eitaa logo
کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
194 دنبال‌کننده
54 عکس
0 ویدیو
0 فایل
گزیده هایی از کتاب نفیس نهج البلاغه ✍ اميرالمومنين علیه السلام از خودش مي گويد 👌 بدا بحال كسى كه ما را آن طورى كه سزاوار آن هستيم نشناسد و فضل و برترى ما را انكار كند. کانال علی(ع) راز نهج البلاغه را در سروش دنبال کنید @nahjolbalaqhe1
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 قسمت (۳) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ 👇انگیزه دشمنی خوارج با امیرالمومنین علیه السلام 1⃣سطحي‌ نگري و جهل به ژرفاي دين: ✍خوارج را در تاريخ، انسان‌هايي اهل دين و ديانت ، اهل نماز شب و حافظان و قاریان قرآن شناسانده‌اند. آنها اعتقادات عجیبی داشتند از جمله می گفتند هرکس گناه کبیره ای مرتکب شود کافرمی گردد. 👈 آنان چهره های متدین و مقدسی داشتند که همین باعث نفوذ ظاهری آنان شده بود... امّا دينداراني كه بينش لازم را نداشتند. همين امر آنان را به دشمني با حضرت علي علیه السلام كشاند. 💥امام علیه السلام وقتي فردي از خوارج را در عبادت مي‌بيند، مي‌فرمايد: "نوم علي يقين خير من صلاة في شك." به‌يقين خفتن بِه كه با دو دلي، نماز گزاردن. 📚( حکمت ۹۷) ✍ با اين سخن امام به‌گونه‌اي عذر آنان را در دشمني با خويش، موجّه مي‌نمايد و حتي در وصيتي كه براي پس از خود در رويارويي با آنان مي‌كند، به روشني پيداست كه آن حضرت، خوارج را گروهي جوياي حق، ولي بيراهه‌رو و گمراه مي‌داند. 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۴) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍انگیزه دشمنی خوارج با امیرالمومنین علیه السلام 2⃣ داور قرار دادن انسان در دين خدا: ابن‌ملجم كه براي كشتن امام علي علیه السلام مأموريت يافت، در كوفه با شبيب‌ بن بجره تماس گرفت و از او خواست تا وي را در اين كار همراهي كند. 👌چون شبيب علت آن را پرسيد، پاسخ گفت: علي به كاري تن در داد كه برخلاف حكم خدا بود. ✍ اين نگرش آن‌چنان در درون ابن‌ملجمِ خارجي جاي يافته بود كه وقتي عمل غيرانساني خويش را انجام داد و ضربتي بر امام وارد آورد، فرياد برآورد: "الحكم للّه يا علي لالك ولا لاصحابک." ☝️بنابراين، راز دشمني آنان با علي علیه السلام در فهم نادرست ايشان از دين بود 📣 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۵) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍انگیزه دشمنی خوارج با امیرالمومنین علیه السلام 3⃣ ديگر جهتي كه خارجيان را به دشمني مي‌كشاند، ادعاي قتل مسلمانان است كه باز در سخن ابن‌ملجم به شبيب آمده است: "علي، برادران صالح ما را كشته است و سزاي چنين فردي، كشتن است." 📚 مسند احمد،2/361؛ ج5/3. ✅ به هر حال، خوارج، با چنين باوري، به خشم و خشونت روي كردند و پيروان اينان، هيچ‌گاه از صحنه تاريخ اسلام، ناپديد نشدند؛ ✅ چرا كه هميشه انسان‌هاي كج‌ فهم، متعصّب و دينداران خشك ‌مغز نادان وجود خواهند داشت. 