eitaa logo
نهج البلاغه و زندگی
4هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
11.7هزار ویدیو
368 فایل
💌اجتماعی که علی (علیه السلام) را کنار گذاشت، علی (علیه السلام) را از علی(علیه السلام)بودن منع نکرد، بلکه خود را از علی(علیه السلام) داشتن محروم کرد. اینجا کلاسی است برای مرور تفکرات امیرالمومنین (علیه السلام) باشد که مقبول حضرتش افتد. ساجدی نسب
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 چند وقته موفق به نماز شب نشدی، نکنه؟؟؟ پسر مرحوم حاج شيخ عباس قمي نقل مي كردند سال به ياد دارم كه ايشان يك ساعت قبل از اذان صبح بر مي خاست و ما با صداي شبانه پدر از بستر بلند مي شديم. دعوت به باغي شديم، شام خورديم و شب در همان باغ خوابيديم، پدر آن شب نه براي نماز شب و نه براي بيدار نشد. زماني كه برخاست پنج دقيقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولي بسيار ناراحت بودند. وقتي به منزل بازگشتيم پدر به پرداخت كه صاحب اصلي باغ را بشناسد و متوجه شد متعلق به رباخوارترين فرد در آن شهر و معروف به بانك بعد از ظهر است. كساني كه مشكل در پرداخت بدهي دارند بعد از ظهر ها نزد اين فرد، در اين باغ مي آيند و از او پول نزول مي گيرند. پدر تا چهل شب موفق به نماز شب نشدند.  💠 https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
ir.eitaa.messenger.apk
19.22M
👆فایل بروزرسانی پیام رسان ایتا ✅🔴 پیام‌رسان ، نسخه جدید اندروید خود را با قابلیت تازه روانه فروشگاه‌های اندرویدی کرد. ♦️ قابلیت چنداکانتی، ارسال لوکیشن، زیبانویسی و درج لینک در متن، مدیا استریمینگ، درج آلبوم و... از جمله این قابلیت‌های نسخه ۴.۱ است. ✅  کلاس نهج البلاغه و زندگی 🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
هدایت شده از موعود
🔘 گروه‌های مختلف (عج) 🔸 از روایات و سخنان اهل بیت(ع) می توان دریافت که یاران امام مهدی(عج) در دوران غیبت، همه در یک سطح نیستند و به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌‌شوند. در اینجا به اجمال هر یک از این گروه‌ها را بررسی می‌‌کنیم: 🔸 اول ـ اوتاد در لغت به معنی ست. در روایات صوفیه اهل سنت اوتاد گروهی از اولیا شمرده شده‌اند که شمار آنها چهار یا هفت و یا چهل تن هستند که بر خُلق (ع) یا بر قلب خلق شده‌اند یا دارای یقینی همچون (ع) هستند که به برکت ایشان باران می‌‌بارد و بلا از زمین دور می‌‌شود و مردم به واسطه ایشان روزی می‌‌یابند ... . 🔸 دوم ـ ابدال گروهی از هستند که هرگز جهان از وجود آنها خالی نمی‌ماند. در یکی از این روایات، از پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین نقل می‌‌کند: پیوسته نفر از امت من هستند که قلبهایشان همانند قلب حضرت ابراهیم(ع) است. خداوند به وسیله آنها بلاها را از اهل زمین دور می‌‌گرداند که به آنان ابدال گفته می‌‌شود. سپس رسول خدا فرمود: بدانید که اینان هرگز این مقام را از خواندن نماز و گرفتن روزه و پرداخت صدقه به دست نیاوردند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز به این مقام رسیدند؟ پیامبر فرمود: به وسیله و و برای مسلمانان. 🔸 ج ـ «نجبا» جمع «نجیب» و در لغت به معنای مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر است و در اصطلاح صوفیه بر چهل مرد که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنها و متصرف در حقوق خلق هستند، اطلاق می‌‌شود. در فرهنگ معارف اسلامی و دایرة المعارف معارف و معاریف نیز بر همین معنا تأکید شده است. نجبا از نظر جایگاه و مرتبه معنوی در درجه‌ای پایین‌تر از ابدال قرار دارند. 🔸 د ـ (صالحان) «صلحا»، جمع «صلیح»، به معنای صالح است. این واژه در بر گیرنده عموم انسان‌های شایسته‌ای است که به وظایف و خود عمل و از گناهان پرهیز می‌‌کنند. 🔸 ه‍‍ ـ (نقیبان) «نقبا»، از نظر لغوی، جمع « » به معنای سالار، پیشوا، رئیس، سرپرست گروه، سردسته، بزرگ‌تر و کسی است که معرفت به احوال مردم داشته باشد. 🔸 و ـ برخی علمای لغت، «رجال الغیب» را این گونه معنا کرد‌ه‌اند: «گروهی از مردان خدا که از نظر مردم دنیا پوشیده‌اند و جهان به وجود ایشان قوام دارد». نویسنده کتاب معارف و معاریف نیز در تعریف این واژه می‌‌نویسد: «رجال الغیب یا نجبا تن‌اند که در عالم پراکنده و از دید همگان پنهان‌اند». با توجه به مطالب یاد شده شاید بتوان گفت که رجال الغیب همان ابدال یا نجبا هستند. 📚 برگرفته از کتاب , ج 1: »؛ اثر 📬 خرید از یاران شاپ https://b2n.ir/darsnameh @mouood_org
