05 - 05.mp3
455.8K
*🍃🍃🍃🌼🍃
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
🍃🍃🍃🌼🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی همگی به صف کشیده بودند و نگاه می کردند بی هیچ حرفی با چشمهای
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#ایل_آی
دور سفره که نشستیم از طعم بی نظیر دلمه های مامان سیر نمیشدم
_مامان اینا فوق العادن
_نوش جانتون
امیر_مامان این آیناز چرا دستپختش شبیه شما نشده
آیناز_منظورت چیه امیر
امیر_ منظور خاصی ندارم
آیناز _کاری نکن از فردا شام و ناهار گشنه پلو بخوری گفته باشم
همه خندیدن و امیر به نشانه تسلیم شدن دستاشو بالا برد
شام که خوردیم خیلی سریع آماده شدیم و راه افتادیم به سمت کافه کسرا
وقتی رسیدیم درو که باز کردیم صدای آویزای پشت در منو به دورانی بود که اونجا کار میکردم
انصافاً یکی از بهترین دوران بود
کافه داری یکی از بهترین شغل های دنیا است
کسرا از دیدنم ذوق زده شد
اومد جلو و گفت
_ مهتاب از کدوم طرف در اومده ایلای
خندیدم و گفتم
_ امشب هوا ابریه و مهتاب نداریم جناب کسرا
آراز و امیر و آیناز بهش معرفی کردم و کسرا طبق معمول با شوخی و خنده از همشون استقبال کرد
دور میز که نشستیم کسرا گفت
_چه خبر مامان ایلای حالتون چطوره
مامان با خجالت گفت
_ ممنونم پسرم به خوبی شما ما هم خوبیم
_چه خبر کسرا اون خرت وپرتای منو رد کردی
_ آره بابا همه رو همون روز دادم رفت
_ نرگس چیکار میکنه
_ از اونجایی که ملکه مادمازل نرگس خانوم دستور فرمودند که دوست ندارند هر روز روی ماه خالش رو ببینه
بنابراین تصمیم شده که بیاییم همون آپارتمان زندگی کنیم
کمی تغییر دکوراسیون داریم
_ چه خوب اینم خوبه
_خوبه ولی جامون تنگ میشه دیگه
طبقه بالای خونه خودمون کجا اینجا کجا
_خوب عروس خانم اینجا رو میگه پس اینجا رو انتخاب کن
باور کن این بهترین راهه
_ چی بگم مجبوریم دیگه
فعلا که دستمون زیر ساطور نرگس خانومه
خندیدم و گفتم
_ای زن ذلیل
کسرا سولماز رو صدا زد و سولماز مثل دفعه ی پیش خجالت زده و سر به زیر اومد و گفت
_ بفرمایید
_ از اون مجنون هایی که آماده کردم به تعداد برامون بیار
آیسو که بغل کسرا نشسته بود تکون تکون خورد و گفت آخ جون آخ جون
کسرا از لپ آیسو یه گاز ریز برداشت و گفت
_همین که تو خوشحال باشی کافیه شکموحان
سولماز با سینی معجون ها داشت می اومد که پاش گیر کرد و کم مونده بود بیفته که آراز گرفتش و نجاتش داد
چند ثانیه نگاهشون به هم گره خورد و بعد سولماز شرمنده و خجالت زده و گفت
_ معذرت می خوام ببخشید نفهمیدم چی شد
آراز با یک خواهش می کنم مردانه سینی ازش گرفت و روی میز گذاشت
سولماز بدو رفت تو اتاق استراحت
کسرا خندید و گفت این دخترم به درده کافه نمیخوره زیادی خجالتیه
_خیلیم خوبه کسرا دلنشینه
_دیگه وقتی الی میگه حتما خوبه دیگه
آراز_الی
کسرا با خنده بلند گفت_ایلای
آراز اخم کرد و نگاهش سمت سولمازی بود که از اتاق بیرون اومده بود و پشت پیشخوان میرفت
لبخند زدم و تو دلم گفتم
_مبارکه آقا آراز
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
💥تلنگری تکان دهنده
✨ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛
( قاف ۱۸)
"از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند!"