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۶) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍اصول مذهب خوارج ✅ خوارج ، یک مذهب در دنیای اسلامی ابداع کردند و برای مذهب خودشان یک اصول و فروعی ساختند، 👌 گفتند: کسی از ماست که اوّلاً معتقد باشد که هم عثمان کافر است، هم علی، هم معاویه، و هم کسانی که به حکمیّت تسلیم شدند، خود ما هم کافر شدیم ولی توبه کردیم، و فقط هر کسی که توبه کند، مسلمان است. 📚 سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۳۸. 👌 هم چنین چون یکي از اصول خوارج این بود که امر به معروف و نهی از منکر واجب است و هیچ شرطی هم ندارد و در مقابلِ هر امام جائر و هر پیشوای ظالمی در هر شرائطی باید قیام کرد ولو با یقین به این که قیام، بی فایده است و علی علیه السلام را نيز جزء کفّار می دانستند، 👌گفتند: پس راهی نمانده غیر از این که ما باید علیه علی قیام کنیم. ناگهان در بیرون (شهر) خیمه زدند و رسما یاغی شدند. در یاغی شدنشان هم یک اصول بسیار خشک و خشنی را پیروی می کردند، 👌می گفتند: دیگران مسلمان نیستند؛ چون دیگران مسلمان نیستند، از آنها نمی توانیم زن بگیریم و به آنها نباید زن بدهیم، ذبایح آنها ـ یعنی گوشتی که آنها ذبح می کنند ـ حرام است، از قصّابی آنها نباید بخریم، و بالاتر این که کشتن زنان و اطفال آنها جایز است. 📚 همان، ص ۳۸ و ۳۹ 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۷) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍اصول مذهب خوارج ✅ خوارج بعدها به این فکر افتادند که به خیال خود ریشه مفاسد دنیای اسلام را کشف کنند. ✅ آنان به این نتیجه رسیدند که عثمان و علی و معاویه همه بر خطا و گناهکارند و ما باید با مفاسدی که به وجود آمده، مبارزه کنیم؛ امر به معروف و نهی از منکر نمائیم. ✅ لذا مذهب خوارج تحت عنوان «وظیفه امر به معروف و نهی از منکر» به وجود آمد. 📚جاذبه و دافعه علی(ع)، ص ۱۲۳ـ۱۲۱ ✍ وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز، دو شرط اساسی دارد: 🔸یکی بصیرت در دین هم چنان که در روایت آمده است ـ اگر نباشد، زیان این کار از سودش بیشتر است. ❗️خوارج مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند و نادانی، آنها را بدینجا کشانید که آیات قرآن را غلط تفسیر کنند. ( 📚 همان، ص ۱۵۵ ) 🔸و دیگری بصیرت در عمل. که در فقه دو شرط برای آن گفته اند: «احتمال تأثیر» و «عدم ترتّب مفسده» ولی خوارج به این دو شرط پایبند نبودند. 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۸) ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍ اصول مذهب خوارج ✅ اصل دیگری که خوارج برای مذهب خودشان تأسیس کردند، که باز حاکی از تنگ نظری و جهالت اینها بود، این بود که گفتند: اساساً عمل، جزء ایمان است، و ایمان منفکّ از عمل نداریم. ✅ مسلمان به گفتن: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ اَشْهَدُ اَنَّ محمّداً رَسولُ اللّه » مسلمان نیست. 👈 مسلمان اگر نمازش را خواند، روزه اش را گرفت، شراب نخورد، قمار نکرد، زنا نکرد، دروغ نگفت، و اگر از هر گناه کبیره ای پرهیز کرد، تازه اوّلِ اسلامش است. و اگر مسلمان یک دروغ بگوید، اصلاً او کافر است، نجس است و مسلمان نیست. اگر یک بار غیبت بکند یا شراب بخورد، از دین اسلام خارج است 📚. سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص ۳۸ 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
📌 قسمت (۹) پایانی ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍ریشه اصلي خارجی گری را چند چیز تشکیل می داد: ۱. تکفیر علی و عثمان و معاویه و اصحاب جمل و اصحاب تحکیم ـ کسانی که به حکمیّت رضا دهند ـ عموما، مگر آنان که به حکمیّت رأی داده و سپس توبه کرده اند. ۲. تکفیر کسانی که قائل به کفر علی و عثمان و دیگران که یادآور شدیم، نباشند. ۳. ایمان، تنها عقیده قلبی نیست، بلکه عمل به اوامر و ترک نواهی جزء ایمان است؛ ایمان امر مرکّبی است از اعتقاد و عمل. ۴. وجوب بلاشرط شورش بر والی و امام ستمگر. می گفتند: امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به چیزی نیست و در همه جا بدون استثنا باید این دستور الهی انجام گیرد. 📚ضحي الاسلام ج ٣ ص ٣٣٠ ، به نقل از کتاب الفَرقُ بین الفِرَق. 🖍پایان ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه
✍قسمت اول ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍در دهه آخر صفر سال١١ هجرى پيامبرصلى الله عليه وآله بيمار شد. در حال بيمارى، اُسامَه فرزند زيد را، که در آن زمان هجده‌ساله بود، به اميرى لشکرى گماشت که برود به سمت شام و با نصاراى روم شرقى بجنگد . دستور فرمود که در آن لشکر، ابوبکر و عمر و ابوعبيده جرّاح سَعد بن عُباده و ديگر سران صحابه از مهاجر و انصار شرکت کنند، و تأکيد فرمود که کسى از ايشان، از رفتن با آن لشکر، تخلّف نکند. و فرمود: "لَعَنَ الله مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيش اُسامَه. "يعنى خداى لعنت کند هرکس را که از لشکر اسامه تخلف کند (و با آن لشکر نرود. پس از آن، حال پيامبرصلى الله عليه وآله، در اثر آن بيمارى، سنگين شد. به لشکر اسامه، که در بيرون مدينه بود، خبر دادند که پيامبرصلى الله عليه وآله در حال احتضار است. آنها که مى خواستند در امر خلافت دخالت کنند به مدينه بازگشتند و صبح روز دوشنبه دور پيامبر جمع شدند. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "تونى بِدَواه وقرطاس أَکتُبْ لَکمُ کتاباً لَن تَضِلُّوا بَعَدهٌ اَبَداً. "يعنى: قلم و کاغذ بياوريد تا (وصيت) نامه‌اى براى شما بنويسم که بعد از من هرگز گمراه نشويد. عمر گفت: "انَّ النبى غَلبَهُ الوَجَعُ و عنِدَکم کتابُ اللهِ؛ حَسْبُنا کتابُ الله"یعنى بيمارى بر پيامبر غلبه کرده‌است - کنايه از اين که نمى‌داند چه مى‌گويد - و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. در روايت ديگر، در طبقات ابن‌سعد، آمده‌است که، در آن حال، يک نفر از حاضران گفت: "انَّ نَبىَّ اللهِ لَيجهْيُر. "يعنى همانا پيامبر خدا هذيان مى‌گويد. گرچه