•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
#_پارت_شصت_و_نه #خاک_های_نرم_کوشک✨ • ماشین لباسشویی سیدکاظم حسینی🖊______ او جبهه ماند و من آمدم م
#_پارت_هفتاد
#خاک_های_نرم_کوشک✨
•
سهم خانواده ي من
همسر شهید🖊_______
یک روز با دو تا از همرزمهاش آمده بودند خانه مان. آن وقتها هنوز کوي طلاب می نشستیم. خانه کوچک بود و تا دلت بخواهد، گرم. فصل تابستان بود و عرق، همین طور شر و شر از سر و رومان می ریخت.
رفتم آشپزخانه. دو تا پارچ آب یخ درست کردم و براشان بردم. تو همین بین، یکی از دوستهاي عبدالحسین سینهاي صاف کرد و گفت:«ببخشین حاج آقا.»
عبدالحسین صورتش را تمام رخ برگرداند طرف او.
«اگر جسارت نباشه، می خواستم بگم کولري رو که دادین به اون بنده ي خدا، براي خونه ي خودتون که خیلی واجبتر بود.»
یکی دیگر به تأیید حرف او گفت: «آره بابا، بچه هاي شما خیلی گرما می خورن این جا.»
کنجکاو شدم. با خودم گفتم: «پس شوهر ماکولر هم تقسیم می کنه!»
منتظر بودم ببینم عبدالحسین چه می گوید. خنده اي کرد و گفت: «این حرفها چیه شما می زنید؟»
رفیقش گفت: «جدي می گیم حاج آقا.»
باز خندیدي و گفت: «شوخی نکن بابا جلوي این زنها، الان خانم ما باورش میشه و فکر می کنه تمام کولرهاي دنیا
دست ماست.»
انگار فهمیدند عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع صحبت شود. دیگر چیزي نگفتند.من هم خیال کولر را از سرم بیرون کردم. می دانستم کاري که نباید بکند، نمی کند. از اتاق آمدم بیرون.
بعد از شهادتش، همان رفیقش می گفت: «اون روز، وقتی شما از اتاق رفتین بیرون، حاج آقا گفت: میشه اون
خانواده اي که شهید دادن، اون مادر شهیدي که جگرش داغ هست، تو گرما باشه و بچه هاي من زیر کولر؟! کولر سهم مارد شهیده، خانواده ي من گرما رو می تونن تحمل کنن. از این گذشته، خانواده ي من تو انقلاب سهمی ندارن
که بخوان کولر بیت المال رو بگیرن.»😓
...........................................
✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋
لطفا فقط با ذکر #آیدی_کانال و #نام_کانال کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست....
حواست باشه مومن⛔️
ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ
❁⎨@najvaye_noorr|🌓|