اسر و مغيره
مرحوم سيد رضى به اين نكته اشاره نكرده كه ميان عمار ياسر و مغيرة بن شعبه چه گفتگويى بود كه على(عليه السلام) به عمار چنان فرمود. اما مرحوم علامه شوشترى نقل مى كند كه گفتگوى عمار با مغيره درباره اين بود كه عمار مغيره را دعوت كرد تا با اميرمؤمنان(عليه السلام) بيعت كند و او را در برابر دشمنانش (ازجمله معاويه) يارى دهد. مغيره نپذيرفت و به عمار گفت: يارى تو براى على بن ابى طالب مانند كسى است كه از گرما به بيابان سوزان فرار كند يعنى تو از آن مصيبت هاى زمان عثمان فرار كردى و الآن در فشار معاويه اى خواهى افتاد كه مصائبش بيشتر از اوست. هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) اين گفتگو را (يا گوشه اى از آن را شنيد) آن سخنان را به عمار فرمود.
2. عمار ياسر و مغيرة بن شعبه را بيشتر بشناسيم
درباره عمار ياسر، آن صحابى بزرگ و مخلص رسول الله(صلى الله عليه وآله) و صحابى فداكار جانشينش، اميرمؤمنان على(عليه السلام) پيش از اين در جلد 7، صفحه 83 از همين كتاب و جاهاى ديگر سخن گفته ايم ولى فضايل و مناقب آن مرد پاكباز بيش از اين هاست. او كسى است كه يكى از آيات قرآن درباره او نازل شد زمانى كه جماعتى از مشركين، او و پدر و مادرش را شكنجه كردند تا اظهار برائت از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كنند پدر و مادرش حاضر نشدند و شهيد گشتند ولى عمار با زبان و لفظ خود آنچه را مى خواستند گفت و گريه كنان خدمت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)آمد. آيه شريفه نازل شد: «(مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْيمَانِ); كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند (مجازات مى شوند) به جز آن ها كه تحت فشار واقع شده اند در حالى كه قلبشان با ايمان، آرام است». در اين جا بعضى از ناآگاهان گفتند: عمار با گفتن الفاظ مربوط به برائت و بيزارى از اسلام، كافر شد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «كَلاَّ إِنَّ عَمَّاراً مَلِىءٌ إِيمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اخْتَلَطَ الاِْيمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِه; چنين نيست، عمار از فرق سر تا قدم مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او آميخته است». سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) افزود: اگر باز در چنين شرايطى قرار گرفتى همين گونه عمل كن.
اين آيه و روايت از مدارك روشنى است كه اجازه تقيه را در شرايطى كه جان انسان در خطر است مى دهد.
در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او بشارت داد، فرمود: «يا ابا اليقظان (انتخاب اين كنيه براى عمار شايد به اين دليل بود كه در بعضى از جنگ ها او و بعضى ديگر از صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شب بيدار بودند و از لشكريان حفاظت مى كردند تا دشمن به آن ها شبيخون نزند) فَإِنَّكَ أَخُو عَلِى فِى دِيانَتِهِ وَ مِنْ أَفَاضِلِ أَهْلِ وَلاَيتِهِ وَ مِنَ الْمَقْتُولِينَ فِى مَحَبَّتِهِ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِية; تو برادر على در ديانتش هستى و از افراد برجسته اهل ولايت او مى باشى و از كسانى هستى كه در محبت او شهيد مى شوى و تو را گروه ستمكار شهيد مى كنند».
و همين گونه شد; او در صفين به دست لشكريان معاويه به شهادت رسيد.
جالب اين كه علماى اهل سنت نيز در فضيلت عمار مطالب قابل توجهى نقل كرده اند ولى با نهايت تأسف عثمان بلايى بر سر عمار آورد كه هر مسلمانى از شنيدن آن ناراحت مى شود. بلاذرى، از علماى معروف اهل سنت، در كتاب انساب الاشراف مى نويسد كه مقداد و عمار ياسر و طلحه و زبير و جمعى ديگر از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نامه اى نوشتند و كارهاى خلاف عثمان را در آن برشمردند و او را از عذاب الهى ترساندند و به او گفتند كه اگر دست از كارهايش برندارد بر ضد او اقدام خواهند كرد. عمار نامه را گرفت و نزد عثمان آمد و بخشى از آن را براى عثمان خواند. عثمان گفت: تو چرا از ميان آن ها داوطلب شدى؟ عمار گفت: براى اين كه من بيش از آن ها خيرخواه تو هستم. عثمان به او گفت: دروغ گفتى اى فرزند سميه (او را به نام مادرش ناميد كه توهين بزرگى محسوب مى شد، يعنى پدر تو معلوم نيست) عمار گفت: من فرزند سميه هستم و پدرم ياسر است. عثمان دستور داد غلامانش دست و پاى او را گرفتند و كشيدند و عثمان با دو پاى خود با كفش به پايين شكم او زد و او دچار فتق (پارگى پرده شكم) شد.