در اين روايت گوينده را تعيين نکرده‌اند، ليکن، با توجه به روايت صحيح بخارى، گوينده همان‌کس بود که گفت "حَسْبُنا کتابُ الله. پس از اين گفت و گو و مجادله، بعضى از حاضرين خواستند که قلم وکاغذ بياورند، امّا پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "اوَبَعْدَمَاذا؟!" يعنى آيا پس از چه ؟! (بعد از اين سخن، اگر قلم و کاغذ مى‌آوردند و پيامبرصلى الله عليه وآله وصيت نامه‌اى مى‌نوشت که در آن اسم علىعلیه السلام بود، مخالفان مى‌توانستند چند نفر را بياورند و شهادت دهند که پيامبرصلى الله عليه وآله آن وصيت نامه را در حال هذيان نوشته‌است.) پس از اين ناسزا گويى پيامبر فرمود: "قُوُموا عَنّى لا ينبَغى عِندَ نَبّى تَنازُعُّ. " يعنى از نزد من برخيزيد، که در محضر پيامبر، نزاع کردن شايسته نيست. در سحر روز دوشنبه، در وقت اذانِ صبح، بلال طبق معمول به در خانه پيامبر آمد و نداى الصلاة  يا رسول الله را سر داد. پيامبرصلى الله عليه وآله ، در حجره عايشه و در حال بيهوشى بود و سرش بر زانوى على علیه السلام قرار داشت. عايشه به پشت در آمد و به بلال گفت: به پدرم بگو بيايد و نماز جماعت را اقامه کند. ابوبکر آمد و ايستاد به امامت نماز صبح، پيامبرصلى الله عليه وآله به هوش آمد و متوجه شد که در مسجد نماز جماعت بر پاست در حالى که على بر بالين او نشسته است. پيامبرصلى الله عليه وآله با آن حال بيمارى برخاست و وضو گرفت و بر بازوان فضل بن عباّس و حضرت علىعلیه السلام تکيه کرد. پيامبرصلى الله عليه وآله را در حالى به مسجد آوردند که از شدّت بيمارى پاهايش روى زمين کشيده مى‌شد. ابوبکر ايستاده‌بود به نماز. پيامبرصلى الله عليه وآله به جلو ابوبکر آمد و نماز او را شکست و به طور نشسته نماز خواند و صحابه به پيامبرصلى الله عليه وآله اقتدا کردند و نماز صبح را به جاى آوردند. بقيه وقايع در همان روز دوشنبه رخ داد و در همان روز، پيامبرصلى الله عليه وآله رحلت فرمود . 📚 سقيفه، علامه عسگرى ═✼@nahjolbalaqh✼═ ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه ✍ بر تاریخ
✍قسمت دوم ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍کسانى‌ که پيکر پاک و مقدّس رسول‌خداصلى الله عليه وآله را غسل دادند و در مراسم خاکسپارى آن حضرت نيز شرکت‌داشتند عبارت بودند از: على بن‌ابى‌طالب علیه السلام، عبّاس عموى پيامبر، فضل بن‌عبّاس، صالح (آزادکرده پيامبر). بدين ترتيب، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله جنازه آن حضرت را در ميان افراد خانواده او رهاکردند و تنها همين چند نفر عهده‌ دار تجهيز پيکر رسول‌ خدا شدند. 🔻بنا به‌روايتى ديگر، على علیه السلام همراه با فضل و قُثَم، فرزندان عباس و شُقْران (آزاد کرده پيامبر) و بنا به قولى اسامه‌بن‌زيد، تمام مراسم تجهيز رسول خداصلى الله عليه وآله را بر عهده‌داشتند و ابوبکر و عمر در اين مراسم حضور نداشتند. در اين وقت، عبّاس عموى پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت علىعلیه السلام گفت: "يا ابنَ أخى هَلُمَّ لاِ بايعَک فَلا يختَلِفُ عَليک اِثنان. " اى‌پسر برادر، بيا تا با تو بيعت کنم، که پس از آن، کسى با تو مخالفت نخواهد‌کرد. علىعلیه السلام فرمود: "لَنا بجهازِ رَسُولِ الله شُغلٌ. " اکنون کار ما تجهيز پيکر پيامبر است. در آن حال، انصار در سقيفه بنى‌ساعده، براى تعيين رهبرى از انصار گردآمدند . 🔻اين خبر به گروهى از مهاجران: ابوبکر و عمر و ابوعبيده و همراهانشان رسيد. اينان با سرعت به انصار در سقيفه ملحق‌شدند . بدين‌سان، بجز خويشاوندان پيامبر، کسى پيرامون پيکر آن حضرت باقى‌ نماند. وآنان عبارت بودند از: على بن‌ابى‌طالب علیه السلام، عباس بن‌عبدالمطّلب (عموى پيامبر)، فضل بن‌عباس (پسر عموى پيامبر)، قُثَم بن‌عبّاس (پسر عموى پيامبر)، اسامه بن‌زيد (آزادکرده پيامبر)، صالح (آزادکرده پيامبر) و أَوس بن‌خَوْلى (از انصار). و تنها همين افراد بودند که غسل و دفن پيکر پيامبر را بر عهده گرفتند . 🔻اقامه نماز بر جنازه پيامبر بر همه مسلمانان حاضر در مدينه واجب عينى بود، يعنى بر يک يک مسلمانان واجب بود. نماز بخوانند بر پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند نماز بر جنازه ديگران نبود و امام جماعت لازم نداشت؛ چنان که امام علىعلیه السلام مى‌فرمود: امام همه، خود پيامبرصلى الله عليه وآله است. لذإ؛ مسلمانان پنج نفر، شش نفر مى‌آمدند و حضرت اميرعلیه السلام ذکر نماز را بلند مى‌خواند آنها تکرار مى‌کردند. در ابتدا مردان نماز گزاردند و بعد زنان مسلمان و سپس فرزندانى که به بلوغ نرسيده بودند. اين کار از روز دوشنبه شروع و در عصر سه شنبه تمام شد. 🔻پيکر پيامبرصلى الله عليه وآله در شب چهارشنبه، در حضور چند نفر، در همان اتاقى که وفات يافته بود، دفن شد. بجز نزديکان‌رسول خداصلى الله عليه وآله کسى در به خاک سپردن پيکر آن حضرت شرکت نداشت و هنگامى طايفه بنى ‌غُنْم صداى بيل‌ ها را شنيدند که در خانه ‌هاى خود آرميده بودند. 🔻عايشه مى‌گويد: "ما از به خاک سپردن پيکر پيامبرصلى الله عليه وآله خبر نداشتيم تا آنگاه که در دل شب چهارشنبه صداى بيل‌ها به گوشمان رسيد" 📚 سقيفه علامه عسكرى 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqh✼═ ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه ✍ بر تاریخ
شناسی ✍قسمت سوم ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ 🔰و اما بعد از فوت پیامبرصلى الله عليه وآله که على بن‌ابى‌طالب علیه السلام، را از جانب خدا براى رهبرى امّت تعيين، و پيامبر اين امر را به مسلمانان ابلاغ فرموده بود، در جریان سقیفه دو نفر به عنوان نامزد خلافت معرفی شدند 🔻یکی سَعد بن‌عُبادهَ، که نامزد قبيله خزرج بود ونه همه آنصار. 🔻و دیگری ابوبکر، که نامزد جماعتى از مهاجران (قريش) بود،نه همه آنان. 🔰انصار حاضر در سقیفه می‌گفتند : انصار اسلام را يارى‌کردند. و انصار در راه پيامبر شمشير زدند. و شهرمدينه، شهر انصار است. بنابر این خلیفه باید از میان انان باشد. 