eitaa logo
نمکتاب
16.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
792 ویدیو
188 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
#کتاب_و_کتابخوانی #من_و_کتاب #سخنان_امام_خامنه_ای لینک دانلود سخنان امام خامنه ای👇👇👇👇 http://namaktab.blog.ir/1396/11/16/
📚 هدیه ولنتاین : داستان هایی جذاب و خواندنی 📚: همیشه نگاه ها به دنیا یکیست، تکراری و خسته کننده. اما اگر بخواهی می توانی همه اتفاقات اطرافت را متفاوت ببینی، یک جور دیگر تجربه کنی و این شیرینی لذت بخش را در درونت جاری کنی… 📖 ای از کتاب: سیگاری گوشه ی لبم می ذارم و روشنش می کنم . تازه یاد گرفته ام که موقع رانندگی سیگار بکشم . سیگار رو با دو انگشت گرفتی و اون رو با پشت دست دیگرت خاموش کردی . پریدم . از دستت کشیدمش و داد زدم : چه کار می کنی احمق ؟ پشت دستت رو که قرمز شده و سوخته بود ، آروم نوازش کردم . گفتی : هر دفعه که بکشی ، اینطوری خاموشش می کنیم . قبوله ؟ گفتم : اصلا تهدید خوبی نیست برای اینکه نخواهی بکشم . قبول کن که روش درستی نبود . ولی من دیگه هیچ وقت… یه ماشین می پیچه جلوی من و با سرعت زیاد، دور می شه. اگه تو نبودی دنبالش می کردم و زشتی کارش رو نشونش می دادم . اما این دفعه به خاطر تو می بخشمش… به خاطر تو ! ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب namaktab.ir @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روزی میگفتن #عشق یاد چی می افتادیم الآن یاد چی می افتیم؟؟؟؟ عشق ۱۰درصدی یا عشق ۹۰درصدی #عشق_یک_روزه #عشق_های_الکی #عشق_۱۰٪ #ولنتاین #کادوهای_ولنتاین #تاریخ_انقضای_عشق
دانلود از کتاب صوتی اینجا👇👇👇 سلام بر ابراهیم۱ http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۱ سلام بر ابراهیم۲ http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۲ 📚درباره کتاب: هم درس‌خوان بود هم جوانی خوش بر و رو و با همه ... اگر سودای متفاوت بودن در سر داری و می‌خواهی مثل همه نباشی با یک زندگی تکراری! چندساعتی همنشین و هم صحبت شو با ابراهیم ✏برشی از کتاب: تا ابراهیم وارد باشگاه شد بهش گفتم وهیکلت خیلی جالب شده.تو راه دوتا پشت سرت مدام از تو حرف می‌زدن. خیلی ناراحت شد. فردا که اومد باشگاه خنده‌ام گرفت . پیراهن بلند و شلوار گشاد پوشیده بود. و لباس‌هایش را به جای ساک ورزشی داخل کیسه پلاستیکی انداخته بود. ◀️ ادامه معرفی در سایت نمکتاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
فکر کن در شلوغي تهران... عصر پاييز در به در باشي... شهر را با خودت قدم بزني... غرق روياي يک نفر باشي #زمزمه_های_ظهور