همين داستان را ابن عبدالبر، عالم ديگر اهل سنت در كتاب الاستيعاب در شرح حال عمار نقل كرده و افزوده كه يكى از دنده هاى عمار را نيز شكستند.
اما مغيرة بن شعبه: بسيارى درمورد او نوشتند كه مرد بسيار باهوشى بود و به همين دليل بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز از طرف خلفا مناصب مهمى به او داده شد كه آخرين منصبش فرماندارى كوفه بود ولى در عين حال مردى بسيار سنگدل و جنايت پيشه بود.
ابوالفرج اصفهانى درباره اسلام آوردن او چنين نوشته است كه مغيره درباره اسلام آوردن خودش مى گويد: با گروهى از طائفه بنى مالك در عصر جاهليت نزد
پادشاه مصر رفتيم و هدايايى براى او برديم. او هدايا را گرفت و دستور داد جوايزى به همه ما دادند بعضى را بيشتر و بعضى را كمتر ولى به من چيز بسيار كمى داد و چندان اعتنايى به من نكرد. گروهى از قبيله بنى مالك كه با من بودند با استفاده از كمك سلطان مصر هدايايى براى خانواده خود گرفتند و بسيار خوشحال بودند و هيچ كدام حاضر نشدند با من مواسات كنند (و من كينه آن ها را به دل گرفتم). هنگامى كه از مصر خارج شديم مقدارى شراب با خود آوردند
از آن نوشيدند من هم با آن ها خوردم ولى دوست نداشتم با آن ها باشم، با خود گفتم: اين ها به طائف بازمى گردند و به قبيله من مى گويند كه سلطان مصر به من بى اعتنايى كرد به همين دليل تصميم گرفتم آن ها را به قتل برسانم. به آن ها گفتم: من گرفتار سردردى شده ام. آن ها شراب خود را حاضر كردند و مرا دعوت نمودند. گفتم: چون سردرد دارم نمى نوشم اما شما بنشينيد من ساقى شما مى شوم. قبول كرده و شروع به نوشيدن شراب نمودند و هنگامى كه در آن ها اثر كرد باز هم تقاضاى شراب كردند. آنقدر نوشيدند و مست شدند كه به خواب عميقى فرو رفتند. من برخاستم و همه آن ها را به قتل رساندم و آنچه با آن ها بود برداشتم و به مدينه آمدم. ديدم پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در مسجد است و ابوبكر نزد اوست، مرا مى شناخت (پرسيد: براى چه آمده اى؟) گفتم: آمده ام شهادتين بگويم و مسلمان شوم. ابوبكر گفت: از مصر آمده اى؟ گفتم: آرى. گفت: آنهايى كه با تو بودند چه كردند؟ گفتم: ميان من و آن ها اختلافاتى بروز كرد و ما مشرك بوديم من همه آن ها را كشتم و غنائمشان را برگرفتم و خدمت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)آمدم تا خمس آن را تقديم كنم چون غنيمت مشركين است. پيغمبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: اسلامت را مى پذيرم ولى چيزى از اموالت را نمى گيرم و آن را تخميس نمى كنم زيرا تو به آن ها خيانت كردى. عرض كردم: هنگامى كه آن ها را كشتم بت پرست بودم اكنون مسلمان شده ام. فرمود: بسيار خوب، اسلام، گذشته ها را مى پوشاند. چيزى نگذشت كه اين خبر (قتل سيزده نفر) به قبيله ثقيف رسيد كه در طائف بودند. آن ها تصميم گرفتند با طائفه ما بجنگند سپس صلح كردند كه سيزده ديه پرداخت شود و غائله پايان يابد.
آرى اين است سابقه مغيرة بن شعبه.
ابن ابى الحديد اين داستان را نقل كرده و بعد از آن مى افزايد: جمعى از اصحاب ما چنين مى گويند: كسى كه اسلام آوردنش اين گونه باشد و پايان كارش خبر متواترى باشد كه تا پايان عمرش على(عليه السلام) را بر منابر لعن مى كرد و در ميان اين آغاز و پايان، كارش فسق و فجور و پر كردن شكم و هوس بازى جنسى و همراهى با فاسقان و صرف وقت در غير اطاعت خدا بود چگونه ممكن است كسى به او علاقه داشته باشد و ما چه عذرى داريم اگر فسق او را براى مردم آشكار نسازيم.
