#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #ناس #فلق
جهت تبیین مفهوم #اعوذ
شما با این داستان میتونید مفهوم پناه بردن به خدا رو برای بچه ها جا بندازید❤️ البته با زبان کودکانه حکایت رو تعریف کنید و قسمتی از داستان رو بگید و از بچه ها بخواهید آخر داستان رو با ذهن خودشون بگن.. ☺️اینطوری مفاهیم رو بهتر یاد میگیرند😉
👇👇👇👇🌸🌸👇👇👇👇
یکی از پادشاهان به بیماری وحشتناکی مبتلا شد😱. گروه حکیمان و پزشکان به اتفاق گفتند: چنین بیماری،
دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد)
پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد،بپردازند و او را نزدش بیاورند.🧐
مأموران به جستجو پرداختند، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند، یافتند و نزد شاه آوردند.🤨
شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول💰 زیادی به آنها داد
و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند.😢 قاضی وقت نیز فتوا داد که: (ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است.)😳
جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه،از بدنش درآورد.😢 آن نوجوان در این حالت، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود.
شاه از او پرسید: در این حالت مرگ، چرا خندیدی؟ اینجا جای خنده نیست.🤨
نوجوان جواب داد: در چنین وقتی پدر و مادر، ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته
و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند،
ولی اکنون در مورد من، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا، به کشته شدنم رضایت داده اند.
و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد.
کسی را جز ✨خدا ✨نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم:
پیش که برآورم ز دستت فریاد؟
هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد
سخن نوجوان، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت:هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است.👌👌
سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید
و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت و به پاداش احسانش رسید❤️
#قصه_کودکانه
#سرگرمی
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓 - به ما بپیوندید
🆔 @namakdoon
روی سیب ها بزن عضو شو 👇👇👇
🍎🍎🍎🍎
🍎🍎🍎
🍎🍎
🍎
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
#ارسالی
سوره #حمد🌱
جهت تبیین مفهوم #رب_العالمین
بعد از اینکه داستان رو تعریف کردید، برای بچه ها بگید که خدا عالم های گوناگون رو آفریده از جانوران گرفته تا ...❤️با بیان این داستان مفهوم رب العالمین بیشتر براشون جا میفته😍
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
در یکی از مسافرت های حضرت سلیمان (ع)که جن و انس و پرندگان 🕊🕊اورا همراهی میکردند .
در میانه ی راه به سرزمین مورچگان (نزدیک شهر طائف ،شام )رسیدند .
یکی از مورچه ها🐜 با عجله 🐜🐜🐜🐜🐜را باخبر کرد و به 🐜🐜🐜🐜🐜گفت :به خانه هایتان 🏠 پناه ببرید و از مسیر عبوری سلیمان (ع)و یاران او دور شوید .(تا آن ها شما را زیر پایشان لگدکوب نکنند )🐾
باد صدای آن 🐜را به 👂 (گوش)سلیمان (ع)رسانید و سلیمان (ع)دستور داد تا 🐜را به حضورش بیاورند (نزد سلیمان (ع))سپس به 🐜گفت :
مگر نمی دانی که من پیامبر خدا هستم و از جانب انبیاء ستمی به دیگران نمیرسد ؟
🐜پاسخ داد چرا می دانم ☝️,
سلیمان (ع)گفت :پس چرا 🐜🐜🐜🐜🐜را از من و یارانم ترساندی ؟؟!!!🤔
🐜در پاسخ به سلیمان (ع)گفت :منظور من این بود که آن ها عظمت و شوکت تورا مشاهده نکنند تا خود را در مقابل تو حقیر پندارند و ناسپاسی به درگاه خداوند را کنند .
سخنان 🐜در نظر سلیمان (ع)معقول آمد . 👍
سپس 🐜 به سلیمان (ع)گفت :
آیا می دانی چرا خداوند از میان تمام قدرت ها باد را برای حرکت دادن تخت تو انتخاب کرد ؟🤗
سلیمان (ع): نمی دانم .
🐜گفت : برای اینکه بدانی تمام این قدرت و مقام تو بر باد است و تو مغرور و متکبر نشوی .❌😌☝️
سلیمان (ع)گفت : پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خودرا که به من و پدرم عطا فرمودی عنایت فرما 🙏
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓 - به ما بپیوندید
🆔 @namakdoon
روی سیب ها بزن عضو شو 👇👇👇
🍎🍎🍎🍎
🍎🍎🍎
🍎🍎
🍎
#تدبر
#کاردستی
#کاردستی_تدبری
سوره #ناس
#روباه نماد حیله گری و وسوسه!
