eitaa logo
شبکه امامت پابدانا | 🇮🇷✌🏻🇵🇸
668 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
156 فایل
#امام_جمعه_انقلابی🇮🇷✌🏻 #یاور_رهبر ـــ ـ تلاش برای بیانِ تڪّھ‌اے از کھکشان‌ِ ولایَت،توسطِ نماینده ولیِّ فقیه برای آنان ڪھ در تڪاپویِ فهمِ نوایِ ربّنـا و حڪمتِ ندایِ نینَـوا هستند‌. ــ و آیدی جهت بیان انتقاد و پیشنهاد.. https://eitaa.com/Najmaldini
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ فقرای راستین نیازشان را مخفی می‌کنند کربلایی‌محبوب، کله‌پز مومن و قدیمی شهر است. روزی جوانی خوش‌هیکل وارد مغازه شده و اشکنه برای او می‌آورند. جوان کاسه را بلند می‌کند و می‌گوید: داداش ببخش نمک زیاد ریختم شور شد. اگر ممکنه کمی اشکنه بریز. محبوب کاسه را گرفته و اشکنه می‌ریزد. سری بعد هم جوان این کار را می‌کند. شاگرد کربلایی‌محبوب عصبانی شده و می‌گوید: تو نمی‌دانی چقدر باید نمک بریزی؟ کربلایی‌محبوب سریع کلام شاگرد را قطع کرده و می‌گوید: راست می‌گوید، نمکدان کمی خراب شده و زیاد می‌ریزد. شاگرد حساب کار دستش می‌آید و دیگر ادامه نمی‌دهد. سری بعد که آن جوان به مغازه می‌آید کربلایی‌محبوب کاسه او را از اشکنه پر می‌کند. بعد از رفتن او در گوش شاگرد می‌گوید: آن جوان می‌رود کارگری و هیکلش بزرگ است. با یک اشکنه عادی سیر نمی‌شود. پس عمدا نمک زیاد می‌زند تا ما کاسه‌اش را پر کنیم و آبرویش حفظ شود. حتی پولی برای خوردن مخلفات کله‌پاچه هم ندارد و همیشه با اشکنه از مغازه خارج می‌شود. من از روزی که مشکل او را فهمیدم کاسه‌اش را لبریز می‌کنم. می‌بینی که دیگر نمی‌گوید غذا را شور کرده است. خیلی‌ها از شدت شرم و حیا نیازشان را پشت نیازی پنهان می‌کنند. آنان فقرای راستین هستند که طبق قرآن «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» مصداقشان است. 🆔 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🔅 ✍ دنباله‌رو اکثریت نباش 🔹چوپانی تعریف می‌کرد گاهی برای سرگرمی با یک چوب‌دستی دم در آغل گوسفندان می‌ایستادم و هنگام خارج‌شدن گوسفندان، چوب‌دستی را جلوی پایشان می‌گرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن می‌شدند. 🔸پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می‌پریدند، چوب‌دستی را کنار می‌کشیدم. اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی می‌پریدند. 🔹تنها دلیل پرش آن‌ها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند! 🔸گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است. 🔹تعداد زیادی از آدم‌ها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش می‌دهند. مایل به باورکردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند. مایل به پذیرش بی‌چون‌وچرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند. 🔸وقتی خودت را هم‌صدا با اکثریت می‌بینی، وقت آن است که بنشینی و عمیقا فکر کنی! 🍃 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🔅 ✍️ فقط رو خودت تمرکز کن 🔸تنها پرنده‌ای که جرئت می‌کنه عقاب رو نوک بزنه دورنگوی سیاهه. 🔹اون پشت عقاب می‌شینه و گردنش رو گاز می‌گیره. 🔸با این حال عقاب هیچ واکنشی نشون نمی‌ده و با دورنگو نمی‌جنگه! 🔹اون وقت و انرژی خودش رو تلف نمی‌کنه، فقط بال‌هاش رو باز می‌کنه و شروع می‌کنه به بالاتر پروازکردن تو آسمون. 🔸هرچی پروازش بالاتر باشه نفس‌کشیدن برای دورنگو سخت‌تره و سرانجام به‌خاطر کمبود اکسیژن سقوط می‌کنه! 🔹زندگی عقاب رو سرلوحه زندگی‌تون قرار بدید. 🔸نیازی نیست به همه قضاوتا و نبردا واکنش نشون بدید؛ فقط کافیه رو خودتون و آینده‌تون تمرکزتون کنید و پیشرفت کنید و ارتفاع بگیرید تا همچین مسائلی براتون ریز و بی‌اهمیت بشن. 🇮🇷 | http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🔅 ✍️ چوب خدا 🔹یکی از بزرگ‌ترین فقیهان جهان تشیع در نجف می‌زیسته و شاگردان بسیاری تربیت کرده‌ است. 🔸آن زمان شایع شده بود از همسرش کتک می‌خورد! 🔹وقتی از او در این باره پرسیدند، گفت: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوی‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی می‌شود، حسابی مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد! 🔸از او پرسیدند: چرا طلاقش نمی‌دهید؟ 🔹گفت: این زن در این خانه برای من از اعظم نعمت‏‌های خداست، چون وقتی بیرون می‌آیم و برای نماز می‌ایستم، تمام صحن، پشت‌سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند. 🔸گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد. همان‌وقت می‌آیم در خانه کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. 🔹این چوب الهی است، این باید باشد! 🇮🇷 | http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🔅 ✍️ خطر شاعر و نویسنده خائن از قاتل بیشتر است 🔹روزی حکیمی درس به شاگردان می‌گفت که خون‌ریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. 🔸شاگردان با خشم به او می‌نگریستند و در دل هزار دشنام به او می‌دادند که چرا مزاحم آموختن آن‌ها شده است. 🔹آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سوال ساده پرسید و رفت. 🔸فردای آن روز، شاعر دربار، پای به محل درس گذاشت تا سوالی از حکیم بپرسد. شاگردان به احترامش برخاستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد. 🔹اما دیدند از استاد خبری نیست. هر طرف را نظر کردند، اثری از استاد نبود. 🔸یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می‌نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفت و پرسید: چگونه است دیروز آدم‌کشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش‌هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده‌ای سرشناس آمده، محل درس را رها کردید؟ 🔹حکیم گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه می‌زند، اما یک نویسنده و شاعر خودفروخته کشوری را به آتش می‌کشد. 🔸شاگرد متحیر به چشمان استاد می‌نگریست که استاد از او دور شد. 💢 استاد با رفتارش به شاگردان فهماند كه هنرمند و نویسنده خائن، از هر کشنده‌ای زیان‌بارتر است. 🔻 | http://eitaa.com/najm_aldini_ir