🔰و اما مهاجران معتقد بودند: پيامبر از قبيله قريش است. و عرب نمى‌پذيرد که حاکم ايشان از قبيله‌اى ديگر باشد و جانشين پيامبر بايد از قريش باشد. ❗️پس از بيان آنچه گذشت مى‌توانيم داستان کودتاى سقيفه را درک کنيم. 📘در صحيح بخارى، از قول عمر داستان سقيفه چنين روايت شده: ⛅️وقتى‌که پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت، خبر به ‌ما رسيد که انصار در سقيفهّ بنى‌ساعده اجتماع کرده‌اند. من‌هم به ابوبکر پيشنهاد کردم که بيا تا ما هم به برادران انصار خود به پيونديم. 🔻و ما خود را به سقيفه رسانديم. على و زبير و همراهان ايشان با ما نبودند هنگامى‌که به سقيفه رسيديم متوجه شديم که طايفه انصار مردى را که در گليمى پيچيده بودند و مى‌گفتند سعَد بن‌عُباده است و تب دارد. 📌ما در کنار ايشان نشستيم و سخنران آنها برخاست و، پس از حمد و سپاس خدا، گفت: "نَحْنُ اَنْصارُ اللّه" ما ياران خداييم و نيروى رزمنده و به‌هم فشرده اسلام؛ شما گروه مهاجران، مردمى به شماره‌اى اندک هستيد و. . . 👀 من (عمر) خواستم در پاسخ او چيزى بگويم که ابوبکر آستينم را کشيد و گفت: خونسرد باش. ❗️پس خودش از جاى‌برخاست و به سخن پرداخت. به خدا قسم که او در سخن خويش هيچ نکته‌اى را که من مى‌خواستم بر زبان بياورم فرو گذار نکرد؛ يا همان را گفت، يا بهتر از آن‌را به زبان آورد. ☝️او گفت: اى‌گروه انصار، آنچه را از خوبى و امتيازات خود برشمرديد، بى‌گمان، اهل و برازنده آن هستيد. اما خلافت و فرمانروايى، تنها درخور قبليه قريش است، زيرا که آنها از لحاظ شرافت و حَسَب و نَسَب مشهورند و در ميان قبايل عرب ممتاز. اين‌است که من، به شما، يکى از دو تن را پيشنهاد مى‌کنم تا هر يک را که بخواهيد به خلافت انتخاب و با او بيعت‌کنيد. اين بگفت و دست من و ابوعبيده را گرفت و به آنان معرفى‌کرد. تنها اين سخن آخر او بود که از آن خوشم نيامد. 🔻در اين هنگام، يکى از انصار برخاست و گفت: "أَنا يُذَيلُها الُمحَکک وَ عُذيقْهَا المُرَحَّب. . . " يعنى من به‌منزله آن چوبى هستم که شتران پشت خود را با آن مى‌خارانند و درختى که به‌زير سايه‌اش پناه مى‌بردند. 🔻شما مهاجران براى خود فرمانروايى برگزينيد و ما هم براى خود زمامدارى انتخاب مى‌کنيم. 👀 در پى اين سخن، بگو مگو و سر و صدا از هر طرف برخاست و چند دستگى و اختلاف به شدّت ظاهر گرديد - من از اين موقعيت استفاده کردم و - به ابوبکر گفتم که دستت را دراز کن تا با تو بيعت‌کنم. او هم دستش را پيش آورد و من با او بيعت‌کردم. 🔻پس از اين‌که از کار بيعت با ابوبکر فراغت يافتم، به سوى سعد بن‌عباده هجوم برديم. . . . اگر کسى، بدون کسب نظر و مشورت با مسلمانان، با مردى به خلافت بيعت کند، نه از او پيروى کنيد و نه از بيعت گيرنده؛ که هر دو مستحقّ کشته شدند. 📚سقيفه/مرحوم علامه سيد مرتضى عسكرى ═✼@nahjolbalaqh✼═ ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه ✍ بر تاریخ
