eitaa logo
نهج البلاغه و زندگی
4هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
12.2هزار ویدیو
370 فایل
💌اجتماعی که علی (علیه السلام) را کنار گذاشت، علی (علیه السلام) را از علی(علیه السلام)بودن منع نکرد، بلکه خود را از علی(علیه السلام) داشتن محروم کرد. اینجا کلاسی است برای مرور تفکرات امیرالمومنین (علیه السلام) باشد که مقبول حضرتش افتد. ساجدی نسب
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطبه نهم
وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَ اَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَیْنِ الاَمْرَیْنِ الْفَشَلُ، وَلَسْنا نُرْعِدُ حَتّى نُوقِعَ، وَ لا نُسیلُ حَتّى نُمْطِرَ.(۱)
آنها (طلحه و زبير و يارانشان) رعد و برقى نشان دادند ولى با اين همه کارشان به سستى و شکست انجاميد ولى ما رعد (برقى) نشان نمى دهيم مگر اين که بباريم و سيلى جارى نمى کنيم مگر اين که بارانى به راه اندازيم!
شرح و تفسیر هیاهوى تو خالى از تعبیراتى که در کلام بالا آمده، چنین استفاده مى شود که امام(علیه السلام) این سخنان را بعد از پایان جنگ جمل بیان فرموده و اشاره به سخنانى است که طلحه و زبیر و یاران آنها در آغاز جنگ بیان کرده بودند و قال و غوغایى به راه انداختند ولى سرانجام، کارى از پیش نبرده و مفتضحانه شکست خوردند و «طلحه و زبیر» جان خود را در این راه باختند. امام(علیه السلام) مى فرماید: «آنها رعد و برقى نشان دادند ولى با این همه کارشان به سستى و شکست انجامید» (وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَاَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَیْنِ الاَمْرَیْنِ الْفَشَلُ). این تشبیه زیبا اشاره به ابرهایى مى کند که رعد و برق فراوانى ظاهر مى کنند و به مردم نوید باران پربرکتى مى دهند امّا سرانجام بى آن که قطره اى ببارد متلاشى و پراکنده مى شوند. سپس امام(علیه السلام) مى افزاید: «ولى ما رعد (و برقى) نشان نمى دهیم تا بباریم و سیلى جارى نمى کنیم مگر این که بارانى به راه بیندازیم» (وَلَسْنا نُرْعِدُ حَتّى نُوقِعَ، وَ لا نُسیلُ حَتّى نُمْطِرَ). اشاره به این که ما تا ضربات کارى بر پیکر دشمن وارد نکنیم نمى خروشیم و تا در میدان مبارزه کار دشمن را نسازیم سر و صدایى به راه نمى اندازیم! در واقع این دو جمله کوتاه بیانگر دو مکتب مختلف در فعالیتهاى اجتماعى و نظامى و سیاسى است. گروهى مرد سخنند و اهل حرف، در این میدان که وارد مى شوند غوغا مى کنند; ولى به هنگام عمل جز سستى و ناتوانى و ناکامى بهره اى ندارند. گروهى دیگر اهل کردار و عملند، سخن کم مى گویند امّا عمل بسیار دارند. ساکت و خاموشند امّا کار آمد و قهرمان. پیامبران الهى و مردان خدا و مجاهدان راه حق از گروه دوّم بوده اند ولى اهل باطل و لشکریان شیطان غالباً در گروه اوّل جاى دارند. در این جا نکته ظریفى است که باید به آن توجّه داشت و آن این که رعد و برق قبل از باریدن است و سیلاب بعد از آن، گروهى هستند که رعد و برقى نشان مى دهند، امّا بعداً بارانى ندارند و بدتر از آنها گروهى هستند که سیلابى راه مى اندازند بى آن که قبل از آن بارانى داشته باشند یعنى حتّى بعد از شکست و ناکامى ادّعاى پیروزى و موفّقیّت و کامیابى دارند و این هر دو از روشهاى افراد نادرست و بى منطق است. گروه اوّل مدّعیان دروغین و گروه دوّم دروغپردازان بى شرم و حیا هستند!     نکته ها ۱ـ مرد عمل  آنچه در گفتار بالا از امام(علیه السلام) آمده است ـ همان گونه که اشاره شد ـ یکى از اصول اساسى مدیریت «اولیاء الله» است. هرگز اهل جار و جنجال و سر و صدا نبوده اند; بلکه به عکس، همیشه عمل نشان مى دادند.(۱) آنها این ویژگى اخلاقى را به اصحاب و یاران خود نیز منتقل مى کردند که به جاى قال و غوغا، جهاد و تلاش از خود نشان دهند. نمونه این معنا چیزى است که در داستان جنگ «بدر» آمده که وقتى لشکر «ابوسفیان» کمى نفرات مسلمین را مشاهده کردند باور نکردند که پیامبر اسلام با این عدد کم به مقابله آنها برخاسته و احتمال مى دادند که نفرات بیشترى همراه او به میدان آمده باشند و در گوشه اى از میدان و در پستى ها و پشت بلندى ها پنهان شده باشند; به همین دلیل «ابوسفیان» به یکى از سربازانش به نام «عمیر» دستور داد که در اطراف میدان دقیقاً گردش کند و ببیند آیا تعداد مسلمین همان است که دیده مى شود؟ «عمیر» سوار بر مرکب شد و اطراف میدان گردش کرد و همه جا را به دقّت بررسى نمود و نگاهى نیز به قیافه اصحاب و یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)انداخت، سپس نزد «ابوسفیان» آمد و با او چنین گفت: «ما لَهُمْ کَمین وَ لا مَدَد وَلکِنْ نَواضِحُ یَثْرِبَ قَدْ حَمَلَتِ الْمَوْتَ النّاقِعَ اَما تَرَوْنَهُمْ خُرْساً لا یَتَکَلَّمُونَ، یَتَلَمُّظُونَ تَلَمُّظَ الاَفاعی، ما لَهُمْ مَلْجَأ اِلاّ سُیُوفُهُمْ، ما اَراهُمْ یُوَلُّونَ حَتّى یُقْتَلُوا وَ لاَ یُقْتَلُونَ حَتى یَقْتُلُوا بِعَدَدِهِمْ فَاْرَتاوُا رَاْیَکُمْ فَقالَ لَهُ اَبُوجَهْل: کَذِبْتَ وَ جَبُنْتَ; آنها نه کمینى دارند و نه نیروى کمک کننده دیگرى (من فکر مى کنم) شترهاى مدینه مرگ براى شما (سوغات) آورده اند! آیا نمى بینید سپاه محمّد خاموشند و سخن نمى گویند و همچون مارهاى خطرناک زبانشان را در اطراف دهان به گردش در مى آوردند! آنها هیچ پناهگاهى جز شمشیرهایشان ندارند و من باور نمى کنم که آنان به میدان جنگ پشت کنند بلکه مى ایستند تا کشته شوند و کشته نمى شوند مگر این که به تعداد خود از شما بکشند! این عقیده من است و شما تصمیم خود را بگیرید! «ابوجهل» (از این پیام تکان خورد ولى براى حفظ ظاهر) گفت: تو دروغ مى گویى و ترسیده اى مطلب چنین نیست»!(۲) سرانجام جنگ «بدر» نشان داد که آنچه «عمیر» از وضع مسلمانان استنباط کرده بود واقعیّت داشت نه آنچه «ابوجهل» گفت. این سخن هرگز منافات با این ندارد که انسان براى استفاده از جنبه هاى روانى در میدان جنگ رجز بخواند و با کلمات کوبنده، دشمن
را بمباران کند. مشکل آن جاست که تمام همّت، رجزخوانى و خلاصه کردن همه چیز در حرف و سخن باشد. همیشه باید اساس کار را عمل تشکیل دهد و سخن جنبه فرعى داشته باشد و به عنوان پشتوانه اى براى عمل مورد استفاده قرار گیرد. نمونه گروه اوّل، «طلحه» و «زبیر» و همدستان آنها بودند و نمونه بارز گروه دوّم، امام(علیه السلام) و یارانش. در خطبه ۱۲۴ «نهج البلاغه»، تعبیر روشنى در این باره دیده مى شود و آن این که امام(علیه السلام)ضمن دستورات جنگى به نیروهایش فرمود: «اَمیتُوا الاَصْواتَ فَاِنَّهُ اَطْرَدُ لِلْفَشَلِ; به هنگام نبرد صداها را خاموش کنید که سستى را بهتر دور مى سازد».(۳)   ۲ـ فرق میان غوغا سالارى و تبلیغات مفید و مؤثر ممکن است مرز میان این دو عنوان براى بعضى مشکل و پیچیده باشد که از یکسو از گفتار بى عمل نهى شده و خاموش بودن و عمل نشان دادن به عنوان یک ارزش معرّفى گردیده، و از سوى دیگر سخنانى که جنبه تبلیغى دارد و از نظر روانى دوستان را تقویت و روحیّه دشمن را تضعیف مى کند یکى از ابزارهاى مبارزه و موفّقیّت شمرده شده است، مانند رجزخوانى در میدان جنگ که در میان بزرگان نیز در «غزوات» رسول الله و جنگهاى امیرمؤمنان و سایر امام معصوم همچون سیدالشهدا امام حسین(علیه السلام) در «کربلا» معروف است و همه با آن آشنا هستیم و همچنین تهدیدهایى که در نامه هاى پیامبر اسلام یا على(علیه السلام) نسبت به دشمنان وجود داشت. چگونه مى توان این دو را از هم جدا ساخت و معیار آن چیست؟ حقیقت این است که فرق میان این دو با کمى دقّت آشکار است. آنچه مورد نهى واقع شده، سخنان تو خالى و رعد و برقهاى بى محتوا یا همان چیزى است که ما آن را لاف و گزاف مى نامیم و قراین نشان مى دهد که کار جدّى به دنبال آن وجود ندارد. این گزاف گوییها کار شیاطین و پیروان آنها و افراد بى منطق است. امّا تشویق و تهدیدهایى که به دنبال آن برنامه و کار و عمل است و از دایره سخن به دایره عمل منتقل مى شود و نشانه هاى واقعیّت در آن آشکار است، در گروه دوّم جاى دارد که نه تنها مذموم نیست بلکه بخشى از جنگ روانى با دشمنان محسوب مى شود و کاربرد وسیع و گسترده و مؤثّرى دارد. البتّه به این نکته نیز باید توجّه داشت که به هنگام درگیرى در جنگ، پرداختن به رجز خوانى و سخن گفتن و امثال آن بخشى از نیروهاى فعّال انسان را به خود اختصاص مى دهد و از تأثیر حملات و قدرت آن مى کاهد و به همین دلیل از آن نهى شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا