eitaa logo
نهج البلاغه و زندگی
4هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.1هزار ویدیو
412 فایل
💌اجتماعی که علی (علیه السلام) را کنار گذاشت، علی (علیه السلام) را از علی(علیه السلام)بودن منع نکرد، بلکه خود را از علی(علیه السلام) داشتن محروم کرد. اینجا کلاسی است برای مرور تفکرات امیرالمومنین (علیه السلام) باشد که مقبول حضرتش افتد. ساجدی نسب
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیان
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ اساس خانواده به چه چیزهایی وابسته هست؟ 🎧 از آیت‌الله جوادی‌آملی @TebyanOnline
هدایت شده از تبیان
💞 معمولا ازدواج به خاطر قیافه و موقعیت شکل می‌گیره و طلاق به خاطر اخلاق! موقع انتخاب معیارهامون بیشتر دقت کنیم! @TebyanOnline
هدایت شده از تبیان
چند روایت عاشقانه از همسرداری علامه حسن‌زاده آملی(ره) 🔸علامه‌، مهربان بود و خانواده‌دوست. با این همه مشغله‌ی درس و تحقیق، اما برای اهل و عیالش کم نمیذاشت. 🔸نسبت به ادای حقوق همسر تا سرحد وسواس حساس بود همونطور که به نماز اول وقت. 🔸یکبار پیش خودش فکر کرده بود شاید جایی حق همسرش رو درست رعایت نکرده. رفته بود و ازش حلالیت طلبیده بود؛ گفته بود: می‌ترسم پیش خدا مسئول باشم. ❤️ به بچه‌ها سپرده بود:‌ در احترام به مادرتون سنگِ تمام بذارید! و خودش اینطور بود پیش و بیشتر از همه؛ هم به خاطر مقام همسری و هم به خاطر سیادت. ❤️گاهی که روزگار بهش سخت می‌گرفت و از پیدا کردن خونه‌ مستاجری درمونده می‌شد، همسرش رو پیش خدا واسطه می‌کرد که: گر حسن زاده‌ات گنهکار است کاین چنین رنج را سزاوار است رحم بر طفل شیرخوارش کن! یا به مامان دل فَگارش کن! ❤️این اواخر حاجیه خانم در بستر بیماری افتاد و پایش به اطاق عمل باز شد، چند بار. علامه که در قم بود و فارغ از غوغای جهان بر کرسی درس و تحقیق تکیه داشت، به هم ریخت. طاقت نیاورد خودش رو از قم به پای تخت بیمارستان رسوند و با صداقتی که بوی تواضع داشت گفت: من تا الان فکر می‌کردم نویسنده‌ی این کتاب‌ها منم و حال آنکه از وقتی تو در بستر افتادی، نرسیده‌ام حتی یک سطر بنویسم؛ اینقدر که حواسم پیش توست... ❤️و این عشق و دلدادگی همچنان ادامه داشت تا حدود نیم قرن که پیک مرگ بین این دو یار همراه فاصله انداخت. 😔 همینطور که جسم بی‌جان همسر رو به آغوش خاک می‌سپرد، اشک می‌ریخت و زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا! گواه باش که من از او راضی‌ام، تو هم راضی باش! ❤️ حالا حاجیه خانم به دیدار دلدار رفته بود و علامه طاقت نداشت خانه رو خالی از وجودِ پرمهرش ببینه، همونجا دفنش کرد و اطاقش رو بیت‌الرّحمه نامید. می‌گفت تا زنده‌ام می‌خواهم خدمتش کنم. ❤️عکسش رو هم گذاشت روی میز کارش، و هر وقت خسته می‌شد و چشمش به خواب می‌نشست،‌ بانو رو به یاد میاورد که سینی چای‌به‌دست در درگاه در ایستاده و می‌خندد، به یاد آن روزهای شیرین با او حرف می‌زد و به روحش سلام و فاتحه می‌فرستاد. @TebyanOnline