🌴🌴🌴🌴🌴
#لطیفه
#لبخنـــــــد 😍
#لطیفه
👨🏻🧕#پدر و مادری بچهشون رو به زور
وادار به #نمـــاز خوندن میکنن...
👦🏻بعد میبینن نشسته، داره دعامیکنه:
🤲 #خدایا اینا منو بـزور وادار کردن #نماز بخونم، تو خودت قبول نکن
😂😁😂
🌷🌹🌷🌹🌹🌹🌷
🌸امام صادق علیهالسلام :
ما کودکان را در 5سالگی به #نمـاز وا میداریم و شما مردم هم کودکانتان را در 7سالگی امر کنید که #نماز بخوانند.
🌷🌷🌹🌷🌷🌹
#احکامشرعی🌹🌷
⭕مبطلات نمــــاز : 👇
🔅#از بين رفتن يكى از شروط نماز
(مثلا نجس شدن لباس)
🔅#باطل شدن وضـو
🔅#دستبسته نمازخواندن (مثل غیر شیعه ها)
🔅 #آمین گفتن
🔅#پشت به قبله نماز خواندن
🔅#حرف زدن عمدی
🔅#خنده باصدا وعمدی
🔅#گریه كردن براکاردنیا
🔅بهم خوردن صورت وحالت نماز
🔅 #خوردن و آشاميدن
🔅#شك کردن در بعضی قسمتهای #نماز(مثل شک دررکعتهای #نمازدورکعتی)
🔅كم يا زياد كردن اركان نماز
🔰#نمازهای واجب 6 تاست:
۱. #نمازهای روزانه(۱۷رکعت)
۲. #نماز آیات
۳. #نماز میّت
۴. #نماز طواف واجب خانه کعبه
۵. #نماز قضای پدر و مادرکه بر پسر بزرگتر واجب است
۶. #نمازی که بواسطه اجاره و نذر
و قسم و عهد واجب میشود.
🆔 @najmehkhaton_masjedjameh
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌦🌈#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#وصیت_شهدا
🥀🕊 🥀🕊🥀🕊 🥀🕊