🕊🥀
.
خاطرهایازحمیــدآقا💚
اگه یه وقت مهمون داشتیم و نزدیک ترین مغازه به خونه بسته بود،جای دیگه نمیرفت برای خرید!!!!
میگفت این بنده خدا به گردن ما حق داره!!!حق همسایه رو باید بجا بیاریم و از ایشون وسیله بخریم چون نزدیک منزل ما هستن ...
بعد از شهادتش هر وقت بخوام برای نذری چیزی بخرم نگاه میکنم و نزدیک ترین رو به مزار شهدا انتخاب میکنم که حق همسایگی همسرمو به جا بیارم...
الگــوبگیریــم(:🌱
#شهید_حمید_سیاهکالی
.
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「🎈♥️」
زیباتࢪینآقاۍمن
شیرینےدنیاۍمن
ایبهتࢪینآقاۍمن
#ميلاد_امام_حسين
#استوری📱
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
「🎈♥️」 زیباتࢪینآقاۍمن شیرینےدنیاۍمن ایبهتࢪینآقاۍمن #ميلاد_امام_حسين #استوری📱 ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـو
حسین طاهری|♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁{ولادت امام حسین؏.mp3
زمان:
حجم:
5.64M
صدایقدمایاربابومیشنو☺️🎧
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
صدایرسیدتدریارومیشنوم
صدایتپیدندلهارومیشنوم😄👏🏻
----
#حسین_طاهری
#میلاد_امام_حسین
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
#_پارت_چهل_و_شش #خاک_های_نرم_کوشک✨ • چند دقیقه ي دیگر گذشت و باز خبري نشد.ناراحتی ام هر لحظه بیشتر
#_پارت_چهل_و_هفت
#خاک_های_نرم_کوشک✨
•
شهردار
سیدکاظم حسینی🖊______
آن شب شستن ظرفها با حاجی بود. هرچند شب یک بار، این کار نوبتش می شد.
یکسره این طرف و آن طرف می دوید:شناسایی، تحویل گرفتن نیرو، ترخیص شان؛ دائم توي خط می رفت و هزار کار و گرفتاري داشت، ولی یکدفعه نشد شهرداري اش را بدهد به دیگري.
آن شب غذا که خوردیم، ظرفها را جمع کردیم. حاجی شروع کرد به تمیز کردن سفره.ظرفها کنارش بود.یکی از بچهها خواست به حساب خودش تیزبازي در بیاورد.آهسته بلند شد.رو نوك پاهاش آمد پشت حاجی. با احتیاط خم شد. ظرفها را برداشت و بی سرو صدا زد بیرون.
فکر کرد حاجی ندیدش.دید، ولی خودش را زد به آن راه.می دانستم جلوش را نمی گیرد.بزرگوارتر از این حرفها بود که مابین جمع بزند تو ذوق کسی!😃زود سفره را جمع کرد.سریع رفت بیرون.
کسی که ظرفها را برد، نشسته بود پاي شیر آب.خواست شروع کند به شستن، حاجی از پشت سر، شانه هاش را گرفت. بلندش کرد؛صورتش را بوسید و گفت:«تا همین جا که کمک کردي و ظرفها رو آوردي، دستت درد نکنه، بقیه اش با خودم.»
«حاج آقا دیگه تو حالمون نزن، حالا که آستینها رو زدیم بالا.»
حاجی آستینهاي او را کشید پایین؛گفت:«نه آقاجان شما برو، برو دنبال کارت.»
«حالا این دفعه رو نزن تو پرمون.»
اصرارش فایده اي نداشت.کوتاه هم نمی آمد.از او پیله تر حاجی بود. آخرش گفت: «شما می خواي اجر این کارو از من بگیري؟ این کار اجرش از اون شناسایی من بیشتره، درسته که من فرمانده ي گردان هستم، ولی اگر برم دنبال کارها، اون وقت ظرفم رو یکی بشوره و لباسم رو یکی دیگه، این که نشد فرماندهی که!»
بالاخره برگشت.وقتی آمد، گفت:«بیخود نیست که این حاجی اگه شب عملیات به نیروها بگه بمیر، می میرن.»
...........................................
✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋
لطفا فقط با ذکر #آیدی_کانال و #نام_کانال کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست....
حواست باشه مومن⛔️
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
#_پارت_چهل_و_هفت #خاک_های_نرم_کوشک✨ • شهردار سیدکاظم حسینی🖊______ آن شب شستن ظرفها با حاجی بود. هر
#_پارت_چهل_و_هشت
#خاک_های_نرم_کوشک✨
•
حالی براي نماز🤔😩
سید کاظم حسینی🖊______
یک ساعتی مانده بود به اذان صبح. جلسه تمام شد؛آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و کوفته ولو شدم روي زمین. فکر می کردم عبدالحسین هم می خوابد. جورابهاش را در آورد؛رفت بیرون! دنبالش رفتم.
پاي شیر آب ایستاد.آستینها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن. بیشتر از همه ي ما، فشار کار روي او بود.طبیعی بود که از همه خسته تر باشد. احتمالش را هم نمی دادم حالی براي نماز شب داشته باشد.🤥
خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم.فکر این را می کردم که تا یکی ، دو ساعت دیگر سرو کله ي فرمانده ي محور پیدا می شود.آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می رفتیم پشت دوربین. خدا می دانست کِی برگردیم. پیش خودم گفتم: «بالاخره بدن تو بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که.»
رفتم تو چادر و دراز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد.
«بلند شین، نمازه.»🤨
بلند شدم و پلکهام را مالیدم.چند لحظهاي طول کشید تا چشمهام باز شد. به صورتش نگاه کردم.معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است.😓
...........................................
✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋
لطفا فقط با ذکر #آیدی_کانال و #نام_کانال کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست....
حواست باشه مومن⛔️
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
•Sleep🌙•
.
.
تایم خاموشی:)
سخنبزرگان:)
-حاجآقاماندگاری میگفت:
باید بھ باوری بھ #خدا برسی کہ اگر لهت هم کرد!!
بگی منو ساخته!
خدایا!! از این باورا بھ ما هم بده! :)
#شبتونحسینی🌱
#دعایفرجیادتوننـره💛
#یازهراسلاماللهعلیهـا🦋
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
هدایت شده از •°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
•🖐🏻🙂•
.
#تــآیمدعــا:)
مثــلهــرشب...🌚✨
همگـــےبــاهمدعـــایفــرجرومیــخونیمــ💛
بہامیــدفــرجنــورچشممـــون😍
اگرهمگییکدلویکصدابراےظهوردعاکنیم...
انشاءاللهظہــورمحققخواهدشد ...|✋🏻📿|
.
#دعاےسلامتےامامزمان(عــج):
✨بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ✨
•🦋اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا🦋•
الّلهُمصَلِّعلیمحمَّدوَ
آلِمحمَّدوعجِّلفرجهُم
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
هدایت شده از •°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
4_6025990732928518067.ogg
زمان:
حجم:
525.4K
#دعای_فرج🎧
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
🌙 #گوشبدیدنوازشرۅحرۅ🙂🖐🏻
••• #التماس_دعا
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
بِسمِ رَبِ نـٰآمَتْـ ڪِھ اِعجٰاز میڪُنَد...
یـٰااُمٰاهْ ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامامامحسیݩ"(؏)"🎊🎉.•