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا کسی که به متوفی نامحرم است میتواند او را لمس کند؟
🎤 استاد وحیدپور
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️
🎥 وقتی بستگان مرده را دفن میکنند و میروند ، خداوند به میت چه میگوید؟
⤴️سخنرانی آیت الله مجتهدی تهرانی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
خداوند در قرآن می فرمایند:
#زنان خود را بپوشند تا کسانی که دلهایشان ناپاک است به آن ها #آسیب نزنند!
#مرگ خود را به یاد آورید تا از #گناه کردن فاصله بگیرید.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
👌راه ترک معصیت از دیدگاه آیت الله بهجت(ره)
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نبی رحمت(ص)
خدا به صورت👱 و
اموال💰 شما نگاه نمی کند،
بلکه به دلها❤️ و اعمال💪 شما می نگرد.🌸
الامالی؛ ۱:۵۳۶
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#داستان زیبا و خواندنی
💠داستانی آموزنده و زیبا حتما بخوانید👌
✍️حکایت کنند مرد عیال واری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.
پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا...
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!
این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است...💯
✨بترس از ناله مظلومی
که جز خدا یار و مددکاری ندارد🔸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🔴 دفع عوارض آلودگی هوا
♻️ چند توصیه غذایی هنگام #آلودگی_هوا:
در هنگام آلودگی هوا، از مصرف غذای #غلیظ و #دیرهضم مانند فست فودها، سرخ کردنی ها، حلیم، کله پاچه، ماکارونی، لازانیا، الویه و… پرهیز کنید.
🔹بهترین غذاها در این شرایط، آش و سوپهای پر سبزی حاوی جو، کدو، هویج، شلغم، اسفناج، کمی جعفری، گشنیز، پیاز و… است.
🔹از انواع سبزیها استفاده کنید و مصرف آنها در حدی باشد که نفخ نکنید.
🔹از بین نوشیدنی ها، #آب_سیب شیرین، شربت لیموترش عسل با گلاب، شیر گرم با عسل جزو بهترین گزینهها هستند.
#سکنحبین، دمنوش به یا گلسرخ، ماءالشعیر طبی و… نیز مفیدند.
🔹در بین میوه ها، لیمو شیرین، انار، سیب شیرین همچینین آب این میوه ها را مصرف کنید.
🔹 در وعده صبحانه میتوانید کره و عسل یا مرباهای سیب، به و انجیر یا تخم مرغ عسلی میل کنید.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌸یک حدیث یک درس🌸
❣ امام علي(عليه السّلام) فرمودند :
☘ اي فرزندم همانا دنيا درياي عميقي است كه بسياري در آن غرق گشتند پس براي نجات، كشتي خود را تقوي قرار بده
📚 «الكافي، ج 1، ص 15»
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
هدایت شده از مخزن ملکه۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
ماجرای هدیه عبای یک مرجع برای رهبری!
این کلیپ دارای فیلمی از رهبری است
که احتمالاً تا به حال ندیدهاید
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🔥بدترین جلسه:
در هر جمعی که غیبت می شود شیطان رئیس جلسه است و با گوشت برادر مرده از جمعیت پذیرایی می کند.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
💥تلنگر
📢سوگند به آنکه مرا به حق برانگیخت
🔴شراب خوار تشنه میمیرد و در قبر تشنه است و روز قیامت نیز تشنه برانگیخته میشود.
🔆پیامبر اکرم (ص)🔆
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🔴هشدار امام علی درنهج البلاغه:
✨ای مردم؛ بترسید از آتشی که حرارتش بسیاراست وعمق و گودی آن زیاد است و وسایل آرایش و زینتهای آن از غل و زنجیرو نوشیدنی آن زردآبه (زخم های)اهل جهنم است
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
❄️امام صادق(ع)
زمانی که بین مردم
به #عدالت رفتار شود،
فقر از میان می رود.⭕️
کافی؛ 3:568
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🌸🍃
#پند🌱
✍🏻🌱فردي چند گردو به بهلول داد و گفت :
بشکن وبخور وبراي من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد .
آن مرد گفت :
گردوها را مي خوري نوش جان ، ولي من صداي دعاي تو را نشنيدم..