اين گفتار ابن ابى الحديد در واقع اشاره به داستان عدالت صحابه است كه اهل سنت همه آن ها را از خوب و بد و زشت و زيبا و مؤمن و فاسق، محترم مى شمارند. مقصود ابن ابى الحديد اين است كه آيا كسى را با اين زندگى سراسر كثيف و آلوده تنها به عنوان اين كه جزء صحابه بوده يعنى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را ديده مى توان تبرئه كرد يا او را عادل شمرد؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅ #حقیقت_این_است_که__ما_غایبیم
🔴《 #حجت_خدا》 خواه ظاهر باشد و خواه #غایب، شاهد است
1⃣_قول اول #امام_سجاد_ع
🔸مردمانی که در زمان #غیبت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به سرمی برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند ، ازمردمان همه زمانها برترند.
📒بحار الانوار
2⃣_ قلم دوم #امام_خمینی_ره
🔸قضیه #غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمیست كه به مامسائلی میفهماند من جمله اینكه برای همچوكار بزرگی كه درتمام دنیاعدالت به معنی واقعی اجرا بشود درتمام بشرنبوده كسی الامهدی موعود
3⃣_قلم سوم #علامه_حسن_زاده_املی
🔸«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه #غایب، شاهد است شاهد قائمی که هیچ گاه قعود ندارد.
بدان که فایده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤالهای مردم نیست
بلکه موجودات و حتی کمالات موجود به وجود آنها وابستهاند و در حال #غیبت افاضه و استفاضه او استمرار دارد، همچون خورشیدی که از پس ابرها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات میرساند.
🔸الهی، به حق انانی که از دیده مردم #غایبند، این غایب را در حضور بمیران!
📒الهی نامه
4⃣_قلم چهارم #آیـــت_الله_بهجت
🔸بیدار نیستیم، بیدار نمیشویم، که در خواب غفلت به سر میبریم. معلوم میشود لایق نیستیم که رئیس و رهبر و امام ما #غیبت نموده است.
📒در محضر بهجت
5⃣_ قلم پنجم #آیت_الله_انصاری_همدانی
🔸از ایشان پرسیدند که چطور می توان خدمت حضرت ولیّ عصر عجّ الله تعالی فرجه الشریف رسید؟ گفتند : وقتی حضور و #غیبت شان برای شما فرق نکند!
📒سوخته
6⃣_قلم ششم #حاج_سید_هاشم_حداد
🔸ظهور و #غیبت امام نباید برای تو تفاوتی کند. این توحید است ، این عرفان است
📒دلشده
7⃣_قلم هفتم #شهید_چمران
اگر امام زمان #غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او...این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم
8⃣_قلم هشتم #شهید_مهدی_زین_الدین
🔸در زمان #غیبت کبری به کسی منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد،منتظر شهادت،منتظر ظهور امام زمان(عج).........
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
💢رفیق، مال و نماز...
#شیعه_واقعی را چگونه می توان شناخت؟
بین #صفات و ویژگی های متعدد، امام صادق(ع) سه #صفت را نام میبرند...
✅امام صادق (ع):
#شیعه با سه صفت شناخته می شود:
به اطرافیانش نگاه می شود که چگونه افرادی هستند، و #نماز را چگونه و در چه وقت می خواند و اگر #صاحب مال است اموالش را چگونه مصرف می کند.
📚بحار الأنوار، ج 64، ص 302.
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنرانی کوبنده شهیدحجه الاسلام هاشمینژاد
♦️سخنانی که انگار نه برای دیروز، که برای امروز ما بیان شده است...
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
کتاب مثل نوشیدنی برای روح است؛ اما بعضی نوشیدنیها مضرند!
مجموعه طرح #بهار_کتاب_۹۸ (طرح اول)
📚 رهبر انقلاب: باید کتابِ خوب تولید شود. کتاب یک غذاست؛ یک غذای روح است؛ یک نوشیدنی روح است و چنانچه مقوّی باشد، روح را تقویت میکند.
⚠️ ما که سفارش میکنیم از این نوشیدنی بخورید، نوع نوشیدنی را معیّن نکردهایم. باید مواظب باشیم که مبادا نوشیدنی مسموم، خطرناک، فاسد، گندیده و مضر با رنگآمیزیهای خیلی خوب، دست مردم داده شود؛ بدون اینکه مردم بدانند.
🍔 همانطور که اماکن و سازمانهای ویژه، اگر ببینند غذایی فاسد به مردم فروخته میشود، با تولید کننده مقابله میکنند؛ اگر کتاب فاسدی هم به مردم داده میشود، باید با آن مقابله شود.
📕 البته من اعتقاد ندارم که باید هر کتاب و نوشتهای را که با سلیقهی خاصی نمیسازد و مضر بهنظر میرسد، جلوش را بگیریم. لکن کتب و نوشتههایی هست که مضر بودنشان برای مردم، واضح است؛ یعنی ترویج فحشا و فساد و از این قبیل است که برای مردم زیانآور است، نباید اجازه بدهند که چنین کتب و نوشتههایی منتشر شود.
📗 اما بیشتر باید تلاش کرد که کتابهای خوب، چاپ و منتشر شود. ۷۲/۲/۲۱
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
🔆 توصیف حاج اسماعیل دولابی از رهبر معظم انقلاب
👈در نوشتار زیر ماجرای دیدار عارف روشنضمیر حاج اسماعیل دولابی با رهبر معظم انقلاب و تعابیر وی درباره حضرت آقا بازگو شده است.
🌼حاج محمّداسماعیل دولابی در سال ۱۲۸۲ شمسی در یكی از محلات جنوب تهران به نام دولاب به دنيا آمد. حاج اسماعیل از كودكی با مجالس ذكر آلالله بالاخص حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بسیار مأنوس بود و از همین روی، مردم او را مایۀ خیر و بركت دانسته، به صفا و خلوص باطنش توسل جسته و در سختیها، وی را واسطۀ فیض الهی قرار میدادند.
وی در جوانی به كشاورزیاشتغال داشته و از همان زمان آثار توجه و عنایت حضرت حق در وی نمایان بوده است؛ به نحوی كه در سیر انفسی از شدّت طلب و محبّت، مورد جذبه و لطف حضرت حق قرارمی گیرد. حاج محمداسماعيل دولابی بااشخاص بسياری از اهل معنويت و معرفت دوستی داشته و با بزرگانی مانند حضرات آیات سیّد محمد شریف شیرازی، محمد علی شاهآبادی، محمدتقی بافقییزدی، محمدجواد انصاری مجالست و مؤانست داشتهاست.
شیفتگان و تشنگان زلال حقیقت از دور ونزدیک، روزها، ماهها و حتی سالیانی از عمر خویش را بر گرد وجودش حلقه زدند تا از او درباره خداوند رحیم، محبت، جذبه الهی، شوق بندگی و هزاران دیگر بشنوند. كلام این بزرگوار به دور از اصطلاحات پیچیدۀ رایج و در عين ساده و بیپيرايه بودن برای طبقات مختلف جامعه بسیار عمیق و راهگشاست و دل هر صاحبدلی را نورانیت میبخشد.
حاج محمداسماعيل دولابی در بهمن ۱۳۸۱ شمسی در روز موسوم به دحوالارض عالم ظاهر را ترك نمود و بدن مطهرش در صحن عتیق مجاور حرم حضرت معصومه(س) مأوا گرفت.
🔸توصیف رهبر معظم انقلاب از زبان حاج اسماعیل
سیدعلیاکبر پرورش نقل میکند: در جلسه آخری كه ایشان با رهبر معظم انقلاب دیدار داشتند پیرامون مسائل زیادی صحبت كرده بودند منتهی حاج آقا نبوی به بنده میفرمودند كاری كه تا به حال مرحوم دولابی نكرده بود و كسی هم ندیده بود، این بود كه در جلسه آخر هنگامی كه به رهبر نزدیك شدند دست آقا را گرفتند و بوسیدند و این خیلی عجیب بود چون ایشان نه مریدباز و مریددار بودند و نه كسی بودند كه تواضع بیجایی انجام دهند.
اما دست رهبر معظم انقلاب را بوسیدند و فرمودند ایشان خیلی نورانی هستند و حتی به خود بنده میفرمودند كه سرعت ایشان در نور گرفتن بسیار بالاست و خیلی سریع و لحظه به لحظه به نورانیتشان افزوده میشود و حتی در مسائل سیاسی نیز ایشان اینچنین هستند گفتند با این وصف بنده لایق و اصلح از ایشان سراغ ندارم.
این تعبیر را مرحوم دولابی نیز در مسائل عرفانی برایشان به كار میبرند میفرمودند: ایشان (رهبر معظم) یك مجموعه نوری است كه با سرعت بر نورانیتشان افزوده میشود و خداوند متعال در این راه افاضات زیادی به ایشان دارند و حتی در جریانات نخستوزیری و پیش از رهبری آقا هنگامی كه در مسائل سیاسی عدهای ایشان را اذیت میكردند مرحوم دولابی میفرمودند: اگر ایشان(آیتالله خامنهای) را دیدید بگویید نگران نباشید. اینها برای آن است كه شما آبدیدهتر شوید و تمام این برنامهها فقط برای تعالی شخص شما است.
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
🔴 ذلتی دیگر برای #وزیر_تلگرام
سروش👇
sapp.ir/doshmandakheli
ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/361037829Cafee3fc79e
#رشد_فردی
🌸 برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن:
1⃣ اینکه دائم دیگران را کنترل کنی.
2⃣ اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری
3⃣ و اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری.
🔆 همیشه بگو: خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر پیش داوری کنم و بیشتر فرصت دهم.
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi