•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
دلدادگی وحید به شهدا
از نخستین روزهای جوانی
هویدا بود و از همان ابتدا به
عضویت گروه تفحص درآمد..🦋..
هر دو هم عقیده بودیم و
به همین دلیل برای ماه عسل
به مناطق عملیاتی جنوب کشور
رفتیم تا با شهدا عهد ببندیم که
راهشان را ادامه میدهیم..🦋..
زندگی سرتاسر عشق و محبتمان
هرچند کوتاه؛ اما زیبا بود..🦋..
ثــمــــــــره هشــت ســــال
زندگیِ عاشقانه، دو فرزند
به نامهای «فاطمه حورا» و
«محمدوحید» شد..🦋..
دختر خردسالمان هنگام
شهادت پدر، چهار سال
بیشتر نداشت و محمدوحید
هیچگاه معنای حقیقی
واژه پدر را درک نکرد..🦋..
چرا که وحید در واپسین
روزهای چشم انتظاری برای
در آغوش گرفتن فرزند پسری
که مدتها بیقرار آمدنش بود،
در اولین روز از اسفند ۱۳۹۱ در
ماموریتی به کردستان به همراه
رفقای شهیدش، به آرزوی خود
رسید و به جرگــه شهــدای
امنیت و اقتدار پیوست..🦋..
محمدوحید حالا پا جای پای پدر
گذاشته و نه تنها صورتش که
انشاءالله در آینده سیرتش نیز
همچون پدرش میشود..🦋..
شهید امنیت و اقتدار #وحید_شیبانی
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
🍃 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
•𓆩💟𓆪•
•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
{🌼} هرچه از زیباییهای
زنــدگــیمان بگــویــــــم،
حق مطلب ادا نمیشود.
{🌱} زندگی مشترک ما
هــرچنــد کـــوتــاه، امــــا
سراسر نور بود و آرامش.
{🌸} هیچگاه غصــــه
هیچ چیزی را در زندگی
نمیخــــوردیم؛ چرا که
همه چیز فراهم میشد.
{🌱} همواره به وحید میگفتم،
«وحید خوش به حالت، تو هر
خواستهای از خدا داشته باشی،
به تــو عطــــــــــا میکنــد.
خدا چقدر تو را دوست دارد.»
{🌼} وحیــــد حواسش به
همه چیز بود و مراعات
احوال خانــواده را میکرد.
{🌱} اگر در سفره غــــذای
روز قبــل وجود داشت،
با اصــــرار وحید، آن غــذا
سهــــــم وی میشــــد.
{🌸} اگر نان ماندهای بود،
وحیــــد آن را برمیداشت.
اگر غــــــذا به انــدازه بود،
وحیــد آهسته غــذای خود را
میــل میکرد تا مطمئن شود
همــه سیـــــــــــر میشوند.
{🌱} او آرامــش مطلــق بود...
شهید امنیت و اقتدار #وحید_شیبانی
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
🍃 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
•𓆩💟𓆪•