نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
❤️❤️ روایت زندگی واقعی ایلای به قلم #یاس تصمیم گرفتم هیچ فکری را به ذهنم راه ندم و از روز رویایی
❤️❤️
روایت زندگی واقعی ایلای
به قلم #یاس
دلم میخواست پاشم و کشیده ای به صورت زشتش بزنم
ولی سالن پر از مشتری بود و این کار جلب توجه میکرد
کاغذ رو جلوی چشماش پاره کردم
_ معصوم اومد و نشست
_معذرت می خوام وقتی که تو نبودی گارسون اومد من با اجازت غذارو سفارش دادم
ببخشید که جسارت کردم
_ خواهش می کنم معصوم این چه حرفیه
وسایل هامونو بهانه کردم و دوباره جامو عوض کردم و پشت به اون آقا نشستم
ناهار بسیار دلچسبی بود روز بسیار دلچسبی هم داشتم
خرید موبایل
خرید لباس
حالا این ناهار
امیدوارم این دل چسبی ها و این لذتها تا آخر شب ادامه داشته باشد
طبق انتظارم معصوم بدون اینکه من بفهمم سریع پول غذا را حساب کرد و از رستوران خارج شدیم
فکر میکردم الان دیگه خریدامونو کردیم ناهارم که خوردیم الان باید برگردیم خونه
شاید باورش برای خیلیها سخت باشه ولی از اینکه به خونه برمی گشتیم دلم گرفته بود
همه میگن هیچ جا خونه خود آدم نمیشه
ولی من از اون خونه از آدماش به قدری رنجیده و دلشکسته بودم که دلم نمی خواست هیچ وقت به اون خونه برگردم
_الای دوست داری بریم خونه ی ما
امشبو شام مهمون من باشی
_معصوم تو که میدونی من چقدر باتوراحتم
چقدر دوست دارم از خدامه امشب مهمون تو باشم ولی ابراهیم..
_ نگران ابراهیم نباش من الان بهش زنگ میزنم و ازش اجازتو میگیرم
_فکر نکنم اجازه بده
_امتحانش که ضرری نداره خاااانم
گوشیشو برداشت با شماره ابراهیم تماس گرفت
کمی با هم صحبت کردن خیلی کم در حد ۳۰ ثانیه و بعدقطع کرد و با خوشحالی سمتم برگشت و گفت
_ دیدی گفتم اجازه میده
برام خیلی عجیب بود ابراهیم با اینکه زیاد به من اهمیت نمی داد ولی مرد خیلی سخت گیری بود و دوست نداشت من جایی برم خصوصاً اگر تنها باشم
امروز روز تعجب ها بود
با معصوم به سمت خونش راه افتادیم
معصوم گفت که حسین آقا همسرش امشب خونه مامانش شام دعوته و معصوم چون کار داره نمی خواسته بره
بنابراین من تو خونش راحت می بودم
وقتی آپارتمان کوچک و دلچسب معصوم می دیدم
دلم میخواست روزی منم چنین زندگی داشتم
حتی اگه این آپارتمان و این اسباب و اثاث نداشته باشم از صمیم قلبم دعا میکنم روزی همسرم مثل همسر معصوم یه آقای با ادب و مهربون باشه
دلم عشق نمیخواد دلم احترام میخاد
دلسوزی میخواد همکاری و همدلی میخواد
از دیدن وسایل های جمع شده آپارتمان معصوم خیلی تعجب کردم
_معصوم اسباب کشی داری
خنده ی تلخی کرد طوری که متوجه شدم ناراحت است
_تقریباً آره
_ تو با این وضعیت مگه نگفتی بارداری
کاشکی زنگبزنی ابراهیم و منم بیام کمکت کنم تنهایی سختت میشه
_ نه اینارو ولش کن بیا بریم
وسایل ها رو گوشه ای از خونه گذاشتم و طبق عادت همیشگیم که از بیرون برمیگشتم رفتم سرویس و دستامو دوباره با آب و صابون شستم
وضو گرفتم نمازمو خوندم و پیش معصوم رفتم
برنجو خیس کردیم و گوشتو از فریزر بیرون آوردیم
به پیشنهاد معصوم رفتیم و با هم روی تخت دراز کشیدیم حس می کردم که معصوم میخواد حرفی بهم بزنه ولی نمیدونه چطوری باید این حرفش رو بزنه
_تو چیزی میخوای به من بگی
باز هم خنده تلخی کرد
_نه...
