eitaa logo
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
8.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
7 فایل
نجواها و دعاهای مشکل گشا ، زندگی نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مه شهدا داستان های آموزنده موسیقی بی کلام آرام بخش
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊 همه چیو‌ از خدا بخواه😌 و‌بهش ایمان داشته باش⭐️ مطمعن باش که بهترینا برات اتفاق میفته🌙 من خیلی وقته به خدا تکیه کردم☺️ و پشتم بهش گرمه 🤍 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
13.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 خدا نزدیکه 🌺«وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ» وخداست که کار ساز هر چیز است. تا خدا هست غصه چرا .... 🌺 🍀در کشاکش تمام سختی ها و کم آوردن هایی که زندگی برایمان رقم می‌زند هیچ گاه اسیر عظمت درد و غم مباش، زیرا که خدای تو از تمام آنچه که دلت را آزرده است ، بزرگتر است ...🍀 ❤️دل را به خــــدا بسپار. ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــوا‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎ꕥ࿐♥️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 به قلم #یاس باتعحب ودرحالی که دوتا دوتا شیرینی میبردم سمت دهنم پرسیدم -شیرینی چیه اب
به قلم از فردای اون روز انگار روزگار جدیدی آغاز شده بود ابراهیم از شغل جدیدش خیلی راضی بود صب میرفت ظهر میومد ظهر میرفت تا وقت شام ثریا خانمم ازین وضعیت کاملا راضی بود و هرجا که میخواست بره زنگ میزد تا ابراهیم دنبالش بیاد درواقع یه جورایی راننده ی شخصیش شده بود درآمد ابراهیم روز به روز بهتر میشد گاهی ماشین خراب میشد ولی خرج چندانی نداشت کمی اسباب خونه خریدیم اخلاق ابراهیمم بهتر شده بود گاهی باهم بیرون میرفتیم وخرید میکردیم نزدیک عید بود ثریا خانم همه ی دختراش برا شام دعوت کرده بود من آشنایی چندانی با اونا نداشتم فقط معصوم بودکه منو زنداداش خودش میدونست و همیشه به دیدنم میومد معمولا رسم اینطور جا افتاده بود که وقتی مهمون داشتن من کارای خونه وپخت وپز انجام میدادم ومیرفتم خونه ی خودم این هم میل خودم بود وهم دستور ابراهیم اونجور که من فهمیده بودم ابراهیم از شوهرخواهراش چندان دل خوشی نداشت البته توی این چند ماهی که من به این خونواده ی عحیب وغریب اضافه شده بودم دوبار به خونه معصوم وحسین آقا رفتیم حسین آقا مرد بسیار باادب ومرتبی بود گاهی متوجه میشدم که زیر زیرکی نگاهم میکنه ولی نگاهاش اذیتم نمیکرد یه جورایی که انگار با دلسوزی نگام میکنه اون شبم مثل همیشه خونه ی ثریا خانم که حتی یه بارم ازم تشکر نمیکرد وبا خوشرویی صحبت نمیکرد تمیز کردم یا بهتره بگم مثل دسته ی گل کردم غذای بسیار لذیذی پختم ظرفای شام آماده کردم وبعد بدون خداحافظی بالا رفتم صدای زنگ حیاط و ورود دونه به دونه ی دخترای ثریا خانم سرصدایی انداخته بود ثریا خانمی که تمام حرفاش در طول روز با من به چهار پنج جمله ختم میشد مثل بلبل حرف میزد و میخندید صدای معصوم شنیدم که میگفت -میترا جان بیایین سفررو بندازین میرم پیش زنداداشم بیارمش با ما شام بخوره من عادت به گوش واستادن نداشتم ولی صدای هم همه وحرف زدنای مهمونا اینقدر زیاد بود که ناخودآگاه میشنیدم چی میگن پس میترا هم اینجا بود صدای اعتراض ثریا خانم شنیدم که میگف ولش کن دختره ی دهاتیو مادر بیا شبمونو خراب نکن وخنده ی بلند میترا وچند تا از دخترا بلند شد من هم از لحاظ تحصیلات هم نحوه پوشش وهم آداب معاشرت از اونا بالاتر بودم ولی اونا به من متلک مینداختن خنده ی تلخی کردم ویاد آیناز افتادم همیشه میگف ایل آی تو به این خوشگلی چرا به خودت نمیرسی مثلا میری دانشگاه چرا از