قسمت چهارم ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ‌ ✍ماجرای سقیفه را شيخ ‌مفيد در کتاب جمَل چنين آورده‌است: 🔰در آن زمان، صحرانشينانِ عرب براى خريد خواروبار، به صورت قبيله‌اى، به شهر مى‌آمدند؛ چون صحرا ناامن بود و اگر تعداد کمى از آنان مى‌آمدند، بارشان را مى‌گرفتند و خودشان را مى‌کشتند. لذا افراد قبيله، همه با هم، براى خريد خواروبار حرکت مى‌کردند. 🔻مردان قبيله اسلم از صحرا به مدينه آمده‌ بودند تا آذوقه تهيه ‌کنند. در آن زمان که وارد مدينه شدند، بيعت با ابوبکر در سقيفه انجام شده ‌بود. عمر و بقيه به آنان گفتند: بياييد کمک کنيد براى خليفه پيامبر بيعت‌ بگيريم، آن وقت ما هم خواربار رايگان به شما مى‌دهيم. آنها خوشحال شدند. اول خودشان ريختند و بيعت کردند، و بعد جزو دار و دسته ابوبکر شدند؛ دامن‌هاى عربى خود را به کمر زدند و کوچه‌ هاى مدينه را پُر کردند. به‌هر جا مى‌رسيدند، در بازار، کوچه، و. . . ، هرکس را که مى‌ديدند براى بيعت با ابوبکر مى‌آوردند. بدين ترتيب، ابوبکر به کمک قبيله اسلم خليفه شد . 🔻و اما ياران ابوبکر دليل انتخاب ابوبکر را، براى انصار، اين چنين بيان‌کردند: چون پيامبر از قريش است، جانشين او هم بايد از قريش باشد (قانون عرب چنين بود). دليل ديگر اين‌که ابوبکر صحابى پيامبر و از سابقين در اسلام بوده‌است. ✍حضرت اميرعلیه السلام در اينجا فرمايشى دارد؛ مى‌فرمايد: "اِحْتَجوا بِالشَّجرهِ وَاضاعُوا الثَّمَرَه" يعنى به‌درخت نبوّت (که از قريش بوده) احتجاج کردند و ميوه آن‌ را (که پسر عمو و داماد پيامبر است) ناديده‌گرفتند. آنان حجت آوردند که از شجره پيامبرند؛ در حالى‌که ميوه اين شجره را، که بنى‌هاشم هستند، ناديده‌گرفتند. ارزش درخت خرما يا انگور، به شاخ و برگش نيست، به ميوه آن است. 👌و نيز حضرت اميرعلیه السلام درباره اين که گفتند ابوبکر صحابى پيامبر است، فرمود: اينها مى‌گويند که ابوبکر بايد جانشين پيامبر بشود چون صحابى اوست. اگر خلافت به صحابه بودن‌است، چگونه ‌است آن جا که صحبت و قرابت با هم جمع شده است نمى‌شود⁉️ (يعنى درباره على بن‌ابى‌طالب، که هم صحابى پيامبر بوده و هم پسر عموى آن‌حضرت.) 💠 🔻همه مى‌دانيم که علىعلیه السلام کودکى خردسال بود که پيامبرصلى الله عليه وآله او را از خانه پدرش ابوطالب به خانه خود آورد. ✍حضرت علىعلیه السلام، خود، در اين باره مى‌فرمايد: پيامبر غذا را مى‌جويد و نرم مى‌کرد و در دهانم مى‌گذاشت؛ بوى خوش بدنش را به مشامم مى‌رساند؛ در غار حراء آنگاه که اولين وحى بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد با پيامبر بودم. ✳️علىعلیه السلام، تا وقت وفاتِ پيامبر صلى الله عليه وآله هميشه و همه جا، با آن حضرت بود. سرِ پيامبرصلى الله عليه وآله بر سينه علىعلیه السلام بود که از دنيا رفت . 💥حضرت علىعلیه السلام هم‌ صحابى پيامبر بود و هم از ذَوى‌القُرباى آن حضرت و هميشه، چون سايه، به دنبال پيامبر بود. ✍پس از بيعت با ابوبکر در سقيفه، کسانى که با او بيعت کرده بودند وى را، چون دامادى که به حجله مى‌برند، شادى ‌کنان به مسجد پيامبر بردند. چون ابوبکر و پيروانش وارد مسجد شدند کار خلافت تثبيت شد. 