نفر كه در توانايى و قدرت برابر بودند وجود داشت (و تو يكى از آن دو بودى) تو نخستين كسى بودى كه خود را بر زشتى اخلاق، و نادرستى كردار محكوم مى كردى.
دنیا شناسی وَ حَقّاً أَقُولُ، مَا الدُّنْيَا غَرَّتْكَ وَ لَكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ، وَ لَقَدْ كَاشَفَتْكَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْكَ عَلَى سَوَاءٍ، وَ لَهِيَ بِمَا تَعِدُكَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِكَ وَ [النَّقْضِ] النَّقْصِ فِي قُوَّتِكَ، أَصْدَقُ وَ أَوْفَى مِنْ أَنْ تَكْذِبَكَ أَوْ تَغُرَّكَ؛ وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَكَ مُتَّهَمٌ، وَ صَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُكَذَّبٌ. به حق مى گويم: دنيا تو را فريب نداده، اين تو هستى که به آن فريفته و مغرور شده اى (و خود را فريب داده اى)، دنيا پندهاى فراوانى دارد که پرده از روى واقعيت خود براى تو برداشته و تو را به عدل و انصاف دعوت کرده است. دنيا با هشدارهايى که از طريق نزول بلا و آفات در جسمت و کاستن از قوا و نيرويت به تو مى دهد راستگوتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گويد يا فريبت دهد. چه بسيار نصيحت کنندگانى درباره دنيا که نزد تو متهم اند و چه بسيار راستگويانى که در مورد اخبار دنيا که از سوى تو تکذيب مى شوند.
دنیاشناسی وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِي الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِيَةِ، لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْكِيرِكَ وَ بَلَاغِ مَوْعِظَتِكَ بِمَحَلَّةِ الشَّفِيقِ عَلَيْكَ وَ الشَّحِيحِ بِكَ؛ وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَا دَاراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْهَا مَحَلًّا، وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْيَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْيَوْمَ. اگر حال دنيا را در مورد مناطق ويران شده و خانه هاى خالى از سکنه، جستجو کنى به يقين آن را يادآورى کننده اى نيکو و واعظى گويا مى يابى همچون دوستى مهربان که از رسيدن اندوه به تو به شدّت ناراحت مى شود. دنيا چه سراى خوبى است براى کسى که آن را خانه هميشگى خود نداند و چه محلّ نيکويى است براى کسى که آن را وطن خود برنگزيند (آرى!) سعادتمندان بوسيله دنيا در قيامت، آنها هستند که امروز از آن مى گريزند.
پرهیز از ظلم وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟ سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان(1) به سر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم. چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود، و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند؟ _______________________ (۱). خارى سه شعبه كه خوراك شتران است و سخت گزنده است‏.
. خطبه ۲۲۴ در يك نگاه: به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه اين سخن را زمانى على عليه السلام بيان فرمود كه بعضى از اطرافيان به آن حضرت خرده گرفتند كه «معاويه» در سايه بذل و بخشش فراوان از بيت المال افراد را به سوى خود جذب مى كند و چه خوب بود كه شما هم از سختگيرى در امر بيت المال مى كاستى و افراد سركش را راضى نگه مى داشتى. امام عليه السلام برآشفت و اين سخن را ايراد كرد. كه در واقع از سه بخش تشكيل شده است: بخش اوّل را به بحثى كلى و جامع و كوبنده درباره تبرّى از ظلم و ستم آغاز كرده و مى فرمايد: به هيچ قيمتى حاضر نيست كمترين ظلم و ستمى روا دارد و خشم و غضب پروردگار را براى خود بخرد. بخش دوم به ذكر يكى از مصداقهاى روشن اين مطلب مى پردازد و داستان تنگدستى برادرش عقيل و انتظار نابجاى او را از بيت المال بيان مى فرمايد كه چگونه با «حديده محماة» (آهن تفتيده) به او پاسخ داد. بخش سوم را به ياد كرد مصداق زنده ديگرى از بيزاريش از ظلم و ستم اختصاص مى دهد و داستان «اشعث بن قيس» منافق و حلواى ملفوفه (نوعى حلوا كه اشعث بن قيس براى حضرت على (ع) هديه آورد) را ذكر مى كند و با جمله هاى بسيار رسا و گويا و بى نظير در زمينه تبرّى از ظلم و ستم و پايمال كردن حقوق ديگران گفتار خود را پايان مى دهد.
برخورد با امتیازخواهی ماجرای عقیل و آهن داغ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ، حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً؛ وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً، فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي، فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي. فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا، فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا؛ فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ، أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟ به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدّت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من (سه كيلو گرم) از گندم هاى بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى كرد، چون به گفته هاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى كنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مى دارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم، اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است امّا مرا به آتش دوزخى مى خوانى كه خداى جبّارش با خشم خود آن را گداخته است تو از حرارت ناچيز مى نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟
. در چند جمله پایانی کوبنده و صريح و گويا، امام(عليه السلام) مى فرمايد: هر گاه بزرگ ترين رشوه هاى متصوّر در جهان که همه روى زمين و قصرها و ثروتها و اموال و زرق و برقها باشد به من دهند که کمترين ظلم و ستمى که همان گرفتن پوست جوى (نه دانه جو) از دهان مورچه اى که ظاهراً کوچک ترين جنبنده است انجام دهم، نمى کنم. بسيارند کسانى که مبالغ کوچک و متوسّط رشوه آنها را تکان نمى دهد; ولى اگر امتياز مهمّى براى آنها قائل شوند که معادل تمام زندگى آنان يا بيشتر باشد دست و پايشان مى لرزد و مى لغزند. چه کسى مى تواند ادّعا کند که در هيچ حدّى از گرفتن امتياز در برابر هيچ حدّى از کمترين کار خلاف گرفتار لغزش نخواهد شد؟ امام مى فرمايد: من آن شخص هستم و حتّى صريحاً سوگند بر آن ياد مى کند. دليلى که امام براى اين امر آورده بسيار قابل توجّه است، زيرا امتيازات مادّى براى کسانى اهميّت دارد که دنيا در نظرشان بزرگ و برجسته است; امّا کسى که در اوج معرفت خدا قرار گرفته و ما سوى الله در نظر او کم ارزش و بى مقدار است و همه دنيا از ديدگاه او همچون برگ درخت نيم جويده اى در دهان ملخى است، دليلى ندارد که مرتکب عصيان پروردگار و ظلم و ستمى شود. على(عليه السلام) با چشم حقيقت بين خود به باطن دنيا مى نگرد; او همه اين مقامها و مواهب مادى را در حال فنا و زوال مى بيند و چيزى که ارزش آن را ندارد که کسى به آن دل ببندد يا به دل بستنش بينديشد. به همين دليل اگر بخواهيم ظلم و ستم، رشوه خوارى و تعدّى به حقوق ضعيفان از دنيا ريشه کن شود بايد در بالا بردن سطح معرفت انسانها نسبت به خدا و نسبت به دنيا تلاش و کوشش کنيم. در ضمن از اين عبارات با دلالت التزامى مى توان فهميد که ظلم و ستم و داورى به ناحق بدترين گناه است که حتّى در برابر به دست آوردن تمام دنيا نبايد آن را مرتکب شد.