eitaa logo
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
349 دنبال‌کننده
12هزار عکس
4.6هزار ویدیو
161 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ بخاطر دلایلی کلا برداشته شد((:
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🍁 🍁 ✅(۳) 💢موضوع: شرط لازم برای جهاد امیدآفرینی 🔸🌺🔹 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻 🍁 🇮🇷🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راهکارهای امید آفرینی در قرآن کریم.pdf
4.19M
🇮🇷🍁 🍁 ✅ (۱) 💢موضوع: راهکارهای امیدآفرینی در قرآن کریم 🔸🌺🔹 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻 🍁 🇮🇷🍁
۵۶۴.pdf
3.06M
🇮🇷🍁 🍁 ✅ (۲) 💢موضوع: بیانات در خصوص امید و امیدآفرینی 🔸🌺🔹 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻 🍁 🇮🇷🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🍁 🍁 🎥 موشن_گرافی ✅ موضوع: امیدآفرینی بسیج 🔸🌺🔹 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻 🇮🇷🍁 🍁
❇️امام خامنه ای مد ظله العالی: دردنیایی که اساس کار دشمنان حقیقت بر فتنه سازی است،اساس کار طرفداران حقیقت باید بر بصیرت وراهنمایی باشد. 88/09/22 🍃🌸🍃〰〰〰〰〰〰〰 🔰 ⁉️ ✅باموضوع:جهادامیدآفرینی 🕢زمان:پنجشنبه14اسفندماه99 ساعت14:30 🎙سخنران:سرکار خانم جهانبخش 🔄آیدی جهت جهت ارسال سوالات @HeydareKarar313 🍃🌼🍃〰〰〰〰〰〰〰 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Voice 015.m4a
12.21M
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 1⃣قسمت اول 💠 موضوع: جهاد، امید آفرینی 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ‎‌‌‌‌ ‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌─┅═༅🕊1⃣🕊༅═┅─ سخنران: سرکار خانم جهانبخش ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
Voice 016.m4a
9.52M
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 2⃣قسمت دوم 💠 موضوع: جهاد، امید آفرینی 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ‎‌‌‌‌ ‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌─┅═༅🕊2⃣🕊༅═┅─ سخنران: سرکار خانم جهانبخش ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از نظر مقام معظم رهبری معیارهای نامزد اصلح چه مواردی است؟ پاسخ سوال : از نظر رهبری ما دو جریان سیاسی داریم انقلابی و غیر انقلابی انقلابی شخصی است که اصلح باشد یعنی علاوه بر شاخص های عمومی برخی شاخص‌های اختصاصی هم داشته باشند... ۱. تدیّن و تعهد و خوشنامی ۲. وفاداری به انقلاب و ایستادگی در راه آن ۳. عزم و اراده و نفوذ ناپذیری در مقابل دشمن و افراد ناصالح ۴. دارای برنامه و کفایت لازم ۵. مرعوب نشدن در مقابل دشمنان ۶. ساده زیستی و دوری خود و بستگان از اشرافی­گری ۷. مردمی و آشنا به درد مردم، خدمتگزاری ۸.اعتقاد واقعی به راه امام راحل(ره) و آرمان‌های انقلاب ۹. تقید به مسائل اخلاقی، نظیر؛ پرهیز از معامله گری، رشوه و توصیه پذیری، توجه به منافع طبقات برخودار جامعه. ۱۰. تثبیت مواضع عزت آفرین، صحیح، عاقلانه و حکیمانه انقلاب و نظام. ۱۱. پرهیز از اسراف یا هزینه از بیت المال یا اموال شبهه ناک در تبلیغات و غیر آن. ۱۲. شناخت اولویتها و فوریتهای نظام و مردم و پرداختن به آنها 🌺 💢🌺 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
619.1K
⁉️ سوال ۱: آخرین وضعیت و چشم انداز آینده اردوگاه جریان انقلابی در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ را چگونه ارزیابی میکنید؟ ✅دکتر روزبهانی پاسخ میدهد ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
2021_03_04_06_57_22.mp3
1.68M