یه کاردستی جالب و خیلی راحت واسه بچه ها، فقط با #بشقاب یک بار مصرف😳
بچه ها خیلی راحت میتونن این نوع کاردستیها رو بسازند😊 و شما هم به راحتی میتونید با استفاده از همین ها مفاهیم رو بهشون انتقال بدید❤️
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓 - به ما بپیوندید
🆔 @namakdoon
روی سیب ها بزن عضو شو 👇👇👇
🍎🍎🍎🍎
🍎🍎🍎
🍎🍎
🍎
نمکدون
#داستان #تدبر #داستان_تدبری #ارسالی سوره #حمد🌱 جهت تبیین مفهوم #رب_العالمین بعد از اینکه داستان رو ت
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #حمد
#مالک_یوم_الدین
یوم الدین روزیه که نتیجه همه اعمال به خودمون برمیگرده و دنیا مزرعه آخرته و هرچی در دنیابکاریم در روزقیامت(الدین) همونو برداشت میکنیم❤️این رو برای بچه ها بگید و داستانش رو تعریف کنید😍
👇👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇👇
مردی از غلام خود خواست که قدری گندم بکارد.🌾
غلام جو کاشت. وقت درو که رسید، به اعتراض گفت: «مگر نگفته بودم که گندم بکاری؟
چرا خلاف امر من انجام دادی و جو کاشتی؟!»😡
غلام در جواب گفت: «گمان می کردم از جو هم گندم می روید.»🙁
گفت: «ای نادان! آیا دیده ای که کسی جو بکارد و گندم بردارد؟!»😡
غلام گفت: «چگونه است که تو گناه می کنی و انتظار ثواب داری؟»😒
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓 - به ما بپیوندید
🆔 @namakdoon
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #قارعه
اول از همه مفهوم سوره رو برای بچه ها بگید❤️ براشون بیان کنید منظور از کفه سنگین و سبک اعمال چیه😍
👇👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇👇
در یک روز آفتابی،☀️ بچه ها برای بازی به حیاط خانه آمده بودند. مریم خیلی خوشحال بود. 👧🏻چون همیشه منتظر می ماند تا عصر شود و هدی که همسایه ی خانه ی آن ها بود به حیاط بیاید و با همدیگر بازی کنند. مریم، توپ قرمزی که پدرش تازه برایش خریده بود، آورده بود و با هدی بازی می کرد.🎈🏀
وسط بازی بود که یک دفعه چشمش افتاد به بی بی خانم.👀
بی بی خانم،👵🏻 خانم خیلی مهربانی بود که همیشه به مریم و هدی، کشمش های خوشمزه می داد. 😋
مریم دید بی بی خانم به زحمت کیسه های خریدی که در دست دارد، به طرف خانه می آورد.😩 🛍
به هدی گفت بیا بریم کمک بی بی! هدی گفت:نه من میخواهم بازی کنم.😕✋
در همان لحظه یکی از کیسه ها از دست بی بی خانم افتاد و سیب هایی که در آن بود، روی زمین قِل خوردند.😰🍎
مریم بدن اینکه به هدی توجه کند، بدو سمت بی بی رفت،🏃🏻♀️ کیسه را از روی زمین برداشت و سیب ها را جمع کرد و کیسه ی دیگر را هم از او گرفت تا آنها را به خانه شان ببرد.🍎🛍
بی بی با مهربانی تشکر کرد و گفت: «خدا عوضت بده دخترم!»☺️👵🏻
مریم لبخندی زد و از بی بی جدا شد و دوباره به سوی هدی رفت. هدی داشت با دیوار توپ بازی میکرد.⚽️
نگاهی به مریم کرد و گفت:کجا رفتی؟🤨
مریم لبخند بر لب گفت: کمک بی بی..🤗
هدی تعجب زده نگاهش کرد و گفت:مگه بی بی ازت کمک خواست؟😳
مریم گفت:خب نه ولی بنظر خودم باید میرفتم.💁♀️
هدی لاقید شانه اش را بالا انداخت و دیگر هیچ نگفت.🤷♀️
شب هنگام مریم که تا آن موقع حرف بی بی را بالا پایین کرده بود و از آن سر در نیاورده بود از مادرش پرسید: «مامان، خدا عوضت بده یعنی چه؟»🤔
مادر: «یعنی ان شاالله پاداش کار خوبی که کردی، خدا بهت بده»😊
مریم تعجب زده گفت: «من»😳
مادر خندید و گفت: «پس کی؟»😅
مریم:«آخه من کاری نکردم، بی بی خانم نمی تونست همه ی خریداشو ببره تو خونه اش، کمکش کردم، این که کار مهمی نیست!»😕🤷♀️
پدر مریم خندید و گفت:«چرا مهم نیست دخترم! خیلی هم مهمه!☝️ برای خدای مهربون هرکار کوچیکی که خوب باشه و باعث خوشحالی و رضایت بنده هاش بشه مهمه و تو اون دنیا به ازای همین زندگی شاد و خوش میده.»😄
مریم با بهت گفت: حتی اگه آوردن یه کیسه ی پرتقال و یه کیسه ی سیب واسه بی بی خانم باشه؟»😳🍊🍎
مادر: «بله، همین کارای به نظر کوچیک، وزنه خوبیهات رو توی آخرت سنگین میکنه.»🤗🌏✨🌈
📚نویسنده:س. کیانی✏️
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓 - به ما بپیوندید
🆔 @namakdoon
نمکدون
#داستان #تدبر #داستان_تدبری سوره #قارعه اول از همه مفهوم سوره رو برای بچه ها بگید❤️ براشون بیان کنید
#تدبر
#داستان
#داستان_تدبری
سوره #زلزال
اول از همه برای بچه ها مفهوم سوره زلزال رو بگید😊 براشون بگید تا یادشون باشه کوچکترین کارها هم بی نتیجه نیستن ❤️
فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره😍👌
👇👇👇🌸🌸🌸🌸👇👇👇
روزی در صف نانوایی ایستاده بودم که ناگهان پیرمردی فریادش بلند شد.
معلوم شد پسر بچه ای شیطانی کرده و ریگ داغی را به پشت دست آن پیرمرد چسبانده است. 🥵✋🔥
پیرمرد همراه با جیغ و داد می خندید. 😂گفتند: چرا می خندی؟! 😳 گفت: یادم آمد که من پنجاه سال پیش که بچه بودم در همین جا همین کار را درباره پیرمردی کردم. ریگ داغی از سنگک گرفتم و پشت دست آن پیرمرد چسباندم و امروز به مکافات عمل پنجاه سال پیش رسیدم!! فریادم برای سوختن دستم بود و خنده ام برای مکافات عمل.👌
🌺🌺🌺
🎁 کانال نمکدون 🍓
🆔 @namakdoon
روی سیب ها بزن عضو شو 👇👇👇
🍎🍎🍎🍎
🍎🍎🍎
🍎🍎
🍎