⭕️ سال1357،دکۀ مطبوعاتی چهارراه شهرداری نجف آباد بعد از حدود 2ماه #اعتصاب و تعطیلی مطبوعات تازه باز شده بود و صفحۀ اول اطلاعات با تیتر «شاهرفت» و «امام آمد» را زده بودم روی دکه. تا پیروزی انقلاب، این دکه را چند دفعه مثل اینبار آتش زدند. بالای دکه، تابلویی با عنوان «اطلاعات» داشتیم که کامل خردش کردهاند.(بخشی از خاطرات #محمد_رضا_پزشکی خبرنگار دهه 40 و 50 روزنامه #اطلاعات در نجف آباد) @najafabadnews_ir
⭕️ اولین اعتصاب در نجف آباد
اولین چیزی که در نجف آباد، با دستگاه چاپ کردیم، #اعلامیه عزای عمومی و #اعتصاب بازار بود به مناسبت اعتراض به مقالۀ توهینآمیز روزنامۀ اطلاعات در مورد امام خمینی. مقاله را شخصی با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» با عنوان «استعمار سرخ و سیاه» در دی ماه۵۶ نوشته بود و مردم قم و برخی دیگر از شهرها در واکنش به آن، به خیابانها ریختند و در درگیری با ماموران رژیم تعدادی زخمی و شهید دادند.
به دنبال این موضوع، برخی دیگر از شهرهای کشور در چهلم شهدای قم، تجمع و اعتراض کرده و در درگیری با ماموران رژیم چندین شهید و زخمی دادند. هماهنگ با برخی شهرها و طبق اعلامیۀ مراجع تقلید، قرار شد بازار نجفآباد هم در اعتراض به این جنایات رژیم چند روز تعطیل شود.
در آن فرصت محدود و اختناق شدید، امکان انتقال دهان به دهان خبر یا استفاده از ظرفیت منابر نبود و تنها راه چاره را در پخش اعلامیه دیدیم. در آن مقطع، علماء شاخص مثل شریعتمداری، گلپایگانی و نجفی مرعشی با دستخط خودشان و «قلم دواتی» اطلاعیه نوشته و پایینش را مهر و امضاء میکردند و مردم هم در حد بالایی به این برگهها اعتقاد و اطمینان داشتند. البته حضرت امام بیشتر با چیزی غیر از قلم دواتی مینوشت ولی در مجموع بیشتر آنها خوانا و قابل فهم بود. مدتها طول کشید تا برخی علماء به تایپ اعلامیه هم روی آوردند.
اعلامیهها را پخش کردیم و صبح اول وقت خودمان را گذاشتیم کف بازار. اگه کسی قصد باز کردن مغازه را داشت، با تشر و مقداری چاشنی تهدید، مانع میشدیم. با همین تدابیر، اولین اعتصاب نجفآباد با موفقیت شکل گرفت و تا سه روز بعد هم ادامه داشت.
#نجف_آباد
#نجف_آباد_نیوز
🆔 @najafabadnews_ir
🆔 http://najafabadnews.ir
🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir2/
⭕️ شبی خطرناک برای چاپ اعلامیه در نجف آباد
کار با دستگاه فتوکپی، مشکلات و حتی خطرات خاص خود را داشت. داغ که میکرد، شروع میکرد به خط انداختن وسط برگهها. باید کمی صبر میکردیم تا خنک شود و در همین فاصله تعدادی را دستنویس مینوشتیم. از شب تا صبح که تمام ظرفیت با دستگاه کار میکردیم، حداکثر ۵هزار برگه دستمان را میگرفت.
یک شب، دستخط آیتالله گلپایگانی در محکومیت کشتار مسجد اعظم قم و اعلام عزای عمومی و #اعتصاب را گذاشتیم زیر دستگاه. جوهر چاپی که برای ۵هزار برگه، دو تا سه ۴لیتریاش را مصرف میکردیم، بوی فوقالعاده بدی داشت.
اکیپی مطمئن و دهنقرص داشتیم که بیشتر فعالیتهای #انقلابی را با هم انجام میدادیم. از این جمع فقط من، محمود حجتی و مصطفی ایزدی زنده ماندهایم و محمدرضا پورپونهای فوت کرده و بقیه شهید شدهاند؛ شهدایی مثل محمدحسین غیور، ابولقاسم منتظری، حیدرعلی امامی، مهدی طالب و سیدرسول کافیموسوی. با همین ترکیب، کارمان تا دو ساعت به اذان صبح طول کشید و قرار گذاشتیم مقداری استراحت کرده و بعد از نماز بریم واسۀ توزیع.
البته دلیل دیگری هم برای این کارمان داشتیم؛ پاسبانها حدود ساعت توزیع اعلامیهها را حدس زده و حساس شده بودند. معمولاً بین ساعت۱۲ تا ۲شب به صورت گروههای دونفره این کار را در معابر نجف آباد انجام میدادیم. هر تیم در محلۀ خودشان که تسلط خوبی به کوچه پس کوچههاش داشتند، تعدادی اعلامیه را داخل خانهها یا مغازهها میانداختند. اعلامیهها را دستهبندی کردیم و توی یک ذره جایی که لابهلای دستگاه و کاغذها خالی مانده بود، خوابیدیم.
بیدار که شدم، دیدم پانزده دقیقه تا اذان صبح مانده. همین که پا شدم، سَرم گیج رفت و خوردم زمین. چهار دست و پا خودم را رساندم به در. همین که هوای بیرون به سر و کلهام خورد، فهمیدم تمام اتاق را بخار جوهر چاپ گرفته و اگر چند دقیقه دیرتر جنبیده بودم، بویِ حلوای همهمان بلند شده بود. با همان حالت رفتم کنار حوض و سر و صورتم را آب زدم. با دوآفتابه و یک لگن برگشتم محل حادثه و بقیه را صدا زدم. هر کدام که بلند میشدند، ناخودآگاه میخوردند زمین. فرصت خوبی بود برای شوخی با بچهها.
– چه خبرتونه! میخواستید یه پیاله کمتر بخورید!
– زهرِ مار! نیشِت رو ببند. چِرو مسخرهمون میکنی!؟
📌به روایت یکی از مبارزان دوران انقلاب در نجف آباد؛کاری از انتشارات مهر زهرا در بخش تاریخ شفاهی
🆔 @najafabadnews_ir
🆔 http://najafabadnews.ir