⁉️سوال ۲: ویژگی کانیدای خوب و اصلح چیست؟ ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
بیشترین قشر ناامید کشور جوانان هستند با این اوضاع گرانی و بیکاری چطوری امید را در دل آنان بارور کنیم؟؟؟ ✍ جوان یعنی نیرو یعنی کارآمد یعنی نشاط یعنی خودش امید است باید تلاش کند و کاری که حلال است هر چند با حقوق کم شروع کند خدا به آن کم برکت می دهد باید قوه اعتقادی جوان را که در فطرت اوست به او بشناسانیم و او را به آنچه خدا برای او فراهم کرده شاکر نشان دهیم در کل استعدادهای بالقوه او را برایش نشان دهیم که در پی کشف آن بر آید. ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
چرا خبر دشمن مایوس کننده است ؟؟؟کار دشمن همین هست باید اخبار کذب منفی و اختلاف انگیز بفرسته تا مردم را از نظام و انقلاب دلسرد بکنه از دشمن چنین انتظاری هست. ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 ڪه مے آید باز دلتنگ مےشوم❥ 🔹بی قرارِ یـاد یاران مےشوم یاد جانبازان میدان جنون🌱 🔹آشنایان غبارو خاڪ و خون یادآنانےڪه مجنون بوده‌اند.✨ •┈┈••✾•⚘•✾••┈┈• ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
حضرت عشق عجب کرب و بلایی دارد شب جمعه حرمش حال و هوایی دارد.... 💔 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
حاج قاسم سلیمانی:[🕊] ✍ سر دفاع از انقلاب ما تازه رسیدیم به نقطه. شروع... [🌹]علمای ما می‌فرمایند: «چهل سالگی در واقع دوره ای بوده که پیامبران به نبوت می‌رسیدند. [🌳] انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است. [🌴] خیلی آمادگی می‌خواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند.» 🦋 🌹 ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
#_پارت_بیست_و_ششم #خاک_های_نرم_کوشک✨ • فرشته واقعی✨ همسر شهید🖊_____ هر وقت آن عکس را می بینم، یاد
✨ • خانه ي استثنایی🏠 همسر شهید🖊______ سپاه که کم کم شکل گرفت، عبدالحسین دیگر وقت سرخاراندن هم پیدا نمی کرد. بیست و چهار ساعت سپاه بود، بیست و چهار ساعت خانه.خیلی وقتها هم دائماً سپاه بود. اولها حقوق نمی گرفت. بعد هم که به اصطلاح حقوق بگیر شد، حقوقش جواب خرج و مخارجمان را نمی داد. براي همین کار بنایی هم قبول می کرد. اکثرا شبها می رفت سرکار. آن وقتها خانه ي ما طلاب بود.جان به جانش می کردي، چهل متر بیشتر نمی شد. چند دفعه بهش گفته بودم: «این خونه براي ما دست و پاش خیلی تنگه، ما الان پنج تا بچه داریم، باید کم کم فکر جاي دیگه اي باشیم.» هیچ وقت ولی مجال فکر کردنش هم پیش نمی آمد، تا چه برسد بخواهد جاي دیگري دست و پا کند. اول، چشم امیدم به آینده بود.ولی وقتی جنگ شروع شد، از او قطع امید کردم. دیگر نمی شد ازش توقع داشت. یک ماه رفت براي آموزش. خودم دست به کار شدم.خانه را فروختم و یک چهار راه بالاتر، خانه ي بزرگتري خریدم. خاطره ي آن روز، شیرینی خاصی برام دارد، همان روز که داشتیم اثاث کشی می کردیم. یادم هست که وسایل زیادي نداشتیم، همانها را با کمک بچه ها می گذاشتیم توي فرقون و می بردیم خانه‌ي جدید. یک بار وسط راه، چشمم افتاد به عبدالحسین. از نگاهش معلوم بود تعجب کرده.آمد جلو. یک ماه ندیده بودمش. سلام و احوالپرسی که کردیم، پرسید: «کجا می رین؟» چهار راه جلویی را نشان دادم. «اون جا یک خونه خریدم.» خندید. گفت: «حتماً بزرگتر از خونه ي قبلی هست؟»😂 «آره.» باز خندید. «از کجا می خواین پول بیارین؟»