📚 چهل هفته انتظار: ✏بریده کتاب(۱): نازنینم امروز روز بیستم زندگی جنینی تو است، مادرت تمام دیشب و امروز را با هیجان خاصی به تو فکر می کند. وقتی پدرت را دیدم با اشتیاقی عجیب گفتم از امروز قلبش می تپد، آری امروز بیستمین روز جنینی است که آغاز تپش قلب هر انسانی است. بگو ببینم تو با این قلب  چه خواهی کرد؟ با قلب پاکت چه کسی را دوست خواهی داشت؟ ✏بریده کتاب(۲): امروز از کوه برمی گشتیم تصادف کردیم، هیچ کدام آسیب جدی ندیده ایم، ولی من خیلی نگران توام. مادرت می‌داند گرچه لطیفی ولی مقاوم تر از آنی که نتوانی. عزیزم نشکن که راه تو طولانی ست، راهی پر از فراز و نشیب، پر از پستی و بلندی، پر از شکست و پیروزی، راهی به درازای دنیا تا خدا، از فرش تا عرش از خاک تا افلاک. تو باید بمانی تا معنای روییدن را حس کنی، که معنای وسیع شدن را بفهمی. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📚 کار باید تشکیلاتی باشد:برای باقی ماندن، تشکیلاتی شوید، تشکیلاتی بمانید و تشکیلاتی کار کنید. : به کوشش 📚معرفی: من کار می کنم، تو کار می کنی، او کار می کند… این خیلی خوب است.  اما اگر “ما” نشویم، خودمان را ببینیم و جمع و کار تشکیلات را نبینیم فایده ندارد. در طوفان ها حذف و جذب می شویم. برای باقی ماندن، تشکیلاتی شوید، تشکیلاتی بمانید و تشکیلاتی کار کنید. ✏بریده کتاب(۱): یک کار تشکیلاتی،یک کار جمعی،خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند،گم کند،که این گم کردن عین بازیافتن به نحو درست است. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
💥 و دو دسته شدن خطرناک است... لینک دانلود بنرهای تشکیلاتی،انگیزشی⚡👇⚡👇 http://namaktab.blog.ir/1397/01/09
شریان قیام ما نیز به قلب می رسد و اینچنین ما هرگز از خسته نخواهیم شد...
راستش رو بخواین، یکم داشتم.نمی دونستم چه برخوردی باهام میشه و خودم رو حتی برای و شنیدن از آماده کرده بودم. یک ساعتی از مهمونی و خوردن و خندیدنش گذشته بود که دیگه می خواستم با هماهنگی صاحبخونه شروع کنم. زیر لب صلوات خاصه حضرت زهرا (س)رو خوندم و چند بار “” گفتم. از تو کیفم درشون آوردم و جلوی خودم چیدم روی هم. ده- دوازده تا بود، بیشترشون کوچولو ، لاغر و باریک. وفقط چندتا رمان و یه دفتر خط کشی شده: نام /نام خانوادگی /نام کتاب /رفت /برگشت نگاه بعضی افتاده بود به کتاب ها که شروع کردم: خخخببببب حالا میرسیم به مهمون های خاص و ویییییییییژه! همین کتاب های خیلی قشنگ و جذاب که تا حالا دل خیلی ها رو بردن. الآن هم هرکی بخواد می تونه امانت ببره و بخونه تا مهمونی بعدی.
ادامه خاطره😊👇😊👇😊👇 یه چند نفر شروع کردن “ریز ریز غر زدن” که نمی رسیم و خودمون کلی کار داریم و… بحثی نکردم باهاشون. چند نفر دیگه هم انگار دلشون نمی اومد برای این همه طلا پول بدن، ولی خیالشونو راحت کردم و مهربون گفتم: امانته، پولی نیست. حالا شاید بعدهاااا براتون نقشه هم کشیدم اما الآن نه. کتاب به دست بلند شدم، دور مجلس دور میزدم و مثل چای تعارف میکردم: -زن عمو به شما چی بدم؟ +من خیلی لاغر می خوام، حوصله ام نمیکشه. (می دونستم مذهبی دوست دارن، لاغر هم باشه، پس… آهاااان: “فریادرس”) -عمه جون شما که اهل کتابی چی؟ رمان “نامیرا” عاااالیه. -مهناز جون، فاطمه جون(عروس عمه هام) شما چطور؟ این کتاب کوچیک، یه داستان عاشقانه واقعی و فوووق العاده ست: “اینک شوکران” . -عمه زهرا؟ -کوثر جون، دختر عموی گلم؟ -عطیه جان شما چی؟ -زینب جون به شما چی بدم؟ 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir