فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 (وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) 🌺
(و خداوند، هر كس را بخواهد
بدون حساب روزى مىدهد. 👌
روزی ده بار تکرار کنید تا چهل روز
دعای زیاد شدن رزق و روزی 🤲
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
💜✨هرچه در زندگی بیشتر شاد باشی
درهای موفقیت بیشتری
به رویت باز میشود
و موهبت های بیشتری
نصیبت میشود
پس همیشه شاد باش
و شادی و لبخند
را به دیگران هم هدیه کن...🪴✨
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟چند چیز را با چند چیز از خود دور کنید🌟
غضب خدا را با سوره
🌺 " حمد "
بی حوصلگی ، خشم و عصبانیت را با سوره
🌺" یس "
هراس قیامت را با سوره
🌺" دخان "
فقر و نداری را با سوره
🌺" واقعه "
عذاب قبر را با سوره
🌺" تبارک "
در امان بودن از کفر در زمان مردن را با سوره
🌺" کافرون "
چشم بد ، وسواس و آشوب را با سوره
🌺" ناس"
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #کیمیا ایلیا میخوام یک چیزی بهت بگم ولی ازت خواهش میکنم تا موقعی که
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#کیمیا
کیمیا با بیخیالی گفت
_حقیقت مادر من حقیقت
زینب خانوم رو گونهاش زد و گفت
_ نگو که بهش گفتی نامزد کردی
_نه اینجوری که نگفتم
فقط گفتم فکرش رو درگیر من نکنه چون من فکرم درگیر کس دیگهای هست
زهرا که با کوثر بازی میکرد
آروم طوری که مادرش نشنوه لبخند موذیانهای زد وگفت
_ اون هم چه درگیری
کیمیا نگاه جستجوگرانه به زهرا کرد و گفت
_ چی گفتی زهرا
زهرا لبخند زد و گفت
_هیچی چیزی نگفتم که
_ ولی یه چیزی گفتیا
_نه بابا تو چرا به خودت شک داری
نکنه چیزی هست که به ما نمیگی
_چی مثلاً
_نمیدونم همینجوری میگم
من که حرفی نزدم
_ تو چیکار کردی
میخوای چیکار کنی
_مشخصه
با حسین رفتیم کارای مقدماتی طلاق رو انجام دادیم
فعلاً بهمون وقت مشاوره دادن
_ کی ؟؟
_۱۰ روز دیگه
_اوف چقدر دور
_آره گفتن اولین وقت برای ۱۰ روز دیگه هستش
_ حتی اگه طلاق توافقی باشه
_ گفتن هیچ فرقی نمیکنه توافقی باشه یا یک طرفه در هر حال باید جلسات مشاوره تموم بشه
_ جلسات مشاوره
مگه چند جلسه هستش
_ نمیدونم اونو دیگه
مشاور فکر کنم باید تشخیص بده
_عجب
_آره
آره بابا خیلی مراحلش طولانیه
خودمو تو دردسری انداختم اون سرش ناپیدا
_ حل میشه نگران نباش
_نگران نیستم اینجا که باشم حالم خوبه
کوثر که داشت با دقت به حرفهای خواهراش گوش میکرد متفکرانه پرسید
آبجی کیمیا
حالا که برات داماد پیدا کردیم کی عروسی میکنی
از این حرف کوثر هر دو خواهر بلند خندیدند
زینب خانم در حالی که لپ کوثر رو میبوسید گفت
_ قربون تو بشم ایشالا به زودی
با اضافه شدن حسین و حسن آقا به جمع خانوادگی سفره ناهار باز شد و همگی دور سفره نشستند
بعد از غذا طبق معمول هر بار حسن آقا در حال خوردن چایی بعد از ظهرش بود که حسین گفت
_امروز آرمین یکی از دوستهای رضا بهم زنگ زده بود
چایی به گلوی حسن آقا پرید و زینب خانم سریع به سمت حسین برگشت و گفت
_ چی شده
🌼🌼🌼🌼🌼
#ذکر_موفقیت در امورات
🌸 هرکس ذکر (#یاباعث) را
هر روز ۵۷۳ مرتبه
جهت موفقیت در هر کاری (چه مادی و معنوی ) بگوید...
بسیار موثر و نافع خواهد بود🌸
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀چرا خداوند مارو از بهشت به عالم دنیا آورد؟
❇️هیچ یک از اتفاقات زندگیت بی حکمت نیست
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
بخونید و پاکش نکنید خیلی زیباست...👇👇
سه حرف آخر کوروش :
1 - تابوتم را پزشکان حمل کنندتا همه بدانند هیچ طبیبی نمیتواند جلو مرگ را بگیرد .
2 - تمام طلاهایم را در مسیر حرکتم بریزید تا مردم بدانند مال نتوانست نجاتم دهد.
3 - دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید تا بدانند که باید با دست خالی رفت ...
و چقدر زیباست حرف زرتشت که میگوید :
ای کاش آنقدر آب داشتم تا جهنم را خاموش میکردم
و آنقدر آتش داشتم تا بهشت را میسوزاندم
که مردم خدا را برای خودش بپرستند
نه برای بهشت و جهنم...!!!!!!!!!!
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی سبک زندگی 👇
🗓 سهشنبه
🔸 ۹ بهمن/ دلو ۱۴۰۳
🔸 ۲۷ رجب ۱۴۴۶
🔸 ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵
🌎🔭👀
💠 مناسبتهای دینی
💫 #عید_مبعث رسول اکرم حضرت محمد مصطفی ﷺ
🌓 امروز قمر در «برج جدی» میباشد.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
امور زراعی
وام و قرض
نوره مالیدن
امــور ازدواجــی
امور مـربوط به حرز
درخواست از مسئولین
دنبال طلب و حق رفتن
از شـیر گرفتن کودک
دیدارهای سیاسی
عمل جراحی
امور حفاری
امور تجاری
آغاز درمان
🌎🔭👀
🚘 مسافرت
خوب است.
👶 زایمان
نوزاد خوشرو و دوستداشتنی است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب سه شنبه)
فرزند بخشنده و دل رحم است.
🌎🔭👀
💇♂ اصلاح سر و صورت
موجب پشیمانی میشود.
🩸 حجامت، فصد، خوندادن
باعث ایمنی از ترس میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 دوخت و دوز
روز مناسبی نیست.
شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند.
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سهشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۷ سوره مبارکه نمل است.
﴿﷽ قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین﴾
جاسوسی خبری بیاورد و خواب بیننده درصدد تفحص برآید که خبر راست است.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن) شما
📿 ذکر روز سه شنبه
«یا ارحم الراحمین» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ ️روز سهشنبه متعلق است به:
💞 امامسجاد علیهالسلام
💞 امامباقر علیهالسلام
💞 امامصادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#تقویم_نجومی_سبک_زندگی
💞 سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
«اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ»
🌺
🌎🌺🍃
🌼🌼🌼🌼🌼
با شنيدن صداي بابام لرزه به تنم افتاد، صداش هم برام تنفر اور بود، و اصلا دلم نميخواست باهاش حرف بزنم، ولي برخلاف ميلم سلام و عليك كردم و گفت
+به مامانت بگو امشب اماده باشه
پشتم لرزيد…. سعي كردم خودمو كنترل كنم اروم گفتم
-واسه چي؟!
+خودش ميدونه قراره امشب بريم جايي، يه كاري دارم لازمه مامانت باهام باشه…
صدام توي گلوم خفه شده بود…
با صدايي كه از ته چاه ميومد بالا گفتم باشه
و بدون خداحافظي تلفن رو قطع كردم…
همونجا كنار تلفن، زانو زدم و نشستم، داشتم از بغض خفه ميشدم… توي دلم گفتم خدايا كمكم كن… مادرم ناموسمه… بابام غيرت نداره ولي من نميتونم تحمل كنم، كه بدونم و ناموسم قراره دستمالي بشه و من ساكت بشينم نگاه كنم…
از جام بلند شدم و رفتم سمت مامانم …
زانو زدم جلو پاشو گفتم
-مامان …. مامان تورو خدا به خودت بيا… مامان تورو قران از اين حالت برزخي خارج شو تا بدونيم بايد چه خاكي تو سرمون بريزيم… مامان همين جوري با نشستن مشكلي حل نميشه به خدا….
ولي بازم جواب نداده
كلافه شدم و داد زدم و گفتم
-ماماان داري هممون رو بدبخت ميكنيااااا
و بازم جوابم جز سكوت چيزي نبود…
از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاقم…
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
يكمي بو كشيدم بوي گوشت سوخته همه مشامم رو پر كرد… با فكري كه اومد توي سرم ، پشتم لرزيد…. با عجله از جام بلند شدم انقدر با عجله داشتم ميرفتم كه دوبار نزديك بود بخورم زمين… نميدونم چه جوري خودمو رسوندم به حياااات با ديدن شعله هاي اتش فقط داد زدم يااااااا امام حسين
مامانم و فريماه دور تا دورشون شعله هاي اتش بود مامانم خنثي و بي حركت وايساده بود ، انگار هيچ دردي حس نميكرد… انگار هيچ حسي نداشت ولي فريماه داشت زجه ميزد…. زجه هاي دل سنگ رو اب ميكرد…. از شوك خارج شدم دويدم سمتشون… ولي چيكار ميخواستم بكنم… چيكار بايد ميكردم… رفتم سمتشون… ولي اتش خيلي زياد بود ، رفتم سمت شير اب ، اب رو باز كردم…ولي هيچ كاري نميتونستم بكنم…اتش اروم نميشد و هر لحظه شعله ها داشت بيشتر ميشد…
با صداي اژير اتش نشاني به خودم اومدم… تاحالا هيچ موقع انقدر ذوق زده نشده بودم… دووييدم سمت در ، درو باز كردم…شروع كردم التماس كردن
+مامانم …خواهرم …تورو خدا …تورو خدا كمك كنيد…
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
امبولانس هم رسيده بود… با عجله اومدن توي خونمون… تمام همسايه ها جمع شده بودن دم خونمون… صداي اژير ماشين پليس هم به گوش ميرسيد… دكتر هايي كه با امبولانس اومده بودن ، با عجله اومدن بالای سر مامان و فريماه…
نميدونستم چيكار ميكنن… چند لحظه بعد يكيشون رو كرد سمت اون يكي و گفت
+خانم زندست منتقل كنيد بيمارستان… فقط فوري … زمان كمه… نفسش ضعيفه … حواستون باشه ايست قلبي اتفاق نيوفته…
يكمي اميد توي دلم زنده شد… مامانم زنده بود… ولي… ولي چرا گفت خانم زندست … پس فريماه چي؟! خواهر كوچولوم … اون چي؟!
با گريه نگاهشون كردم تا اومدم بگم خواهرم چي؟!
ديدم روي خواهرم رو پوشوندن… باورم نميشد … يعني عمر خواهرم همين قدر كوتاه بود؟!
🌼🌼🌼🌼🌼
قسمتهایی از داستان جذاب و واقعی باران(پایان خوش )که در کانال عطر ماه بارگزاری میشه
خواهش میکنم از کانال دوستمون حمایت کنید پیوستن بزنید و این داستان جذاب رو هر روز بخونید❤️❤️
https://eitaa.com/Atr_mah
https://eitaa.com/Atr_mah
https://eitaa.com/Atr_mah