🤣 گفتم: «هر کار باشه براي پولش می کنیم، خدا کریمه.» چیزي نگفت. یقین داشتم از کاري که کردم، ناراحت نمی شود. وقتی خانه ي جدید را دید، خوشحال هم شد. خانه خشتی بود و کف حیاطش موزائیک نداشت. دیوار دورش هم گلی بود. با دقت همه جا را نگاه کرد. گفت: «این براي بچه ها حرف نداره، دست و پاش هم خیلی بازه.» کار اثات کشی تمام شد. عبدالحسین، زودتر از آن که فکرش را می کردم، راهی جبهه شد. چند روزي تو خانه ي جدید راحت بودیم. مشکل از وقتی شروع شد که باران آمد. تو اتاق نشسته بودیم. یکدفعه احساس کردم سرم دارد خیس می شود. سقف را نگاه کردم ازش آب چکه می کرد! دست و پام را گم کردم. تا به خودم بیایم، چند لحظه اي گذشت. زود رفتم یک ظرف آوردم و گذاشتم زیرش. فکر کردم دیگر تمام شد. یکهو: «مامان از این جا هم داره آب می ریزه!»😨 ........................................... ✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋 🍃ادامه دارد.... لطفا فقط با ذکر و کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست.... حواست باشه مومن⛔️ ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻
🇮🇷|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|🇵🇸
#_پارت_بیست_و_هفتم #خاک_های_نرم_کوشک✨ • خانه ي استثنایی🏠 همسر شهید🖊______ سپاه که کم کم شکل گرفت،
✨ • باران شدیدتر می شد و آب چکهاي سقف هم بیشتر. اگر بگویم هر چه ظرف داشتیم، گذاشتیم زیر سوراخهاي سقف، شاید دروغ نگفته باشم. تا باران بند بیاید، حسابی اذیت شدیم. بعد از آن، روز شماري می کردم کی عبدالحسین بیاید، مخصوصاً که چند بار دیگر هم باران آمد. بالاخره برگشت. اما خودش نیامد. با تن زخمی و مجروح، آوردنش. بیشتر، پاهاش آسیب دیده بود. روز بعد، آقاي غزالی و چند تا از بچه هاي سپاه آمدند عیادت. اتفاقاً باران گرفت! دیگر خودم خودم را داشتم می خوردم. آقاي غزالی وقتی وضع را دید، فکر کرد شاید از سقف همان اتاق آب چکه می کند. از بچه ها پرسید: «اتاق مهمان خانه کجاست؟» بهش نشان دادند. رفت و زود برگشت. آن جا کمی از اتاقهاي دیگر نداشت. شروع کردیم به آوردن ظرفها، آنها هم کمی بعد بلند شدند. خداحافظی کردند و رفتند. یک ساعت طول نکشید که یکی شان برگشت. آمده بود دنبال آقاي برونسی. گفتم: «ایشون حالش خوب نیست، شما که می دونین.» «ما خودمون با ماشین می بریمشون.» «حالا نمی شه یک وقت دیگه بیاین؟» «نه، آقاي غزالی کار ضروري دارن، سفارش کردن که حتماً حاجی رو ببریم اون جا.»... وقتی از سپاه برگشت، چهره اش تو هم بود. کنجکاوي ام گل کرد. دوست داشتم ته و توي قضیه را در بیاورم. چند دقیقه اي که گذشت، پرسیدم: «جریان چی بود؟ چکارت داشت آقاي غزالی؟» آهی از ته دل کشید. «هیچی، به من گفت: دیگه حق نداري بري جبهه.» چشمهام گرد شد.😳حیرت زده گفتم: «دیگه حق نداري بري جبهه؟!» سري تکان داد. آهسته گفت: «آره، تا خونه رو درست نکنم، حق ندارم برم جبهه.»😞 «آقاي غزالی دیگه چی گفت؟» لبخند معنی داري زد. «گفت: زن شما هیچی نمی گه که این قدر آب می ریزه توي خونه وقتی که بارون می آد؟ منم بهش گفتم: نه، زن من راضیه.» دوست داشتم بدانم بالاخره خانه درست می شود یا نه. «آخرش چی گفت؟» «گفت: خونه ات رو تکمیل کن و برنامه ي زندگی رو جور کن، بعد اگر خواستی بري جبهه، برو.» ساکت شد. انگار رفت توي فکر. کمی بعد گفت «اگه از سپاه اومدن، شما بگو وضع ما همین جوري خوبه، بگو این خونه رو من خودم خریدم، دوست دارم همین جا باشم، اصلاً هم خونه ي خوب نمی خوام.» با ناراحتی گفتم: «براي چی این حرفها رو بزنم؟!»😠🤨 ........................................... ✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋 🍃ادامه دارد.... لطفا فقط با ذکر و کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست.... حواست باشه مومن⛔️ ʝøɪŋ↷ •⎢@motahare313yar⎟• به ๑مطهــره๑ بپیوندید☺️☝️🏻