eitaa logo
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
45 دنبال‌کننده
279 عکس
22 ویدیو
2 فایل
یانورَڪُلِّ‌نور...! :)☀️ تا‌ ڪه‌ آید‌ بھـ‌ جهان‌ عشق‌ و امید آورد‌ او بگذرد دوره غــم دورِ جدید آورد اوツ¹³⁹⁹.¹¹.²⁹ • . شࢪایط ٺبادل وکپے کانال رو بخونید⇩⇩ @sharayetnajvaye_noorr جهٺ انٺقاد وپیشنهاد در خدمٺم⇩⇩ https://harfeto.timefriend.net/16139831742585
مشاهده در ایتا
دانلود
•°•|♡نجــوا؎ نـوࢪ♡|•°•
#_پارت_پنجاه_و_پنج #خاک_های_نرم_کوشک✨ • حول و حوش ده دقیقه گذشت. تو این مدت، دو، سه بار دیگر هم آمد
✨ • امانش ندادم و دنبال حرفم را گرفتم: «این کار، خودکشیه، خودکشی محض!» «شما به دستور عمل کن.» هر چه مسأله را بالا و پایین می کردم با عقلم جور در نمی آمد.شاید براي همین بود که زدم به آن درش، تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم:«این دستور خودکشی رو به یکی دیگه بگو.» «این دستورو به تو دادم، تو هم وظیفه داري اجرا کنی و حرف هم نزنی.» لحنش جدي بود و قاطع.او هم انگار زده بود به آن درش. تا آن لحظه همچین برخوردي ازش ندیده بودم و حتی نشنیده بودم.تو بد شرایطی گیر کرده بودم. چاره اي جز انجام دستور نداشتم. دیگر لام تا کام حرفی نزدم سینه خیز راه افتادم طرف نوك ستون.آن جا بلند شدم و برگشتم سمت راست. شروع کردم به شمردن قدمها:«یک، دو، سه، چهار و...» با وجود مخدوش بودن فکر و ذهنم، سعی کردم دقیق بشمارم.سر بیست و پنج قدم، ایستادم.علامتی گذاشتم و آمدم سراغ گردان. همه را پشت سر خودم آوردم تا پاي همان علامت.به دستور بعدي اش فکر کردم. «رو به عمق دشمن، چهل متري می ري جلو.» با کمک فرمانده گروهانها و فرمانده دسته ها، گران را حدود همان چهل متر، بردم جلو.یکدفعه دیدم خودش آمد.سید و چهار، پنج تا آرپی چی زن دیگر همراهش بودند. رو کرد به سید و پرسید:«حاضري براي شلیک.» «بله حاج آقا.» «به مجردي که من گفتم االله اکبر، شما رد انگشت من رو بگیر و شلیک کن به اون طرف» پیرمرد انگار ماتش برده بود.آهسته و با حیرت گفت: «ما که چیزي نمی بینیم حاج آقا! کجا رو بزنیم؟!» «شما چکار داري که کجا بزنی؟ به همون طرف شلیک کن دیگه.» به چهار، پنج تا آرپی زن دیگر گفت:«شما هم صداي تکبیر روکه شنیدید، پشت سر سید به همون روبرو شلیک کنید.» رو کرد به من و ادامه داد:«شما هم با بقیه بچه ها بلافاصله حمله رو شروع می کنید.» من هنوز کوتاه نیامده بودم.به حالت التماس گفتم:«بیا برگردیم حاجی، همه رو به کشتن می دي ها!» خونسرد گفت: «دیگه از این حرفهاش گذشته.» رو کرد به سید آرپی چی زن. «آماده اي سیدجان.» «آماده ي آماده» ........................................... ✍🏻✨🦋✨🦋✨🦋 🍃ادامه دارد.... لطفا فقط با ذکر و کپی شود در غیر این صورت کپی شرعا جایز نیست.... حواست باشه مومن⛔️ ـــ||🌤☁️||♡نجــوا؎نـوࢪ♡ـــــــــــــــــ ❁⎨@najvaye_noorr|🌓|