مامان نمیخای بری آرایشگاه ابروهاتو مرتب کنی منم میخندیدم میگفتم مگه من مثل تو عجله دارم شوهر کنم اشکام سرازیر شدن صدای باز شدن در اتاق اومد نگاهمو چرخوندم معصوم اومد تو -ایل آی کجایی دوبار صدات کردم دختر عه عه چرا گریه میکنی دستام بی اراده رفتن سمت صورتم ودست کشیدم رو گونه های خیسم -نه نه نمیدونم اصلا چی شد تو کاری داشتی -میای پایین با ما شام بخوری -نه معصوم من اینجا راحتترم پاشدم برم سمت آشپزخونه که احساس کردم تمام محتویات معدم به یکباره بالا اومدن دویدم سمت سرویس بهداشتی وعق زدم نفسم تنگ شده بود و نفس نفس میزدم معصوم هول کرده بود وفریاد زنان رفت پایین چند لحظه ی بعد ثریا خانم ودختراش همگی اومدن بالا بی حال نشستم دم در دسشویی واشکامو پاک کردم ثریا خانم دهن کجی کردو گفت معصوم منو ترسوندی اینکه چیزیش نیس سعیده گف نکنه حامله ای با این حرف انگار سطل آب سردی ریختن رو سرم چشام بازترکردم وگفتم امروز چندمه معصوم خندید وگفت آرره خودشه حتما حامله ای دوباره حالم بد شد و رفتم دسشویی وقتی برگشتم ثریا خانم ودختراش رفته بودن فقط معصوم مونده بود وشوهرش حسین آقا که دم در خونه واستاده بود -ایل آی میخای بریم دکتر -نه نه ممنون الان خوب میشم -حسین آقا گفت خواهش میکنم تعارف نکنین ماشین دم دره حداقل بریم همین درمانگاه سر خیابون شاید مسموم شدین تو همین بحث ها بودیم که صدای ابراهیم اومد ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ای بیقرار یار،دعای فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای فرج بخوان عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان... 🔸اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمه سادات 😭🔸 ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞✨💞 وهر که برخدا توکل کند... خدا برای او کافی است ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞✨💞 وهر که برخدا توکل کند... خدا برای او کافی است ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊 یکی از چیز هایی‌ که خدا خیلی براش مهمه حفظ آبروی مؤمنین هست، که اگر کسی بخواد آبروی مؤمنی رو ببره با خودِ خدا طرفه....👋🏻 قالَ الصادِقُ (ع) : إذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه! وقتی آبرو ریخت و بی‌ارزش شد دیگر جمع‌آوری و جبران آن دشوار خواهد بود! 📙اعلام‌الدین ، ص ٣٠٣ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🕊🕊🕊🕊 ای خدایی ڪه به من نزدیڪی: خبر از دلهره هایم داری ؟ خبر از لرزش آرام صدایم داری ؟ ای خدایی ڪه پر از احساسی؛ چینی روح مرا بند بزن... تو ڪه در عرش بلند؛ تڪیه بر تخت حڪومت داری!!! تو ڪه دنیا همه از پشت نگاهت پیداست؛ تو ڪه ذوق و هنرت را به سرم می باری و مرا با همه ی رنجش جان می خواهی چینی روح مرا بند بزن...☘ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊 «اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ» "مطمئنا هرچی خدا بخواهد، همان میشود!" امیدوارم خدا برات خوب بخواد، قشنگ بخواد، بهترینارو بخواد، اونی که تو دلته رو بخواد، چیزی که ذوقشو داری بخواد. آره! امیدوارم فقط اون بخواد ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊 خداوندا ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارد از من بگیر … جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم… و کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی… و چون تو هستی پس ترسی نیست… دستهایم را که بگیری چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت می آیم… و اعتماد و ایمان دارم که مرا به بهترین جایی میبری که میدانی ... ‌‌ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b