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا داده اي , خدا خودش صداي شکستن گردوها را شنيده است .
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مکن..
که خواجه خود روش بنده پروري داند
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
💥تلنگر
🌹امام علی ع فرمودند:
☄کسانیکه که از دنیا رفتند، درخواست برگشت به دنیا را میکنند
و کسانیکه در این دنیا هستند بی خبر از اعمال خود هستند.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا کیمیا خندید و این اولین جمله خوشگل بود که تمام این سالها از زب
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#کیمیا
از دکتر اجازه گرفته و یک ساعتی راهی کافه مورد نظر شد
فکر میکرد زودتر رسیده
ولی از دیدن دکتر میرزاده متعجب شد
لبخندی زد و رفت روی صندلی مقابلش نشست
_خوبی ؟؟
_ممنون استاد
فکر می کردم زودتر رسیدم
شما از من زرنگ تری
_ الان که کلاس درس نیست استاد صدا میزنی
_ کیمیا با تبسم سرش رو پایین آورد
دکتر ادامه داد
_زرنگی شو نمیدونم ولی به دیدارت مشتاق تر بودم
حالا بگو چی سفارش بدم
_ممنون من فقط یه نسکافه میخورم
دکتر به پیش خدمت سفارش کیک خیس مخصوص کافه و نسکافه داد
هر دو لحظهای به هم نگاه کردند
کیمیا زودتر سرش رو پایین انداخت
این وضعیت را دوست نداشت
_چی شد به نظر میاد ناراحتی
قیافهات یه جوری کردی
_ نه ناراحت نیستم
من یک ساعت مرخصی ساعتی گرفتم باید زودتر برگردم محل کارم
_پس شاغلی
سفارش رو آوردن
کیمیا با نوک انگشتاش فنجانش رو نوازش کرد و از داغی اون لذت برد
سرش رو که بالا آورد با نگاه خیره استاد جوانش روبرو شد
دوست داشت از این موقعیتی که خودش را گرفتار کرده فرار کنه
استاد سرشو چرخوند اطراف نگاه کرد و بی مقدمه گفت
_من بهت علاقه مندم
سرش رو بالا آورد
درست شنیده بود ؟چی گفت؟؟
به صورت استاد نگاه کرد
فکر میکنه صدا توهم بود نه واقعیت
چه توهمی
استاد گفته باشه بهش علاقه منده
چه خنده دار و ترحم آمیز
این بار زمان مثل پنیر پیتزا کشیده میشد
دهن استاد به صورت اسلوموشن (حرکت آرام ) دوباره باز شد و جمله اش رو تکرار کرد
من بهت علاقه مندم....
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
☘داستان☘
☄خداوند درکمینگاه ظالمان...☄
🔥فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
☘ یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
☘ آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
🌱«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
☀️چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
☘آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
👈 «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
📗منبع:حکایتهای شنیدنی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
❇️ تقویم نجومی
🗓 دوشنبه
🔺 ۲۶ آذر / قوس ۱۴۰۳
🔺 ۱۴ جمادی الثانی ۱۴۴۶
🔺 ۱۶ دسامبر ۲۰۲۴
🌓 امروز قمر در «برج سرطان» میباشد.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
علم آموزی
امـور تـجـاری
امــور حــفـــاری
دیــدار بــا عـلــمــا
امور مربوط به حرز
کـاشـت مـحـصـول
قــرض گـرفـتـن
نـوره مـالیـدن
امـور زراعی
مـعـامـلـه
🚘 مسافرت
مکروه است.
👶 زایمان
نوزاد علاقهمند به علم و دانش و روزیدار باشد.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب دوشنبه)
فرزند حافظ قرآن شود و به روزی خود راضی باشد.
💇♂ اصلاح سر و صورت
باعث نشاط میشود.
🩸 حجامت، فصد، خوندادن
باعث سلامتی میشود.
🔵 ناخن گرفتن
روز مناسب و دارای برکات خوبی است از جمله، قاری و حافظ قرآن گردد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسب و موجب برکت میشود.
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، طبق آیه ۱۴ سوره مبارکه ابراهیم علیهالسلام است.
﴿﷽ وَ لنَسْکَنَنَّکُمُ الأَرْض مِن بَعْدِهِمْ﴾
از دوست یا دشمن خواب بیینده، چیزی به او برسد.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز دوشنبه
«یا قاضی الحاجات» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۲۹ مرتبه «یا لطیف»، موجب یافتن مال کثیر میگردد.
☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به:
💞 امامحسن علیهالسلام
💞 امامحسین علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
❲➛↭@motivational1🌸⃟🌤❳🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یَقیناً کُلُهُ خَیر
سراسر خیر است وقتی همه چیز دست خداست..
#شب_خوش_خواهریای_من
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی دور سفره که نشستیم از طعم بی نظیر دلمه های مامان سیر نمیشدم _م
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#ایل_آی
آیناز _به چی میخندی
_ هیچی
_با آرنجش به پهلوم ضربه زد و گفت
_بگو دیگه
_بگم توهم میخندی که
_می خوام بدونم که بخندم دیگه
پس من می خوای گریه کنم
_ولش کن بعدا میگم
_حالا بگو
دیدم ول کن نیست مجبور شدم بگم
اون دختره اسمش سولماز
_ اینو که خودمم فهمیدم
_مجرد
_خوب؟!
احساس کردم از آراز خوشش اومده
چند باری که نگاش کردم دیدم زیر چشمی آراز و نگاه میکنه
_واقعاً
_ آره تابلو بازی در نیاری
نگاه کن خودت متوجه میشی
_واه غلط کرده آراز شوهر آینده تو و السلام
عصبانی نگاش کردم
آیناز دید عصبانیم گفت
_ خیلی خوب بابا نکشیمون
_ آیناز اینو تو مخت فرو کن من آراز و دوست دارم
ولی نه به عنوان همسرآیندم
بعدشم من تازه به آرامش رسیدم
من کنار مامان و آیسو خوشبخت ترینم
نیاز به شوهر ندارم
میگن آیناز تو روابط عمومیت۰ خوبه برو با سولماز حرف بزن ببین مجرد واقعا
_ مگه نمیگی مجرد
_تا اونجایی که من میدونم آره
_خوب از کسرا بپرس
_آره فکر خوبیه
امیر با کسرا و آراز مشغول صحبت راجع به شغل کافه داری بودند
من و مامان و آینازم از دورانی که من اینجا کار می کردم صحبت میکردیم
کسی حواسش نیست
سولماز چند ثانیه آراز و نگاه میکنه بعد زود چشماشو رو میدزده تا آراز متوجه نشه
بالاخره پا شدیم که بریم
آیسو و ایلماه دویدن تو خیابون تا زود سوار بشن
امیر پشت سرشون بدو بدو رفت تا خدایی نکرده وسط خیابون نرن حادثه پیش بیاد
آراز باکسرا دست داد و همراه آیناز و مامان آروم آروم سمت در رفتن
به کسرا اشاره کردم اومد پیشم
آروم گفتم کسرا این دختر سولماز مجرد
کسرا با خنده شیطانی گفت
_آره چطور
براش میخوای آستین بالا بزنی
_چطوریه خانوادش اینا میشناسیش
کسرا صداش تا حد امکان پایین آورد
نزدیکم شد
طوری که کاملاً مماس شونم شد
انگار که دم گوشی حرف بزنیم
_ دختر خوبیه خیلی هم فقیر هستند
از بچه های پایین شهر هستش
با خواهرش اینجا می خوابند
اگه موردی هست حتما معرفیش کن
ثواب داره
_واقعاً
_آره وسایل تو رو هم به مامانش دادم که با برادر کوچکش زندگی می کنه
_ آها گفتم چه زود ردش کردی
پس من بهت خبر میدم
_ حالا مورد کی هست
_آراز
_ اون که تورو میخواد
_تو از کجا میدونی
_ مثل اینکه من مردم ها
دیگه از نگاهش و تعصبش که الانم از درگوشی حرف زدن ما عصبانی هست معلومه
زود به آراز نگاه کردم که از این همه نزدیکی من و کسرا عصبانی شده بود
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