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴هم صحبت شدن آیة اللّه با امام زمان علیه‌السلام و و راهنمائی گرانبهای آن حضرت🌴 آیة اللّه نجفی می گوید: «در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان اللّه الاعظم -عجّل اللّه فرجه الشریف - داشتم. با خود عهد کردم که شب چهارشنبه پیاده به مسجد بروم به این نیّت که جمال آقا صاحب الامر (ع) را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم براثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. به عقب برگشتم، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: «ای سیّد! سلامٌ علیکم.» ترس و وحشت به کلّی از وجودم رفت و و نفس پیدا کردم و تعجّب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجّه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم. از من سؤال کرد: «قصد کجا داری؟» گفتم: «مسجد .» فرمود: «به چه جهت؟» گفتم: «به قصد زیارت ولیّ عصر (ع).» مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم. داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنّ با او و آن دعا را می خواندند،احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سیّد فرمود: «سیّد تو گرسنه ای، چه خوبست شام بخوری.» پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثل اینکه سه قرص و دو یا سه سبز تازه بود، کَاَنَّ تازه از باغ چیده و آن وقت چهلّه ، و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم. سپس فرمود: «بلند شو تا به مسجد سهله برویم.» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آقا اقتدا کردم و متوجّه نبودم که این آقا کیست. بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟» گفتم: «می مانم.» در وسط مسجد در مقام امام (ع) نشستیم، به سیّد گفتم: «آیا یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامعی را فرمود: «این امور از زندگیست و ما از این دوریم.» این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد. ادامه دارد......🚶‍♂ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴هم صحبت شدن آیة اللّه با امام زمان علیه‌السلام و و راهنمائی گرانبهای آن حضرت🌴 آیة اللّه نجفی می گوید: «در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان اللّه الاعظم -عجّل اللّه فرجه الشریف - داشتم. با خود عهد کردم که شب چهارشنبه پیاده به مسجد بروم به این نیّت که جمال آقا صاحب الامر (ع) را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم براثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. به عقب برگشتم، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: «ای سیّد! سلامٌ علیکم.» ترس و وحشت به کلّی از وجودم رفت و و نفس پیدا کردم و تعجّب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجّه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم. از من سؤال کرد: «قصد کجا داری؟» گفتم: «مسجد .» فرمود: «به چه جهت؟» گفتم: «به قصد زیارت ولیّ عصر (ع).» مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم. داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنّ با او و آن دعا را می خواندند،احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سیّد فرمود: «سیّد تو گرسنه ای، چه خوبست شام بخوری.» پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثل اینکه سه قرص و دو یا سه سبز تازه بود، کَاَنَّ تازه از باغ چیده و آن وقت چهلّه ، و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم. سپس فرمود: «بلند شو تا به مسجد سهله برویم.» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آقا اقتدا کردم و متوجّه نبودم که این آقا کیست. بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟» گفتم: «می مانم.» در وسط مسجد در مقام امام (ع) نشستیم، به سیّد گفتم: «آیا یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامعی را فرمود: «این امور از زندگیست و ما از این دوریم.» این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد. ادامه دارد......🚶‍♂ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از سخنرانی های عالی
🔴 💠 شیخ عباس قمی می‌گوید من یک مرتبه به یک جایی دعوت شده بودم، یک بنده خدای بود من را دعوت کرد، از باب این‌که دعوت او را رد نکنم. خیلی نمی‌دانستم درآمد و او چیست، به خانه‌ی آن‌ها رفتم، غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او در معامله رعایت و را یک جاهایی نمی‌کند.❗️ من بعد از این‌که از خانه‌ی او آمدم تا شب شب‌ها برای بیدار نمی‌شدم، یا اگر بلند می‌شدم حال نماز شب نداشتم. تا شب وضع من این طور بود. ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ ✅کانال استاد عالے 🆔 @ostad_aali110
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
✳️ "سَر" آن است که در طریق وصال به باد رود و " جان" متاعی است که هم او بخشیده است تا به بهای آن لقایش را باز خریم، و سّر آن که خون مقتول عشق را ثارالله گفته اند نیز در همین جاست... 👤شهید 🙏پروردگارا! ما را آنچنانی که امام سجاد علیه‌السلام از خدا درخواست کرده است] امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین [ ، قرار بده. مرگ ما را به در راه خودت قرار بده. 👤 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2