هدایت شده از کتابخانه صوتی
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب "داستان هایی از زندگانی امیرکبیر" نوشته استاد محمود حکیمی است ، استاد این داستان ها را طی سالها پژوهش و جستجو بر اساس منابع مستند و قابل استناد گردآوری کرده که تا به حال بیش از 50 بار تجدید چاپ شده است.
کتاب متن به هم پیوسته و سنگین تاریخی ندارد بلکه مجموعه داستانهای مستقل و کوچکی است که برای خواننده غیر حرفه ای نیز جالب است.
در پیشگفتار کتاب آمده است :
داستانهایی که در کتاب در مورد این بزرگ مرد تاریخ ایران آمده است تنها گوشه ای از زندگی آن مرد بزرگ را نشان میدهد ، او چون انسان بود زندگی اش خالی از ضعف نبود ، پس از شهادتش کوشش های فراوانی شد تا شخصیتش تخریب شود او را به دزدی ، خیانت و بیگانه پرستی متهم کردند اما حتی در زمانی که در همه شهر ها و قریه ها و مسجد ها تبلیغات دروغین ناصری ادامه داشت و بر سر در هر امامزاده ای سخن از عدالت ناصری بود ، مردم شریف و سپاسگذاری در خانه سر در گوش هم از عصر غرورآفرین صدارت امیر کبیر سخن میگفتند.
@audio_ketab
هدایت شده از بیداری ملت
🔴عکس تیم بسکتبال بانوان لبنان و سوریه رو منتشر کردن و میپرسن چرا ما از اینا دفاع کردیم؟!
واقعا نمیدونن جنگ ما برای برپایی حکومت اسلامی نبود و هر کشور ویژگیهای خاص خودش رو داره؟
خون شهدا در مبارزه با آدمخوارهایی ریخته شد که به اسم دین، قصد حمله و تجاوز به کل منطقه رو داشتند!
✍️احمد خنیفر
🔹 اگر انصاف و شرافت زنده بودند، امروز این مخالفان حجاب باید به احترام شهدایی که به حجاب اعتقاد داشتند، اما برای حفظ جان انسانها (چه معتقد و چه بیاعتقاد به حجاب) جانفشانی کردند، کلاه از سر برمیداشتند و درود میفرستادند!
✍️محمد علیوم
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
هدایت شده از تبیان
#همسران
چند روایت عاشقانه از همسرداری علامه حسنزاده آملی(ره)
🔸علامه، مهربان بود و خانوادهدوست. با این همه مشغلهی درس و تحقیق، اما برای اهل و عیالش کم نمیذاشت.
🔸نسبت به ادای حقوق همسر تا سرحد وسواس حساس بود همونطور که به نماز اول وقت.
🔸یکبار پیش خودش فکر کرده بود شاید جایی حق همسرش رو درست رعایت نکرده. رفته بود و ازش حلالیت طلبیده بود؛ گفته بود: میترسم پیش خدا مسئول باشم.
❤️ به بچهها سپرده بود: در احترام به مادرتون سنگِ تمام بذارید! و خودش اینطور بود پیش و بیشتر از همه؛ هم به خاطر مقام همسری و هم به خاطر سیادت.
❤️گاهی که روزگار بهش سخت میگرفت و از پیدا کردن خونه مستاجری درمونده میشد، همسرش رو پیش خدا واسطه میکرد که:
گر حسن زادهات گنهکار است کاین چنین رنج را سزاوار است
رحم بر طفل شیرخوارش کن! یا به مامان دل فَگارش کن!
❤️این اواخر حاجیه خانم در بستر بیماری افتاد و پایش به اطاق عمل باز شد، چند بار. علامه که در قم بود و فارغ از غوغای جهان بر کرسی درس و تحقیق تکیه داشت، به هم ریخت. طاقت نیاورد خودش رو از قم به پای تخت بیمارستان رسوند و با صداقتی که بوی تواضع داشت گفت: من تا الان فکر میکردم نویسندهی این کتابها منم و حال آنکه از وقتی تو در بستر افتادی، نرسیدهام حتی یک سطر بنویسم؛ اینقدر که حواسم پیش توست...
❤️و این عشق و دلدادگی همچنان ادامه داشت تا حدود نیم قرن که پیک مرگ بین این دو یار همراه فاصله انداخت.
😔 همینطور که جسم بیجان همسر رو به آغوش خاک میسپرد، اشک میریخت و زمزمهکنان میگفت: خدایا! گواه باش که من از او راضیام، تو هم راضی باش!
❤️ حالا حاجیه خانم به دیدار دلدار رفته بود و علامه طاقت نداشت خانه رو خالی از وجودِ پرمهرش ببینه، همونجا دفنش کرد و اطاقش رو بیتالرّحمه نامید. میگفت تا زندهام میخواهم خدمتش کنم.
❤️عکسش رو هم گذاشت روی میز کارش، و هر وقت خسته میشد و چشمش به خواب مینشست، بانو رو به یاد میاورد که سینی چایبهدست در درگاه در ایستاده و میخندد، به یاد آن روزهای شیرین با او حرف میزد و به روحش سلام و فاتحه میفرستاد.
@TebyanOnline
علامه حسن زاده و عکس همسر محرومشان در مقابل
((نهج البلاغه و زندگی))
@nahjolbalaghehvazendegi