_ نمیدونم چرا احساس کردم حرفی روی دلته
_خوب راستش الای آره ولی بعدا بهت میگم
الان پاشو باهم بریم یه چایی بخوریم راجع به این موضوع صحبت میکنیم
دلم گواه بد میداد نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود
ولی احساس من میگفت که چیز خوبی نیست
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊☘🕊🕊
💎 نماز وصل عاشقانه است
💎نماز معامله با خداست
💎نماز مدال مسلمانی است
💎نمار عطیه الهی است
💎نماز مایه ی فخر بشر است
💎نماز حضور در محضر است
💎نماز فرهنگ ساز است
💎نماز آشنا ترین رفیق مومن است
💎نماز بیدار كننده هر غافلی است
💎نماز امید مومن است
💎نماز هستی مومن است
💎نماز ذكر در بهشت است
💎نماز همه ی خواسته حق است
💎نماز تسلا بخش انسان در بحران است
💎نماز خروش دریای درون است
💎نماز فریاد رهایی موجود است
💎نماز فریاد رهایی از زمین است
💎نماز فریاد تنهایی در زمان است
💎نماز ناله زندانی در خاك است
💎نماز شعر بلند رهایی است
💎نماز شكوفایی شوق پرواز است
💎نماز راز گفتن است
💎نماز پلی است از خاك تا افلاك
💎نماز پیوستن قطره به دریاست
💎نماز پنجره ای از برهوت یه ملكوت
💎نماز پنجره ای است به تماشاگه راز
💎نماز گسستن طوق علایق است
💎نماز شكفتن اندیشه است
💎نماز سرمایه ی وصال محبوب است
💎نماز وصیت انبیای الهی است
💎نماز ملاك قبولی اعمال است
💎 نماز بهشت خلوت انسان است
💎نمار نوسازی معنوی است
💎نماز عالی ترین مظهر عبودیت است
💎نماز راه همه ی انبیاست
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊
❣قانون کائنات :
*هیچچیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند*
*«رودخانهها»*
آب خود را مصرف نمیکنند
*«درختان»*
میوهی خود را نمیخورند
*«خورشید»*
گرمای خود را استفاده نمیکند
*«گل»*
عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
*«زندگی»*
یعنی در خدمت دیگران
*« قانون طبیعت است . . . »*
پس :
اگر دیدی کسی گرهای دارد
و تو راهش را میدانی
سکوت نکن !
اگر دستت به جایی میرسید
دریـغ نـکـن !
معجزهی زندگی دیگران باش !
*« این قانون کائنات است . . . ! ! ! »*
معجزهی زندگی دیگران که باشی
بیشک کسی معجزهی زندگی تو خواهد شد !🍃🍃🍃🍃
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊
به بهلول گفتن:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟
ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
❤️❤️ روایت زندگی واقعی ایلای به قلم #یاس دلم میخواست پاشم و کشیده ای به صورت زشتش بزنم ولی سالن
❤️❤️
روایت زندگی واقعی ایلای
به قلم#یاس
چایی دم کردیم و کنار پنجره ی قدی نشستیم منظره ی خوب بیرون همه چی از یادم برد
از پنجره میشد تمام فضای پارک روبروی آپارتمان معصوم را دید
_ من عاشق رنگ سبز بودم چه خوبه که تو این جا میتونی بیرون تماشا کنی
_ آره خیلی خوبه
بعضی وقتها که دلم میگیره همینجا میشینم و بازی بچه ها را توی پارک نگاه می کنم
_ راستی نگفتی چند ماهته
_ تازه است دو ماهشه
دوباره یاد بچم افتادم غمی روی دلم سنگینی کرد و دوباره یاد حرف معصوم افتادم
_تو میخواستی چیزی بگی؟
_آره ولی اول پاشو باهم شام بپزیم و امروز تا آخر شب میخاییم عروس و خواهر شوهر باهم کلی صحبت کنیم
خندیدم
_براچی میخندی ورپریده
_آخه همه چی من برعکسه
_یعنی چی
_یعنی همه جای دنیا عروس و خواهر شوهر باهم نمیسازن ولی من عاشق توام
_اومد و بغلم کرد
_منم عاشق توام زیبا جان
_جدی میگم معصوم نمیدونم اگه تو نبودی چجوری این زندگی تحمل میکردم هم تو وهم حسین آقا فرشته اید
امروز بارها خدارو شکر کردم که تو این بی کسی تورو دارم
بارها گفتم خدایا مرسی که حداقل معصوم هوامو داره
حداقل ابراهیم به حرف معصومی که دوسم داره گوش میده
تورو مثل آیناز دوست دارم
راستی معصوم به نظرت من چیکار کنم بارها با بابام و آراز تماس گرفتم ولی هیچکدوم جواب نمیدن
راستش خیلی نگرانم اصلا نمیدونم چیکار کنم
میترسم اتفاقی براشون افتاده باشه
نمیدونم به ابراهیم بگم یا نه
میدونم گفتن بی فایده است
اون هیچ وقت راضی نمیشه با هم بریم خونه بابا
اصلا نمیدونم اگه این هم راضی بشه بابا مارو خونش را میده
خوش به حالت معصوم تو خیلی خوشبختی
یه بند داشتم صحبت میکردم و از هر جایی حرفی برای گفتن داشتم
از آرایشگاه
از جواب ندادن تماس ها
از ابراهیم
از میترا
از مشتریها
از دوستای جدیدم
از چیزهایی که خریدیم
یکباره متوجه شدم که حدود ۲۰ دقیقه است مثل آن شرلی فقط دارم فک می زنم
خندیدم
گفتم وای منو ببخش اصلا فرصت ندادم تو صحبت کنی
چشمم به صورت بغض کرده و چشمای اشکی معصوم افتاد
رفتم جلو
_وای معصوم توداری گریه میکنی
شونه هاش لرزید و بغلم کرد
_معصوم دارم میترسم چرا اینجوری میکنی چیزی شده
نمیدونم چرا یاد مامان وبابام افتادم
نکنه واسه مامان بابام اتفاقی افتاده
به یک باره گریم گرفت
آره معصوم؟؟
_معصوم با گریه سرشو به این طرف اون طرف کرد و گفت
_ نه بابا دختر خدا نکنه اصلا مربوط به هیشکی نیس جز خودم
_خوب چی شده دختر دارم دیوونه میشم
_خنده ی کوتاهی کرد همراه گریه
_بابا چیز مهمی نیس براتو ناراحتم
راستش الای ...
ما داریم از ایران میریم
کارامون انجام دادیم
دوست حسین همه کارارو درست کرده ما میریم آلمان
_به یکباره مثل بادکنکی که بادش خالی شده باشه به زمین افتادم
_عه چی شدی الای
_چرا میرین
_حسین اصرار داره بریم
هم ادامه ی تحصیل و هم کار
منم که خودت میدونی حسین چقدر دوس دارم میترسم مخالفت کنم خدایی نکرده فردا پس فردا بگه من مانع پیشرفتش شدم
از موقعی هم که میترا اومده رابطم با مامانینا چندان خوب نیس
همش حرص میخورم
فقط و فقط برای تو ناراحتم
میدونم من برم چقد تنها میشی
الان که اون حرفارو زدی دلم شکست
کاش میشد پیشت بمونم کاش خیالم از بابت تو راحت میشد
معصوم بزرگترین نعمت و بهترین دوستی بود که میتونس به دادم برسه
اصلا کسی که حرفاتو از چشات بخونه و همیشه درکت کنه دوست نیس خواهرته خانوادته یا نه تیکه ای از خوده خوده خودته
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
✅حاجت روایی فوری...
💢هزار صلوات با یک ختم قرآن نذر مادر امام زمان ارواحنا فدا کن تا گرفتار اید برطرف شود.
آقای الهی واعظ از قول بنده این مطلب را بر روی منبر نقل کرده بودند شخص پیش من آمد و گفت آقا من این کار را کردم و فوراً حاجتم را گرفتم
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
👑شاه باشی یا گدا ؛ از دست ساقی فلک
باید این ته جُرعۂ جام اجل نوشید و رفت
👑گر کنیز پادشاهی یا زن بقال کوی
در تغار صبر باید کشک خود سابید و رفت
👑سنگ باشی یا گهر ؛ از تختۂ تابوتها
در سیه چال لَحِد خواهی بِسَر غلتید و رفت
👑حلقۂ طاعت بگوش آویز و در آتش نرو!
اهرمن بود آنکه فرمان خدا نشنید و رفت
👑زین جهان تا آن جهان ظلمات پُر پیچ و خمیست
باید از اختر شناسان راه خود پرسید و رفت
👑شهریار از ذوق رفتن در وداع آخری
دوستان با وعده گاه بوستان بوسید و رفت
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊
#فرزند
🖊 شیخ بهایی (ره) :
این آیه را به حروف مقطعه نویسند
و بر پهلوی زن بندند حامله می گردد
به نهصد زن داده و حامله شدند.
📙خواص االایات
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#استغفار_و_توبه
💮 حضرت امام صادق علیہ السلام فرمودند : هر ڪس هنگامے ڪـہ بہ بستر خواب مے رود سہ مرتبہ این دعا را بخواند از گناهان بیرون آید مانند روزے ڪـہ از مادر متولد شدہ باشد :
✨الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فَقَهَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَطَنَ فَخَبَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَلَكَ فَقَدَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُحْيِ
الْمَوْتى وَ يُمِيتُ الْأَحْيَاءَ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ✨
📚 اصول کافی ج ۴ کتاب الدعا ح ۳۳۰۳
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b