📚 من زندگی موسیقی:
📗 #من_زندگی_موسیقی
✍ #محمد_داستانپور
🔖 #متفرقه. #جوان_متفرقه
من😊 زندگی🍃 موسیقی🎶 کتابی جذاب و پرمحتوا در مورد جادوی موسیقی🎵 واثار آن و چگونگی استفاده از ان به علاقه مندان آن
☘ برگی از کتاب:
نقل است که فارابی به یک جلسه شاهانه🤴 رفته بود و شاه با خدم و حشم خود نشسته بودند. فارابی همراه خود یک سری آلات موسیقی🎻 داشت . شروع به نواختن کرد🎸. طوری موسیقی نواخت که همه خندیدند🤣، سپس موسیقی دیگری نواخت که باعث شد همه گریه😭 کنند. شاه خوشش آمد و گفت: "این مرد از این پس دلقک🤡 من باشد". فارابی گفت: "من موسیقی دیگری هم بلدم" شروع کرد به نواختن و موسیقی ای نواخت که باعث شد شاه و همه کسانی که آنجا بودند به خواب😇 روند. فارابی هم فرصت را غنیمت شمرد و فرار کرد.ص ۵۹
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸🍃 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
۲۸ بهمن ۱۳۹۸
نمکتاب
#زنان_عنکبوتی #پنج_دقیقه_با_رمان 🔹چند روز بود که رابط مجموعه در ترکیه پیام مبهمی فرستاده بود و دیگ
📚 #زنان_عنکبوتی
💌 #ارسالی_مخاطبین👇👇👇👇
باسلام.
کتاب واقعا فوقالعاده بود👍 تنها کتابی📘 بود که بعد خوندنش مصمم که حتما به همه ی خانما 🧕بدم این کتابو بخونن و هرجا که میرم درموردش صحبت🗣 کنم...
با هر صفحه ای 📖 که میخوندم احساساتم برانگیخته میشد و بیشتر میخواستم ادامه بدم...
به خاطر ریز بینی نویسنده✍
زیبا به تصویر کشیدن تلاش 💪سربازان غیور امام زمان
به خاطر حیایی که دارند از دخترای سرزمینم میگیرند😔 و ....
ولی هر صفحه📃 این کتاب خودش کلی ماجرا و تلنگر👌 بود که واقعا توی این اوضاع جامعه دونستنش لازمه
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @sefaresh_namaktab
۲۸ بهمن ۱۳۹۸
📝 #خاطرات_کتابخوانی
غرور بادکنکی🎈 🎈 🎈
ماشین مان 🚘را حججی پوش کرده بودیم و شده بودیم کتابخانه سیار حججی.
با ۴ ماشین دیگر که از دوستانمان بودند، 🚗🚗🚗🚗همراه شدیم
و کیف های کتاب شهید حججی را که پر از کتاب های امام زمانی نذری بود، روی دوشمان گذاشتیم🚶🏻♂️🚶🏻♂️.
خیلی زود رسیدیم و بعد از عرض ادب خدمت بی بی، رفتیم سمت دشت.
به یاد داستان بی بی زبیده افتادم:
دشت خالی بود و پرنده ای 🕊پر نمی زد؛
“سربازان رسیدند…
وقتی بانو را با دو خادمه اش فراری دادند، شیعیان جنگیدند.
حدود دویست شیعه را کشتند😭. و دل بانو خون شد، نه از تنهایی، که از خون های بر زمین ریخته شده.
ریختند و رفتند.
بانو را هم با دو خادمه اش بالای کوه کشتند.
رها کردند و رفتند.
آری، دشمنت کشت ولی نور ☀️تو خاموش نشد.”
نراق، مزار بی بی زبیده دختر بلافصل امام جواد علیه السلام است.
این جا خاکش با آدم حرف می زند.
سال هاست چشمه اش می جوشد و هرچند که روستا های اطرافش دچار خشک سالی شده اند اما اینجا آباد است و پر طراوت.
متولی این جا، هزارحکایت از کرامات بانو دارد.
یکی آش می داد 🍲و یکی چای☕️.
ما کتاب نذری📚 دادیم.
به نوجوان ها، جوان ها، بی حجاب ها.
با کلی تبلیغ چهره به چهره.
هزینه اش از جمع دوستانمان تامین شده بود.
شهید جوانمان که عکس و اسمش روی ماشین بود🚗،
توجه همه دوست دارانش را جلب می کرد.
خیلی استقبال شد👥👥👥👥.
خیلی ها تا آن جا بودیم کتاب ها را خواندند و باز آمدند کتاب📖 جدید از ما گرفتند.