🔻مسجد پيامبر دارالحکومه بود؛ محل بستنِ عَلَم، اعزام لشکر، ديدارهاى رسمى پيامبر و رسيدگى به‌اختلافات مسلمانان بود. در واقع همه کارهاى جامعه مسلمانان آن‌روز در مسجد النّبى انجام مى‌شد. 🔻منبر پيامبر نيز حکم راديو و تلويزيون امروز را داشت. کودتاگران، در آغاز هر انقلاب، کوشش مى‌کنند که راديو و تلويزيون و دارالحکومه را تصرّف کنند. اين سه را تصرف کنند دولت را تصرف کرده‌اند. ✍در روز سه‌شنبه، فرداى روزى که در سقيفه بنى‌ساعده با ابوبکر بيعت به‌عمل آمد، کودتاچيان ابوبکر را آوردند تا بر منبر رسول خداصلى الله عليه وآله نشست. عمر، پيش از آنکه او سخنى بگويد، برخاست و پس از حمد خداوند گفت: که سخن ديروزش انکار وفات رسول خداصلى الله عليه وآله نه بر اساس کتاب خدا و نه دستورى از پيامبرصلى الله عليه وآله بوده است؛ بلکه او چنان مى‌پنداشته که پيامبر شخصاًبه تدبير کارها خواهد پرداخت و حضرتش آخرين کسى است که از جهان مى‌رود! و در پايان سخن‌گفت: خداوند کتاب خود را، که دستمايه هدايت و راهنمايى پيامبرش نيز بوده، در ميان شما نهاده است. اگر به آن چنگ بزنيد، خداوند شما را هم به‌ همان راه که پيامبرش را هدايت فرمود راهنمايى خواهدکرد. 🔻اکنون، خداوند شما را بر زمامدارىِ بهترين‌تان، که يار و همدمِ غار رسول خدا صلى الله عليه وآله بود، هم‌رأى و هماهنگ کرده‌است. پس برخيزيد و با او بيعت کنيد. ❗️بدين‌ترتيب، عمومِ مردم، پس از بيعت بعضى از افراد در سقيفه، با ابوبکر بيعت کردند. 📚سقيفه/ مرحوم علامه سيد مرتضى عسكرى 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه بر تاریخ
قسمت پنجم ┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ✍در صحيح بخارى آمده‌است: پس از آنکه گروهى در سقيفه بنى‌ساعده با ابوبکر بيعت کردند، بيعت عمومى با او، بر فراز منبر پيامبرخدا، به عمل آمد. 🔻انس بن‌مالک مى‌گويد: من در آن روز به‌گوش خود شنيدم که عمر، پى درپى به ابوبکر مى‌گفت که بر منبر بالا رود، تا اينکه سرانجام ابوبکر بر فراز منبر نشست و حاضران همه با او بيعت کردند.‌ 🔻آنگاه ابوبکر خطبه‌اى خواند و گفت: اى‌مردم، من از شما بهتر نيستم و زمام حکومت بر شما را به دست‌گرفتم. پس، اگر رفتارم را خوب و کارم را شايسته يافتيد مرا يارى‌دهيد و اگر بدى کردم و دچار لغزش وخطا شدم، مرا به راه‌آوريد . . . اينک برخيزيد و نمازتان را بخوانيد که خداي‌ تان رحمت کند. 🔻پس از آن، به‌امامت او، نماز جماعت گزاردند و سپس به خانه‌هاى خويش بازگشتند. ❗️ (مردم مدينه از روز دوشنبه تا شامگاه روز چهار‌شنبه، از کفن و دفن پيامبر خود بى‌خبر بودند!) 🔻در اين مدّت، نخست به سخنرانى‌هاى ايراد شده در سقيفه بنى‌ساعده و بعد بيعت گرفتن براى ابوبکر در کوچه‌هاى مدينه و سپس بيعت عمومى با او در مسجدالنّبى و آنگاه به سخنان عمر بن‌خطّاب و ابوبکر سرگرم بودند، تا که سرانجام ابوبکر به امامت نمازجماعت باايشان برخاست. 📚 سقيفه/ مرحوم علامه سيد مرتضى عسكرى 🖍ادامه دارد .... ═✼@nahjolbalaqhe✼═ 🖥 کانال علی(ع) راز نهج البلاغه بر تاریخ