#برشی از کتاب
اکهارت_تله در کتاب "قدرت اکنون" بیان میکند :
دیدم بعد از اینکه دو مرغابی با هم دعوا کردند، که البته آنقدرها هم طول نکشید،
آنها جدا شده و در مسیرهای متضاد کمی به عقب رفتند.
بعد هر یک از آنها بالهایش را چند بار محکم به هم زد و اینگونه آن انرژی مازادی که در حین آن دعوا تولید شده بود را آزاد کرد.
بعد از آن بال زدن، با آرامش پرواز کردند و رفتند. چنان که گویی هرگز هیچ اتفاقی نیفتاده بود.
حالا اگر آن مرغابی ها یک ذهن انسانی داشتند،آنوقت با فکر کردن و با داستان سرایی آن دعوا را زنده نگه میداشتند.
یعنی احتمالاً داستان مرغابی ها اینگونه می شد:
"باورم نمیشه چه کاری کرد؛ صورتش رو به ۱۰ سانتی متری من آورد.
برای خودش فکر میکند صاحب این برکه است.
اصلاً به حریم خصوصی من احترام نمیگذارد.
دیگر هیچوقت به او اعتماد نخواهم کرد. حتماً دفعه بعد هم میخواهد من را آزار دهد.
مطمئنم از حالا دارد نقشهاش را میکشد. اما من نمیگذارم.
ایندفعه درسی به او میدهم که فراموش نکند."
و ذهن همینطور داستان بافی میکند، فکر میکند و تا ماه ها یا سالها بعد درباره اش حرف میزند.
تا آنجا که مربوط به آن بدن است، این دعوا هنوز ادامه دارد و آن انرژی که در پاسخ به تمام آن افکار تولید میکند، احساسات و عواطف هستند که به نوبه خودشان افکار بیشتری تولید میکنند.
این تبدیل به تفکر احساسی ایگو( خود مهم پنداری) میشود.
واقعاً اگر مرغابی یک ذهن انسانی داشت چه زندگی پر دردسری داشت.
------------------
کانال #نجف_آبادما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1