وقف در گردش بود.
یعنی باید بخوانند و به دیگران بدهند، تا آنها هم بخوانند.
ادامه خاطره👇👇👇👇
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
👆👆👆👆👆
ادامه خاطره غرور بادکنکی 🎈👇
ساعت یک و نیم نصف شب ⏰وقتی به قم برگشتیم، رفتیم زیارت کریمه اهل بیت.
من توی ماشین 🚗با بچه ها خواب بودم.
خستگی زیاد خوابم را سنگین کرده بود که صدای مکرر پسری نوجوان 👦🏻در خواب مرا به دنیای اطرافم برگرداند. مصرانه و محکم آن قدر صدایم کرد📣📣📣 تا بیدار شدم.
کتاب 📖می خواست، از کتاب خانه 📚سیار شهید حججی!!!
خسته بودم و از این که بچه ای صدایم کرده و بیدار شده بودم خیلی عصبانی شدم.
تازه فهمیدم در ماشینی خوابیده ام که آرم کتابخانه سیار شهید حججی را دارد.
مدت ها با خودم فکر می کردم چه خوب که فقط ماشین ما کتاب خانه سیار بود و
وقتی یاد سفرمان می افتادم حس می کردم چقدر زحمت کشیدم و خستگی اذیتم کرد
مخصوصا وقتی یاد آن پسر بچه و گذشتن از خواب شیرینم می افتادم.
تا این که با شرمندگی😅 داستان کتاب فروشی شهید ححجی در نجف آباد را شنیدم.
محسن برای کتاب خوان کردن نوجوان ها و جوان ها دغدغه زیادی داشت و بسیار جدی کار می کرد.
با کوله پشتی پر از کتابش سراغ نوجوان ها می رفت.
او کتاب «من زنده ام» را در نجفآباد تبلیغ کرد و
به کمک دو تن از دوستانش توانست در پویش کشوری کتاب «من زنده ام» بیشترین تعداد کتاب را در نجف آباد توزیع کند و
بیشترین تعداد برنده مسابقه” کتاب و زندگی” هم، از نجف آباد بودند.
و شاید کار فرهنگی مخلصانه و خستگی ناپذیر و بی ادعایش باعث شد شهید🌷 شود.
کار درست را شهید حججی انجام داد.
چقدر متشکرم از شهید حججی که بادکنک🎈 غرور مرا ترکاند.
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
📸 #عکسنوشته
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
✍ چه چیزی بیش از همه در آن طرف به درد ما خورد؟
سفارش از طریق
📦 @sefaresh_namaktab
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
📢🔺📢🔻لطفا توجه بفرمایید📢🔺📢🔻
در خصوص وضعیت کرونا در قم
این موضوع به شدت مشکوک هست.
2 نفری که در قم کرونا گرفتن به هیچ وجه نه خودشون و نه اطرافیانشون سفر خارجی نرفتن و چند ماه هست که اصلا از قم خارج نشدن‼️‼️‼️
چطور میشه که یک دفعه 2 روز قبل از #انتخابات کرونا بگیرن و بلافاصله هم هر دو نفر فوت کنن⁉️⁉️
در تمام کشورهایی که کرونا انتقال پیدا کرده بیماران حداقل چندین روز زنده هستند و بلافاصله نمی میرند . چطور در قم دو روزه هر دو نفر فوت کردن !!!
جالبه که مراکز رسمی گفتن در حال بررسی علت هستیم و دقیقا اعلام نکردن ولی بصورت گسترده همه جا گفته میشه که صدرصد به خاطر کرونا بوده ... بعد از انتخابات اعلام میکنن که نتایج بررسی ها نشون داده که علت مرگ کرونا نبوده
الان فقط و فقط برای ترسوندن مردم از شرکت در انتخابات.
۱ اسفند ۱۳۹۸
۱ اسفند ۱۳۹۸
هدایت شده از تک رنگ
💞سلام رفقا!💞
صبح انتخاباتی تون بخیر!🇮🇷💫
خواستیم بگیم منتظر اثر انگشت☝️ هاتون هستیم!!
🔰 خود رای اولیتون،
🔰 پدر و مادر عزیزتون😘
🔰 خواهر و برادر و کل خاندان تون😁
🔰 رفقا و دوستا و آشنایان و نزدیکان تون!
خلاصه تو این یه عکسی که برا ما میفرستین،
هر چی تعداد انگشتا بیشتر🌟 باشه،
از اونجا که پای هدیه🎁 در میونه،
خوش به حالتون تر میشه!😃
🎊😍جایزه ویژه😍🎊
به بیشترین تعداد رای داده هاااااااا🗳☝️
بشتابییییییید🏃🏃😜😋
🌸 @yaranesamimi 🌸
۲ اسفند ۱۳۹۸
#نقد_کتاب
#رهش
#رضا_امیرخانی
مقدمه:
کتاب 📚را می خری چون امیرخانی نوشته؛
کتاب📚 را تا ته می خوانی چون امیرخانی نوشته؛
متحیر می شوی؛
می بندی و رویش فکر 🤔می کنی و🗣 می گویی یعنی این همان است که دو سه سال وعده داده بود؟!
متحیر می مانی که
یعنی امیرخانی نوشته بود،؟!!!
البته شک نکنید که امیرخانی نوشته است،
چون ارمیا روح کتاب است؛ همان ارمیای معروف.
کلیت موضوع کتاب:
این نوشته ی امیرخانی، نقد اوضاع و احوال تهران نیست.
اوضاع و احوال به گند کشیده شده دنیاست 🌏که همه را در خود می کِشد و می کُشد.
روح و جسم آدم ها را به مرور تسخیر خودش می کند و با اثر گذاری نقطه نقطه خفه می شوند،
بدون آن که گناهی داشته باشند.
بی دین ها، به معنای تام و تمام، بی اعتقادها حتی به نظم هستی، سوارکارند(سرمایه دارهای فئودال بی دین) و همه را هم، رام و همراه خودشان می کنند.
همه ی بی دین ها، همه ی بی خیال ها، همه ی سست ایمان ها، همه ی مدعیان ایمان را
و حتی آدمی هم اگر مخالف این نظام می شود،
نه از روی سبک و روش الهی است بلکه از روی نیاز به زنده بودن وحیات راه به جایی نمی برند و محکوم به مرگند… مرگ تدریجی🌑.
امیرخانی می خواست در قالب علا و ایلیا و لیا که یک خانواده اند👪،
نظام از هم گسسته خانواده فعلی را در رمان رهش بیاورد،
در قالب شخصیت های متفاوت و کم، داستان نظام پاره پاره فعلی کشور 🇮🇷را بگوید.
ادامه 👇👇👇👇👇
۲ اسفند ۱۳۹۸
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
حرف آخر:
ساز زدن✍ هر کسی برای خودش،
نه برای مردم و ناتوان بودن مدیریت کلان نگر و خیانت ها و… حداقل نتواسته بود ذهن خواننده👥👥 را منسجم نگه دارد.
تشتت مدیریت کلان، در تشتت نوشته های امیرخانی هم موج می زد.
ذهن و فکر خواننده به جایی می رسید که
فقط می خواست کتاب تمام شود تا بگوید 📚کتاب امیرخانی را خوانده است.
همین بیان صحنه هایی که فقط فضای رمان را خراب می کند به خاطر آن که نویسنده ✍می خواهد بگوید فضای شهری این قدر تهوع آور🤢 است؛
مثل صحنه ی ترافیک و شماره یک…. پرواز شماره یک و … که اصل حرف نویسنده است؛
ذهن را اذیت می کند و عصبانیت او از این مدل را نشان می دهد.
امیرخانی رمان رهش را نه هنرمندانه،
که مبغوضانه 😬و ….. نوشته است؛ بر هر چه هست.😐😔
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
۲ اسفند ۱۳۹۸
۲ اسفند ۱۳۹۸
📚آسمان شیشهای نیست:
📘 #آسمان_شیشه_ای_نیست
✍ #مرتضی_انصاری
🌀 #عهدمانا
👨 #جوان
🔖 #رمان
🍃معرفی:
آسمان🌨 آسمان است؛ صاف و سالم. چه برای پسر 👨💼داستان چه برای دختران داستان؛ آنها اگر حواسشان به خودشان نباشد…ترک⚡️ می خورند؛ هر چند که با اشتباهشان آسمان ترک نمی خورد…آسمان همیشه صاف است.
☘برگی از کتاب:
نمی دانست چرا همیشه زن های روبرو و طرف دیگر ایستگاه به نظرش زیباتر می آمدند. شاید به این خاطر که دست نیافتنی تر بودند. اگه کسی به مریم نگاه کنه و این جوری فکر کنه ناراحت نمیشی؟
ازترس اینکه مرد دیگری در مریم حتی به اندازه یک نگاه👁 شریک شود؛ نگاهش راقطع کرد ولی ذهنش بازهم دست از سر اوبر نداشت. 🤔
– یعنی اگر مریم نبود، حق داشتی به هر زنی که خواستی نگاه کنی⁉️❓⁉️
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @sefaresh_namaktab
۳ اسفند ۱۳۹۸